سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

گامبی وزیر: شکار تازه‌ی ناشران شتابکار

گامبی وزیر: شکار تازه‌ی ناشران شتابکار

 

کتابی که چند ناشرِ عمدتاً تازه‌کار ایرانی، از آخرین روزهای سال 1399، برای زودتر به بازار فرستادنش مسابقه می‌دهند از تازه‌های امسال و پارسال نیست. رمانی است که 38 سال از انتشار آن، و 37 سال از مرگ نویسنده‌ی امریکایی‌اش، می‌گذرد. شاید برایتان جالب‌ باشد که شصت سال پیش هم اولین رمان همین نویسنده با فیلم سینمایی پربیننده‌ای که از روی آن ساخته بودند معروف شد: The Hustler. فعلاً دو ترجمه‌ی فارسی از گامبی وزیر منتشر شده است و دست‌کم دو ناشر دیگر هم، براساس اطلاعات موجود در سایت کتابخانه‌ی ملی ایران، برای ترجمه‌ی فارسی با همین عنوان «گامبی وزیر» فیپا گرفته‌اند. این یادداشت درباره ترجمه اسم این رمان و روی آوردن ناشران شتابکار به ترجمه رمان‌هایی است که به دلایلی احتمال پرفروش شدن‌شان می‌رود.

کتابی که چند ناشرِ عمدتاً تازه‌کار ایرانی، از آخرین روزهای سال 1399، برای زودتر به بازار فرستادنش مسابقه می‌دهند از تازه‌های امسال و پارسال نیست. رمانی است که 38 سال از انتشار آن، و 37 سال از مرگ نویسنده‌ی امریکایی‌اش، می‌گذرد. شاید برایتان جالب‌ باشد که شصت سال پیش هم اولین رمان همین نویسنده با فیلم سینمایی پربیننده‌ای که از روی آن ساخته بودند معروف شد: The Hustler. فعلاً دو ترجمه‌ی فارسی از گامبی وزیر منتشر شده است و دست‌کم دو ناشر دیگر هم، براساس اطلاعات موجود در سایت کتابخانه‌ی ملی ایران، برای ترجمه‌ی فارسی با همین عنوان «گامبی وزیر» فیپا گرفته‌اند. این یادداشت درباره ترجمه اسم این رمان و روی آوردن ناشران شتابکار به ترجمه رمان‌هایی است که به دلایلی احتمال پرفروش شدن‌شان می‌رود.

 

 

گامبی وزیر: شکار تازه‌ی ناشران شتابکار

 

کتابی که چند ناشرِ عمدتاً تازه‌کار ایرانی، از آخرین روزهای سال 1399، برای زودتر به بازار فرستادنش مسابقه می‌دهند از تازه‌های امسال و پارسال نیست. رمانی است که 38 سال از انتشار آن، و 37 سال از مرگ نویسنده‌ی امریکایی‌اش، می‌گذرد.

   عنوان اصلی‌ کتاب The Queen’s Gambit است. در سال 1983، در ایالات متحد‌ه‌ی امریکا منتشر شده و عمر کوتاه نویسنده‌اش، والتِر تویس (1928 ـ 1984)، هم یک‌سالی بعد از انتشار کتاب به‌سر رسیده است. بعد از این‌همه سال، در پاییز 2020 (1399)، کمپانی معروفِ نت‌فلیکس مینی‌سریالی پخش کرد که عنوان و داستانش برگرفته از همین رمان بود. ‌سریال هفت‌قسمتی The Queen’s Gambit از همان اولین هفته‌ها در فهرست پربیننده‌ترین برنامه‌های نمایشی در امریکا قرار گرفت و طولی نکشید که آوازه‌اش عالمگیر شد. در ایران هم از اوایل زمستان پارسال، در شبکه‌های اجتماعی و از زبان دوست و آشنا،‌ درباره‌ی این سریال می‌خواندیم و می‌شنیدیم.

داستان کتاب درباره‌ی دختری است که خانواده‌اش را در خردسالگی از دست داده و ساکن یتیم‌خانه‌ای در ایالت کنتاکی است و طی ماجرایی با شطرنج آشنا و به آن علاقه‌مند می‌شود. خیلی زود، معلوم می‌شود استعداد دخترک در این بازی کم‌نظیر است. شهرت و محبوبیت سریال، علاوه بر درآمدی که برای سازندگانش به‌همراه داشت و جوایزی که نصیب آنان (به‌ویژه بازیگر بیست‌وچهارساله‌ی نقش اصلی سریال) کرد، رونقی هم به بازار شطرنج داد. عده‌ای به‌سراغ کلاس‌ها و کتاب‌ها و نرم‌افزارهای آموزش شطرنج رفتند و بازار رقابت‌های آنلاین هم گرم‌تر شد. رمان هم، چنان‌که انتظار می‌رفت، دوباره از سایه‌ی گمنامی بیرون آمد و پرفروش شد.

شاید برایتان جالب‌ باشد که شصت سال پیش هم اولین رمان همین نویسنده با فیلم سینمایی پربیننده‌ای که از روی آن ساخته بودند معروف شد: The Hustler، رمانی که در سال 1959 منتشر شد و براساسش فیلمی به همین نام در سال 1961 ساختند که کمی بعد در ایران هم با استقبال خوبی مواجه شد: بیلیاردباز. آن سال‌ها تغییر عنوان فیلم‌های خارجی در دوبله‌ی فارسی پدیده‌ی رایجی بود. معنای ‌‌‌hustler را در فرهنگ معاصر‌ هزاره «کلاهبردار، کلاش، تیغ‌زن، گوش‌بُر» نوشته‌اند. در اغلب فرهنگ‌های دیگر هم یکی یا چندتا از همین معنی‌ها را می‌بینیم.

البته، گویا در رمان والتر تِویس (و فیلمی که از روی آن ساخته‌اند) این واژه در معنایی اصطلاحی به کار رفته که مربوط به نوع خاصی از کلاهبرداری در میان قماربازهای حرفه‌ای است، کلمه‌ای که معادل دقیقی در فارسی ندارد و شاید عوض کردن عنوان فیلم به این هم مربوط باشد. درهرحال، عنوان «بیلیاردباز» ــ‌که به ماجرای فیلم اشاره داشت‌ــ آن‌قدر معروف شد که رمان والتر تِویس هم، بعد از پنجاه و چند سال، با همین عنوان بیلیاردباز به فارسی ترجمه و منتشر شد.

 

Queens-Gambit

 

ماجرای ترجمه‌ی عنوانِ «The Queen’s Gambit» به فارسی هم از همان اولین هفته‌های رسیدن سریال به ایران شروع شده بود. آن اوایل، در شبکه‌های اجتماعی، بیشتر حرف از «گامبیِ ملکه» بود. البته «گامبی» از اصطلاحات بین‌المللی شطرنج است و ترجمه نمی‌خواهد، همان‌طور که مثلاً «آفساید» در فوتبال، اما موضوع این است که در انگلیسی به آن مهره‌ای که در فارسیِ امروز اسمش «وزیر» (و در فارسی قدیم «فرزین») است  queen می‌گویند. این هم چیزی نیست که شطرنج‌بازان و شطرنج‌‌دوستان ایرانی ندانند. با روشنگری‌های آنان‌که می‌دانستند، «گامبی وزیر» از «گامبی ملکه» رایج‌تر شد.

تا همین‌جا معلوم می‌شود که آشنایی عمومِ فیلم‌دوستان ایرانی با زبان انگلیسی و پیگیری نام اصلی فیلم‌ها و اهمیتی که به ترجمه‌ی درست اسم فیلم می‌دهند، در طول این پنجاه ‌و چند سال، چقدر بیشتر‌ شده است، یعنی از وقتی که به‌جای «گوش‌بُر» یا «کلاهبردار» می‌گفتند «بیلیاردباز»، و آب از آب تکان نمی‌خورد، تا حالا که فرق «گامبی ملکه» و «گامبی وزیر»، برای کسانی که بیشترشان معنای خودِ «گامبی» را نمی‌دانند، مهم است.

 اما این هم پایان ماجرا نیست. کسانی که سریال را دیده‌اند، می‌گویند آن queen با دختر شطرنج‌باز داستان هم مناسبت دارد، یعنی یک‌جور ایهام در کار است. البته چیز تازه‌ای نیست که بخشی از ظرافت و لطفی که در نام فیلم یا کتابی هست در ترجمه از دست ‌برود، اما این‌دفعه عده‌ای اصرار دارند آن معنای ضمنیِ «ملکه» آن‌قدر مهم است که عنوان سریال را باید «گامبی ملکه» ترجمه کرد، یعنی به معنای اصلی‌اش وفادار نبود تا اثری از آن معنای ضمنی در ترجمه باقی بماند.

بد نیست بدانید که چند سال پیش، وقتی هنوز خبری از این سریال نبود، در نوشته‌ای درباره‌ی والتر تِویس، عنوان این رمان را ترجمه کرده بودند: «حرکت اول ملکه». پیداست مترجم نه‌تنها با اسم مهره‌های شطرنج در انگلیسی آشنا نبوده بلکه حتی نمی‌دانسته «گامبی» ترجمه نمی‌خواهد. شاید چند مقاله هم خوانده و کلی وقت صرف کرده باشد تا به معادل نه‌چندان رسای «حرکت اول» برسد.

درهرحال، خوشبختانه مترجمان جوان این رمان به فارسی ظاهراً بر سر «گامبی وزیر» به توافق رسیده‌اند. فعلاً دو ترجمه‌ی فارسی از گامبی وزیر منتشر شده است و دست‌کم دو ناشر دیگر هم، براساس اطلاعات موجود در سایت کتابخانه‌ی ملی ایران، برای ترجمه‌ی فارسی با همین عنوان «گامبی وزیر» فیپا گرفته‌اند.

 

page to screen

 

اولین ترجمه‌ی گامبی وزیر در اواخر بهمن به بازار آمد: ترجمه‌ی نیکی فرخوی، که «نشر شما» (با همکاری انتشارات بهجت) منتشرش کرده. از این سه نام، فقط نام ناشر همکار ــ‌که قدیمی‌تر است‌ــ برایم آشنا بود. نیکی فرخوی، مطابق فیپای کتاب، متولد 1365 است و دست‌کم در سایت کتابخانه‌ی ملی هیچ کتاب یا مقاله‌ی دیگری به نامش ثبت نشده.

دومین ترجمه‌ی فارسی گامبی وزیر را هم «نشر مون» در اواخر اسفند به بازار فرستاده، به‌قلم علیرضا شفیعی‌نسب. راستش، اسم ناشر و مترجم این کتاب را هم نشنیده بودم، اما با جست‌وجویی مختصر معلوم شد که از شفیعی‌نسب (متولد 1369) قبلاً هم کتاب‌هایی منتشر شده است. نکته‌ای که توجه مرا جلب کرد این بود که ناشر دیگری، در همین سال 1399، برای چهار کتاب با ترجمه‌ی او فیپا گرفته، کتاب‌هایی که برخی از آن‌ها اواخر پارسال به چاپ رسیده است و هیچکدامشان هم کم‌حجم نیستند، مجموعاً 1537 صفحه.

اگر 342 صفحه‌ی گامبی وزیر را هم حساب کنیم، مجموع صفحات پنج کتاب، می‌شود 1879 صفحه. این مقدار ترجمه در عرض یک سال و چند ماه، حتی اگر مترجم سی‌ساله‌ در شبانه‌روز هیچ کار دیگری هم نکرده باشد، بازدهِ بسیار خوبی است، آن هم در سال سختی که خیلی‌ از مترجم‌های حرفه‌ای کمتر از حد معمول کار کرده‌اند. اگر کیفیت ترجمه‌های علیرضا شفیعی‌نسب هم به‌ خوبیِ پشتکار و همت او باشد، ورودش به این عرصه را باید به فال نیک گرفت.

غیر از این‌ها، فعلاً مشخصات دو ترجمه‌ی منتشرنشده هم در سایت کتابخانه‌ی ملی ثبت شده است:

ـ‌ گامبی وزیر، ترجمه‌ی فائزه ادب (متولد 1366)، انتشارات «آزرمیدخت» (قزوین).

ـ گامبی وزیر، ترجمه‌ی مهسا صباغی (متولد 1373)، انتشارات «آذرباد».

 بعید است فهرست ناشران و مترجمان گامبی وزیر محدود به همین‌ها باشد، چون همین چند روز پیش در شبکه‌های اجتماعی چشمم به عکس روی جلد یکی دیگر از ترجمه‌ها روشن شد که عنوانش از همه عجیب‌تر بود:

ـ شه‌مات ملکه، ترجمه‌ی ملیحه فخّاری

«ملکه»‌ را می‌‌شود به‌حساب ترجمه‌ی تحت‌اللفظی گذاشت، ولی «شه‌مات» یکی دیگر از اصطلاحات شطرنج است و ربطی به «گامبی» ندارد. (انگار، در کتابی مربوط به فوتبال، «آفساید» را مثلاً ترجمه کنند «پنالتی»). در عکس، خبری از نام یا لوگوی ناشر هم نبود. دیدم عکسی هم از نوشته‌های پشت‌جلد کتاب گذاشته‌اند که در پایینش طرحی هست که به نظر می‌آید لوگوی ناشر باشد. کنارش هم نوشته‌اند: «کتاب مجازی». گفتم لابد منظورشان از «کتاب مجازی» همان نسخه‌ی الکترونیک است، اما دیدم زیرش نوشته‌اند: «352 صفحه، رقعی». نسخه‌ی الکترونیک هم «رقعی» و «وزیری» و «جیبی» ندارد.

اگر درست فهمیده باشم و ناشری که کتاب کاغذی منتشر می‌کند اسمش را گذاشته باشد «کتاب مجازی»، دیگر جایی برای شگفت‌زدگی از ترجمه‌ی «گامبی» به «شه‌مات» نمی‌مانَد،‌ اما قبول کنید که عجیب است کتابی رسمی و قانونی به بازار بیاید و در سایت کتابخانه‌ی ملی (که قاعدتاً اطلاعات کتاب‌ها را، به‌محض گرفتن فیپا و قبل از انتشار، در آن ثبت می‌کنند) اثری از عنوان کتاب یا اسم ناشر و مترجمش نباشد.

مترجمان و ناشران نامدار معمولاً وارد این‌جور مسابقه‌ها نمی‌شوند و ترجیح می‌دهند وقت و سرمایه‌شان را خرج کتابی نکنند که انتظار نمی‌رود عمرش در بازار از چند ماه بیشتر باشد، اما رقابت بر سر زودتر به بازار فرستادن ترجمه‌ی گامبی وزیر از ‌جهتی دیگر هم نگران‌‌کننده است: پیش از این، سرعت در ترجمه منحصر بود به کتاب‌های پرفروش و عامه‌پسندی که قرار بود راه «موفقیت» را بیاموزند، یا چیزهایی درباره‌ی مسائل روز (مثلاً کتاب‌هایی که پارسال درباره‌ی ترامپ منتشر شد و عمرشان به شش ماه هم نرسید). برای مخاطبان آن‌جور کتاب‌‌ها، شاید ترجمه‌ی خوب و بد چندان فرق نکند، اما رمانی که بعد از حدود چهل سال از روی آن سریال می‌سازند، لزوماً، کتاب کم‌ارزشی نیست.

اتفاقاً ممکن است رمان مهمی هم باشد. در این روزگار، که اقتباس‌های سینمایی و تلویزیونی از رمان‌های قدیمی و جدید در دنیا بسیار رایج است، هیچ بعید نیست سریال جذابی بسازند از روی رمان ارزشمندی که هنوز به فارسی ترجمه نشده. برخی از بینندگان سریال هم البته مشتاق خواندن آن رمان خواهند شد، کتابی که شاید ترجمه‌ و آماده‌سازیِ شایسته‌اش یک یا چند سال وقت بخواهد. اگر چنان کتابی شکار ناشران شتابکار بشود و خوانندگان را دلسرد کند، ممکن است چند نسل از فارسی‌زبانان را گمراه و از آشنایی با آن کتاب (و حتی دیگر کتاب‌های همان نویسنده) محروم کند.

 

 

 

 

  این مقاله را ۱۵ نفر پسندیده اند

2 دیدگاه در “گامبی وزیر: شکار تازه‌ی ناشران شتابکار

  1. Mohsen Varesi می گوید:

    بعد از سلام و عرض ادب
    جناب فرهادی! آفرین بر شما. هم لذت بردم و هم آموختم. چقدر باریک بینانه این جریان شتابناک ترجمه های چندگانۀ هم زمان را بررسی کرده اید. با اینکه به قول مرحوم دریابندری، ترجمه های بد وارد ادبیات نمیشوند، دست کم مدتی مردم را آشفته و گمراه خواهند کرد. کاش از جناب عالی و سایر منتقدان ترجمه حمایتِ مستدام بشود تا فرق دوغ و دوشاب بیش از پیش روشن شود. البته دوغها و دوشاب.
    ارادتمند محسن وارثی
    شاد و تندرست باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *