چرا روانِ انسانها اینگونه بیمار میشود؟
کتاب «دلایل خوب برای احساسهای بد» با همهی کاستیها جزو اولین کتابهای همهفهم در رشتهی تازه تأسیس روانشناسی و روانپزشکیِ تکاملی، و به طورِ عامتر پزشکیِ تکاملی است که همچون دیگر حوزههای علمِ بشر کامل نیست و مشخصاً هنوز نمیتواند همهی بیماریها را توضیح دهد (حتی شاید هیچ وقت نتواند)؛ اما ویژگیِ منحصر به فرد آن این است که کار میکند. استفادهی خاص از این شاخهی جدیدِ علم (روانشناسی و روانپزشکیِ تکاملی) اگر بتواند مشکلاتمان را حل و بیماریهایمان را درمان کند، باقی میماند وگرنه مثلِ بسیاری از شاخههای علمیِ گذشته که منسوخ شدهاند، منقرض میشود؛ دقیقاً منطبق بر اصلِ بقای اصلح.
دلایل خوب برای احساسهای بد
نویسنده: راندولف ام نسه
مترجم: بنفشه شریفیخو
ناشر: پندار تابان
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۳۷۶
شابک: ۹۷۸۶۲۲۲۸۱۰۱۹۱
کتاب «دلایل خوب برای احساسهای بد» با همهی کاستیها جزو اولین کتابهای همهفهم در رشتهی تازه تأسیس روانشناسی و روانپزشکیِ تکاملی، و به طورِ عامتر پزشکیِ تکاملی است که همچون دیگر حوزههای علمِ بشر کامل نیست و مشخصاً هنوز نمیتواند همهی بیماریها را توضیح دهد (حتی شاید هیچ وقت نتواند)؛ اما ویژگیِ منحصر به فرد آن این است که کار میکند. استفادهی خاص از این شاخهی جدیدِ علم (روانشناسی و روانپزشکیِ تکاملی) اگر بتواند مشکلاتمان را حل و بیماریهایمان را درمان کند، باقی میماند وگرنه مثلِ بسیاری از شاخههای علمیِ گذشته که منسوخ شدهاند، منقرض میشود؛ دقیقاً منطبق بر اصلِ بقای اصلح.
دلایل خوب برای احساسهای بد
نویسنده: راندولف ام نسه
مترجم: بنفشه شریفیخو
ناشر: پندار تابان
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۳۷۶
شابک: ۹۷۸۶۲۲۲۸۱۰۱۹۱
سال 1396 شمسی یک همایش با عنوانِ مشهورِ «تکامل» در دانشگاهِ تهران برپا شد. گروهِ زیستشناسیِ دانشگاه این نشست را برگزار کرده بود که با توجه به عنوانِ بحث معقول به نظر میرسید. اما چیزی که توجهم را جلب کرد عنوان و نامِ یکی از سخنرانان بود. یک روانشناسِ مشهور و عضوِ هیئتِ علمی دانشکدهی روانشناسی (که اتفاقاً در آن دوران استاد ما هم بود) در جمع سخنرانان حضور داشت. کنجکاو شدم. در سخنرانیها شرکت کردم و پس از شنیدنِ آن استاد ارتباطی تازه بینِ زیستشناسی و روانشناسی در ذهنم برقرار شد.
اینکه بدنِ زیستیِ ما ارتباطاتی با روانِ ما دارد چیزِ جدیدی نیست، اما این پرسش که تا چه حد میتوان ارتباطاتِ مستقیم بینِ این دو هستومند (یعنی تن و روان) برقرار کرد محلِ مناقشه است. هر چه باشد دانشِ تجربیِ بشر از علم الابدان (علم بدنها) خیلی بیشتر از علم النفس (علمِ روان) است. پس اگر بتوانیم رابطهی یکبهیک بینِ وضعیتِ جسمی و روانی برقرار کنیم تا حدِ زیادی به درمانِ انواعِ بیماریهای روانی کمک کردهایم. این تلاشی است که راندولف ام. نِسه پزشک، دانشمند و نویسندهی آمریکایی با کمکِ همکارانش در دانشگاهِ ایالتیِ آریزونا به آن مشغول هستند.
نِسه در کتاب دلایل خوب برای احساسهای بد [1] به بررسیِ بخشی از این معما میپردازد. اضطراب، وسواس، افسردگی، اعتیاد، اوتیسم، دوقطبی و اسکیزوفرنی نامِ انواعِ بیماریهای روانی هستند که حتی اگر خودمان و اطرافیانمان تجربهشان نکرده باشیم دستکم نامِ بعضی از آنها را شنیدهایم و احتمالاً تا حدی دربارهی هر کدام میدانیم.
نویسنده فصل اولِ کتاب را با یک مثال شروع میکند: بیماری که از اضطرابِ فراگیر رنج میبرد و شکایتِ اصلیاش این است که چرا هیچ کدام از متخصصانِ روانشناسی و روانپزشکی نه تنها پاسخِ درست و درمانی به او نمیدهند، بلکه هیچ دو متخصصی هم یکجور حرف نمیزند. چرا این بخش از علم که به روانِ انسانها میپردازد اینهمه پراکنده است؟
نِسه ابتدا سعی میکند پاسخِ بیمارش را با تکیه بر کتابهای مرجع بدهد. تعریفِ اختلالِ روانی در کتابِ مرجعِ روانپزشکان حالِ بدی است که برای مدتی نسبتاً طولانی عملکردِ ما را دچار مشکل کند. مثلاً آنقدر اضطراب داشته باشیم که نتوانیم برای سرِ کار رفتن از خانه خارج شویم، یا آنقدر اندوهگین باشیم که دست از کارهای روزمره بکشیم. در این شرایط به روانپزشک مراجعه میکنیم و با مصرف کردن داروهای بخصوص احساساتمان را به حالِ طبیعی (یا نزدیکِ حالِ طبیعی) بر میگردانیم.
اما همیشه به همین راحتی مشکلمان حل نمیشود. گاهی در کنارِ دارو به روانکاو و روانشناس هم نیاز پیدا میکنیم. به این دلیل که مشکلاتِ روانی ریشهی زیستی-روانی-اجتماعی (بایو-سایکو-سوشال) دارند.
در واقع تعاملی بینِ زیستشناسیِ بدنِ ما، آنچه در فکرمان میگذرد و آنچه در اطرافمان رخ میدهد وجود دارد که آنچه ما هستیم را میسازد. بنابراین اختلال در کارِ هر بخش میتواند منجر به اختلالِ روانی شود. البته این سه حوزه (بایو-سایکو-سوشال) از یکدیگر جدا نیستند و مرزِ مشخصی بینِ آنها نیست، اما ما انسانها برای اینکه از اتفاقاتی که در جریان است درکِ واضحی داشته باشیم همه چیز را طبقهبندی میکنیم از گونههای حیات تا تکههای روانِ خودمان.
اما این پاسخهای نیمهتخصصی نه بیمار را اقناع میکند، نه خواننده را و نه خودِ نویسندهی کتاب دلایل خوب را. پس نِسه زیرِ عنوانِ «پیدا کردنِ آینده در گذشتهی تکاملی» مقدمهای فراهم میآورد و توضیح میدهد که چرا زیستشناسیِ تکاملی میتواند پاسخِ بهتری بدهد. (این چرایی را در مقالهای دیگر از سایت وینش بخوانید. و برای بررسیِ چگونگیاش به خواندنِ همین نوشتار ادامه دهید.)
منطقِ انتخابِ طبیعی در موردِ انسان به ما میگوید که در بینِ اجدادِ ما بهترینها و سازگارترینها با محیط، بقاء پیدا کردهاند (بقای اصلح [2]) و آنهایی که سازگاریِ کافی با محیطشان نداشتهاند شانسِ تولیدِ مثل هم نداشته و از بین رفتهاند. در واقع اجدادِ ما طیِ هزاران سال مدام هَرَس شدهاند و احتمالاً نسلِ ما باید اصلحترین و سازگارترین با محیط باشد. پس چرا این بیماریها و نقصهایی که امروز شاهدشان هستیم همچنان در ما وجود دارند؟
نویسنده کتاب دلایل خوب این پرسش را به دلایلی اشتباه میداند؛ ازجمله اینکه محیط ما دائم در حالِ تغییر است و روند انتخابِ طبیعی نه تنها متوقف نشده بلکه چون با سرعتِ کمتری در جریان است دیرتر به نقطهی تعادل میرسد. بهعلاوه، بیماریها و نقصها سازگاریِ با طبیعت نیستند که از طریقِ انتخابِ طبیعی انتخاب شده باشند.
وی پیشنهاد میدهد در عوضِ پرسشِ فوق شایسته است که بپرسیم «چرا انتخابِ طبیعی ویژگیهایی را در بدنِ انسان به وجود آورده که ما را در برابر بیماریها آسیبپذیر میکند؟» نِسه در ادامه مینویسد: «این تغییرِ تمرکز از بیماریها به ویژگیهایی که باعثِ آسیبپذیری ما میشوند، نکته مهمی بود که تبدیل به سنگِ بنای پزشکیِ تکاملی شد.» او پس از بیانِ تاریخچهی مختصری از علومِ زیستی، روانشناسی و پزشکی و بیانِ داستانهایی از تجربیاتِ شخصیاش (که هر چند خالی از لطف نیست ولی آنچنان هم نیازی به مطرح کردنشان نبود) به سراغِ اصلِ موضوع میرود.
کتابِ دلایل خوب برای احساسهای بد طیِ چهار فصل با بررسیِ فرضیههای موجود روایتی معقول ارائه میدهد که تقریباً تمامِ احساساتِ بدِ ما را توجیه میکند، از غم و اندوه و ترس -که شکلِ بسیار به درد بخورِ احساساتِ منفی هستند- تا شکلِ بیمارگونهی احساساتِ بد مانند افسردگی و اضطراب که موجبِ اختلال در عملکردِ انسانها میشود.
نویسنده، همچنین، ادعا میکند که توضیحِ این دلایل برای بیماران میتواند حالشان را بهتر کند. البته برای این ادعای آخرِ خود پژوهشِ تجربیای را موردِ بحث قرار نمیدهد و بیشتر به شهودِ خودش اکتفا میکند. اما برای خوانندهی کتاب مثالهای ملموسی میآورد که باز به طور شهودی بر ادعاهایش صحه میگذارند.
بنفشه شریفیخو به خوبی نوشتارِ نِسه را به فارسی برگردانده به طوری که انگار که تبدیل به قلم او شده باشد. کتاب دلایل خوب با همهی کاستیها جزو اولین کتابهای همهفهم در این رشتهی تازه تأسیس است.
روانشناسی و روانپزشکیِ تکاملی، و به طورِ عامتر پزشکیِ تکاملی همچون دیگر حوزههای علمِ بشر کامل نیست و مشخصاً هنوز نمیتواند همهی بیماریها را توضیح دهد (حتی شاید هیچ وقت نتواند)؛ اما ویژگیِ منحصر به فرد آن این است که کار میکند. یعنی وقتی سعی میکنیم مشکلاتِ بشر را با استفاده از علم حل کنیم در بیشتر مواقع موفق میشویم.
ستفادهی خاص از این شاخهی جدیدِ علم (روانشناسی و روانپزشکیِ تکاملی) اگر بتواند مشکلاتمان را حل و بیماریهایمان را درمان کند، باقی میماند وگرنه مثلِ بسیاری از شاخههای علمیِ گذشته که منسوخ شدهاند، منقرض میشود؛ دقیقاً منطبق بر اصلِ بقای اصلح.
[1] Good Reasons for Bad Feelings دلایل خوب برای احساسهای-بد
[2] Survival of the fittest