چه چیزی تعداد صفحات رمان را تعیین میکند؟
در قرن نوزدهم رمانها بسیار طولانی بودند. در قرن بیستم سلیقه عمومی (نویسندگان و خوانندگان) به سمت رمانهای کوتاهتری رفت و حالا دوباره بهخصوص رمانهای ژانر تخیلی حماسی و فانتزیهای کودکان به سمت هرچه طولانیتر شدن رفتهاند. چرا؟ پای اقتصاد در میان است. هنر در نظام سرمایهداری هرگز عاری از مسائل اقتصادی نیست. لینکلن میشل در این مقاله که در آوریل 2021 نوشته شده به این ملاحظات اقتصادی پرداخته است. البته این ملاحظات در فضای بازار نشر آمریکا درنظر گرفته شده و با مختصات نشر ایران متفاوت است. از جمله از این حیث که در ایران قیمت کاغذ تاثیر مستقیم و عمدهای روی تعیین قیمت کتاب دارد.
(مترجم)
(مترجم)
در قرن نوزدهم رمانها بسیار طولانی بودند. در قرن بیستم سلیقه عمومی (نویسندگان و خوانندگان) به سمت رمانهای کوتاهتری رفت و حالا دوباره بهخصوص رمانهای ژانر تخیلی حماسی و فانتزیهای کودکان به سمت هرچه طولانیتر شدن رفتهاند. چرا؟ پای اقتصاد در میان است. هنر در نظام سرمایهداری هرگز عاری از مسائل اقتصادی نیست. لینکلن میشل در این مقاله که در آوریل 2021 نوشته شده به این ملاحظات اقتصادی پرداخته است. البته این ملاحظات در فضای بازار نشر آمریکا درنظر گرفته شده و با مختصات نشر ایران متفاوت است. از جمله از این حیث که در ایران قیمت کاغذ تاثیر مستقیم و عمدهای روی تعیین قیمت کتاب دارد.
ما دوست داریم وانمود کنیم که هنر هنر است؛ که یک نویسنده بدون نگرانی، و فقط با صدای میوز (الهه شعر و موسیقی) چیزی را مینویسد که نوشتنش به او الهام شده است. این داستانی بهدردبخور است. خوب است که نویسندگان هنگام نوشتن روی هنر تمرکز کنند و بعداً نگران جنبه تجاری باشند. اما خب این یک داستان تخیلی است. نویسندگان از تقاضاهای بازار، نوع رمان هایی که سروصدا میکنند، و موضوعاتی که داوران جوایز به سراغش میروند آگاه هستند. حتی نویسندگانی که آرزوهای هنری والایی دارند، آگاهانه یا ناآگاهانه تحت تأثیر این فشارها از مسیرشان منحرف میشوند؛ مخصوصاً ما نویسندههایی که امیدواریم بتوانیم با نوشتن امرار معاش کنیم.
در پست اخیرم درباره بازار داستان کوتاه ادبی و داستان کوتاه علمی تخیلی و فانتزی، اشاره کردم که چطور داستان کوتاه از نظر اقتصادی فرم غالب داستاننویسی در نیمه اول قرن بیستم بود. نویسندگانی مانند اسکات فیتزجرالد به خاطر این واقعیت که مجبور بودند برای نوشتن رمانشان، داستان کوتاه بنویسند افسوس میخوردند. در سال 2021 ، و یا چهل، پنجاه سال گذشته، جریان برعکس بوده است.
امروزه، نویسندگان داستان کوتاه (بیشتر در دلشان) اغلب غر میزنند که اگر بخواهند فرصتی برای کسب درآمد یا حتی استخدام یک کارگزار داشته باشند، باید رمان بنویسند.
این باعث شد به یکی از آن موضوعاتی فکر کنم که به ندرت دربارهاش صحبت میشود اما برای من جالب است: چه چیزی طول رمانها را تعیین میکند؟
رمان فرمی فوقالعاده انعطافپذیر است. میتواند در اشکال بیشماری ظاهر شود، محتوای نامحدودی داشته باشد و تقریباً هر تعداد صفحهای داشته باشد. بیایید کمترین حجم یک رمان را 40 هزار کلمه در نظر بگیریم. رمانهای بلندی هستند که بیش از 10 برابر این طول دارند و حتی با کتابهای دنبالهدار یا آثاری از نوع در جستجوی زمان از دست رفته کاری نداریم که در دهها جلد یا بیشتر منتشر شدهاند. پس چرا بیشتر رمانها در طیف نسبتاً محدود 60 هزار تا 120 هزار کلمه منتشر شدهاند؟
یا به عبارت دیگر: چرا کسی در آمریکا نوولا (Novellas) منتشر نمیکند؟ چنانچه نوولا بهعنوان یک فرم ادبی در بسیاری از نقاط دنیا رونق دارد. در آمریکای لاتین و کره بسیار محبوب هستند و در اروپا هم غیرمعمول نیستند. با این حال تقریباً غیرممکن است که در آمریکا غیر از ترجمههای انتشاراتهای کوچک یا شناسنامههای داخل کتابهای کلاسیک کتابی با دسته بندی «نوولا» پیدا کنید.
فراز و نشیبهای تاریخی رمان
تعداد صفحات یک کتاب یکی از چیزهایی است که از ژانری به ژانر دیگر و همچنین از دورهای به دورهای دیگر متفاوت است. ژانر تخیلی حماسی را در نظر بگیرید؛ ژانری که از زمان تالکین بهخاطر مجلدهای عظیمش مشهور است. حتی آن مجلدها هم با گذشت دههها، طویلتر شدهاند. آخرین مجلد مجزا از مجموعه جورج آر. آر. مارتین، یعنی ترانه یخ و آتش، تقریبا همان تعداد کلمات (442 هزار) هر سه جلد ارباب حلقهها (480 هزار) را دارد.
افزایش حجم مشابهی در ژانر فانتزی کودکان هم وجود داشته است. کتابهای نارنیا از نوولا گرفته تا رمان کوتاه، همگی بین 39 هزار تا 64 هزار کلمه بودند. این اعداد را با مجلدهای نیروی اهریمنیاش (هر جلد بین 109 هزار تا 168 هزار کلمه) و هری پاتر (74 هزار تا 257 هزار کلمه) مقایسه کنید.
بهطور کلی، ژانرهای داستانی عامهپسند از قبیل تریلرها، معماییها، و غیره و داستانهای تجاری، این روزها طولانیتر از داستانهای به اصطلاح ادبی هستند؛ اگرچه همه ژانرهای رمان در نیمه دوم قرن بیستم پف کردهتر شدند.
از طرف دیگر، رمانهای پیش از قرن بیستم اغلب بسیار طولانی بودند. رمانهای چارلز دیکنز مانند آرزوهای بزرگ (183 هزار کلمه) و خانه قانون زده (360 هزار)، حس و حساسیت اثر جین آستن (126 هزار) یا جین ایر اثر شارلوت برونته (183 هزار) و دیگر رمانهای آن دوران حتی با استانداردهای امروزی مورد توجه قرار میگرفتند.
پس چه چیزی این فراز و نشیبهای رمان را توضیح میدهد؟ یکی از عوامل آشکار در تعداد صفحات رمانهای انگلیسی قرن نوزدهم این است که آنها معمولاً یا در مجلات یا به صورت سلسلهای از جزوهها، بهصورت سریالی منتشر میشدند. هر چه بیشتر مینوشتی، حقوق بیشتری دریافت میکردی. خیلی ساده بود. مسائل اقتصادی نویسنده را برای نوشتن آثار بلند تحت فشار می گذاشتند. البته سریالی کردن، محتوای رمان را هم تغییر میدهد، و نه فقط طول آن را؛ زیرا در پایان هر قسمت باید مطالب جالب و وسوسهکنندهای نوشته باشید که باعث ادامه دادن خواننده شود. هنر در نظام سرمایهداری هرگز عاری از مسائل اقتصادی نیست.
در اوایل قرن بیستم در آمریکا، صنعت نشر به سمت دکه روزنامهفروشی تغییر جهت داد. در دکههای روزنامهفروشی، فضا مهم است. نه خود مجلات و نه محتوای آنها نمیتوانستند این فضای بسیار ارزشمند را اشغال کنند. مجلات زرد غالب بودند و داستانهای کوتاه به هوشمندانهترین راه برای امرار معاش بدل شدند. رمانهای نویسندگان قرن بیستم که توسط مؤسسات انتشاراتی منتشر میشدند بهجای هر کلمه، برای هر کتاب دستمزد میگرفتند. مؤسسات انتشاراتی به جای سلسله جزوهها، یک واحد مشخص ایجاد کردند. پیشپرداخت یک رمان 170 هزار کلمهای لزوما بیشتر از مبلغی نیست که برای یک رمان 70هزار کلمهای داده میشود.
اگر در اواخر قرن نوزدهم برای رمانهای بلند انگیزههای اقتصادی وجود داشت و در اوایل قرن بیستم انگیزههای متفاوتی برای نوشتن آثار کوتاهتر به وجود آمد، چه چیزی افزایش تعداد صفحات کتابها در نیمه دوم قرن بیستم را توجیه میکند؟
آمریکاییها گنده خرید میکنند
آمریکاییها انتظار دارند با پولی که میدهند آش زیادی بخورند. با این حال قیمت رمانها به تعداد صفحاتشان ارتباطی ندارد. شومیزهای معمولی حدود 16 دلار قیمت دارند، چه رمانی 100 صفحهای باشند و چه یک نوولای 400 صفحهای. شنیدهام که حتی در میان خوانندگان روشنفکر هم کسانی هستند که میگویند ترجیح میدهند با همان پول، یک کتاب قطورتر بخرند تا یک کتاب کوچک. چرا برای دو ساعت سرگرمی پول بدهید در حالی که با همان قیمت ده ساعت سرگرمی میتواند نصیبتان بشود؟
چرا کتابهای کوچکتر ارزانتر نیستند؟
ممکن است تصور شود که خوانندگانی که انتظار دارند با پولی که میدهند آش بیشتری بخورند معتقد باشند که ناشران باید قیمت کتابهایشان را کم و زیاد کنند. به این ترتیب، هر رمانی با هر تعداد صفحهای، میتواند به همان اندازه بفروشد. هرازگاهی، ناشری مجموعهای از کتابها یا نوولاهای بسیار کوتاه منتشر میکند، اما همچنان قیمتی مثل شومیزهای معمولی را برایشان در نظر میگیرد.
منِ خواننده، بیشتر به سمت کتابهای کوتاه تمایل دارم. اما با وجود اینکه سعی میکنم فعالانه در برابر این عقیده که هنر را میتوان با پول خرید مقاومت کنم، انکار نمیکنم که وقتی میتوانم برای یک کتاب ۴۰۰ صفحهای ۱۶ دلار بپردازم، برای پرداخت ۱۳ دلار برای یک کتاب ۹۰ صفحهای تردید دارم.
با این حال، برای ناشر منطقی نیست که هزینه کتابهای کم حجمتر را ارزانتر کند. مشکل این است که هزینه واقعی کاغذ ناچیز است. قیمت یک کتاب ارتباط بسیار کمی با مواد فیزیکیاش دارد. (این چیزی است که کسانی که معتقدند «کتابهای الکترونیکی باید بسیار ارزان باشند، چون تهیهشان رایگان است!» کاملاً نادیده میگیرند.) هزینه واقعی یک کتاب عمدتاً در الف) توزیع و ب) افزایش قیمت برای خردهفروشی خلاصه میشود.
قیمت یک کتاب بیشتر صرف این چیزها میشود. البته پس از آن سهم نویسنده، جلد، ویرایش، صفحهآرایی و غیره هست که همهشان برای یک کتاب 100 صفحهای، به اندازه یک کتاب 400 صفحهای هزینه دارند.
فشار پرستیژ
البته پول تنها فشار روی نویسندگان نیست. پرستیژ هم میتواند به همان اندازه مهم باشد. رمانها بیشتر در رسانهها پوشش داده میشوند و (بهویژه در داستانهای ادبی) احتمال جایزه بردنشان بسیار بیشتر است. حتی اگر در حال نوشتن داستانهای تجربی هستید و هرگز پول زیادی به دست نمیآورید، باید بدانید که برای نوشتن رمانها مسائل مربوط به پرستیژ فشار بیشتری وارد میکند تا فرمهای کوتاهتر.
همچنین این عقیده وجود دارد که رمانهای حماسی بیشتر از رمانهای کوتاه و فشرده جایزه میگیرند. من هرگز شواهدی در این مورد ندیدهام، اما این چیزی است که نویسندگان درباره آن صحبت و فکر میکنند. این حس وجود دارد. گویی داوران ادبی هم درست بهاندازه خوانندگان «گنده خرید میکنند» و فکر میکنند که هر چه کتابی طولانیتر باشد، باید حرف بیشتری برای گفتن داشته باشد.
وقتی به برندگان جوایز فکر میکنم، کتابهای بزرگی مانند «نورهایی که نمیتوانیم ببینیم» یا «گلدفینچ» را به یاد میآورم و هیچوقت یاد یک نوولای کوچک و باریک نمیافتم. وقتی نویسندهای یک کتاب درست و حسابی و قطور را بهعنوان سومین یا چهارمین رمان خود منتشر میکند، این حس دست میدهد که نویسنده خیز بزرگی برای گرفتن جایزه پولیتزر برداشته است.
از آنجایی که من هرگز شواهدی در مورد تعداد صفحات کتابهای برندگان جوایز ندیدهام، کمی از صبح را تلف کردم و برندگان جوایز بزرگ در ده سال گذشته را جستجو کردم. من از تعداد صفحات به جای شمارش کلمات استفاده کردم، چون صاف و ساده بگویم، برای جستجوی آنلاین آسانتر بود.
در سال 2012، هیئت پولیتزر از انتخاب برنده از میان فینالیستها امتناع کرد. در سال 2019، بوکر به برناردین اواریستو و مارگارت اتوود یک جایزه مشترک داد، بنابراین من میانگین تعداد صفحات کتابهای آنها را محاسبه کردم. برنده Nebula و هوگو در سال 2011، Blackout / All Clear اثر کانی ویلیس بود، رمان تکی که در دو جلد 491 و 656 صفحهای به صورت جداگانه منتشر شد. از آنجایی که این دو کتاب بهعنوان یک کتاب جایزه گرفتند، من تعداد صفحات را با هم جمع کردم.
صادقانه بگویم، انتظار داشتم که تعداد صفحات کمی بیشتر از اینها باشد.
این نمودار شواهدی را به حکایت اضافه میکند که نشان میدهد کتابهای علمی-تخیلی و فانتزی نسبت به کتابهای داستانی ادبی طولانیتر هستند. اگرچه میانگین حجم کتابها چندان متفاوت نبود، اما در جوایز ادبی در میان کتابهای کوتاهتر زیر 300 صفحه، تنوع بیشتری در حجم وجود دارد. بین هوگو و Nebula ، تنها یک کتاب – نابودی نوشته جف واندرمیر – کمتر از 300 صفحه دارد، در حالی که سه کتاب از هفت کتاب سه جایزه ادبی جهانی زیر 300 صفحه هستند. حد وسط جوایز ادبی 336 صفحه بود و حد وسط جوایز علمی-تخیلی و فانتزی، 432 صفحه.
کتابهای الکترونیکی
خب، شاید اتفاق خندهداری در انقلاب الکترونیکی رخ داد: کتابها دوباره کم حجمتر شدند. خیلی خب، انقلاب کتاب الکترونیکی واقعاً اتفاق نیفتاد، چرا که کتابهای چاپی هنوز بر بازار تسلط دارند.
اما کتابهای الکترونیکی هنوز بخشی از بازار هستند و اکوسیستم کتاب الکترونیک کاملاً مجزایی برای نویسندگانی که خودشان کارهایشان منتشر میکنند وجود دارد. فایلهای دیجیتالی، مشکلی برای صحافی، فضای قفسه یا حمل و نقل ندارند که بخواهد تعداد صفحاتشان را محدود کند. ممکن است کسی فکر کند که کتابهای الکترونیکی باعث طولانیتر شدن رمانها شوند.
در عوض، در بازار کتابهای الکترونیکی، کتابهای کوتاه تسلط پیدا کردند، تا جایی که نویسندگان ناشر، یک رمان با تعداد صفحات متوسط را به صورت چند «کتاب» منتشر میکنند و آن را «مجموعه» مینامند. بسیاری از رمانهایی که نویسنده آنها را منتشر کرده است بهندرت طولانیتر از یک داستان کوتاه هستند. بنابراین، وقتی نویسندهای به بازار چاپی وارد میشود، اغلب «مجموعه» را به صورت یک رمان منتشر میکند. برای مثال، پشم نوشته هیو هوی اول بهعنوان چندین جلد کتاب فروخته شد و سپس در قالب یک رمان چاپی به بازار آمد.
دلیل این امر دوباره اقتصادی است. مدلی که به نظر میرسد برای بازار این کتابها به بهترین شکل کارایی دارد، ارائه یک مطلب یا یک کتاب بسیار ارزان یا رایگان برای اولین بار است؛ سپس هنگامی که خواننده مجذوب شد، برای خواندن بقیه داستان، باید دوباره و دوباره پرداخت کند. اساساً بازار کتاب الکترونیکی به مدل سلسلهای دوران ویکتوریا بازگشته است.
هنر هنوز هنر است
به نظر من تاریخ همیشه بین این فرمهای جذاب در حال نوسان است و فشارهای اقتصادی هم ارزش صحبت کردن را دارند. اما مسلما هنر هم قدرت خودش را دارد. کتابها معمولاً در هر حجمی که بخواهند تمام میشوند. ما نویسندهها میتوانیم زمانهایی را هم به پروژههایی اختصاص دهیم که به نظر میرسد احتمال انتشارشان یا کسب درآمد از آنها بیشتر است. میتوانیم بهجای نوشتن داستانهای کوتاه، روی پیشنویس یک رمان یا کتابی کار کنیم که فکر میکنیم مدعی جایزه است، نه روی کتابی که حتی برای منتشر شدن هم زیادی تجربی است. اما یک اثر داستانی دلی هم، آرزوها و خواستههای خاص خود را دارد.
به امید روزی که بتوانم یک نوولای کوچک باریک بنویسم که کسی آن را بهعنوان یک رمان منتشر کند و خروارها جایزه و پول بگیرد. آمین!
نسخه انگلیسی این مقاله با نام رمانها، رمانها و مسالهی حجم را میتوانید با کلیک بر روی نام آن مطالعه کنید.