فقط همین قدر از شهرت و محبوبیت کتاب برای گونگادین بهشت نیست بگوئیم که در سال ۱۹۶۵ پرفروشترین کتاب سال در انگلستان و آمریکا شد! برای گونگادین بهشت نیست علاوه بر فروش بی نظیر و نامزدی بسیاری از جوایز معتبر جهان، جهت دریافت جایزه نوبل ادبیات به بنیاد نوبل معرفی و نامزد شد، تا جایی که بسیاری از منتقدان و نویسندگان مشهور از جمله آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی و خالق داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی به تمجید از آن پرداختند.
جدای از سرنوشت شگفت انگیز کتاب، علی میردریکوندی، نویسنده آن نیز زندگی پر پیچ و خمی را تجربه کرده است. چوپانی ساده و فقیر از دیار لرستان که دوران کودکی تا مرگی سخت و مشقتهای فراوانی را به معنای واقعی کلمه زیست کرده بود. او در دوران حضور انگلیسیها در ایران، مدتی را در خدمت آنان گذراند و به عنوان یک کارگر ساده، در سفارت انگلیس کار میکرد. طبق نوشتههایش، او با خود عهد بسته بود که زبان انگلیسی را به قیمت تباهی عمرش هم که شده یاد بگیرد. و این نقطه عطفی در زندگیاش شد.
این چوپان فقیر، شاید خود هم نمیدانست که روزی نوشتهاش به یک شاهکار تاثیرگذار تبدیل شود. پس از خروج انگلیسیها از ایران، علی میردریکوندی با یکی از سروانهای انگلیسی به نام جان همینگ در ارتباط بود و این کتاب را به زبان انگلیسی نوشت و برای او فرستاد.
چندین سال بعد، سروان همینگ کتاب علی را منتشر کرد و این کتاب به یکی از مشهورترین آثار ادبی سال تبدیل شد، در حالی که خود علی میردریکوندی یک سال پیش از انتشار کتاب، در شهرستان بروجرد و به خاطر سرما و بیسرپناهی، در تنهایی درگذشت! در تمام این سالها علی میردریکوندی تنها با یک کتاب فروش بروجردی در ارتباط بود و فقط نزد او میرفت تا یک استکان چای بخورد و کتاب بخواند، پس از آن هم به قبرستان میرفته و در جوار مردگان میخوابیده!
مدتی پس از انتشار کتاب، تیتر روزنامه کیهان تبدیل به این جمله شد:
میلیونر گمشده! یک ایرانی با نوشتن یک کتاب صاحب میلیونها پول شده اما خودش خبر ندارد.
جدای از ماجرای علی، اثر اوست که نامش را در جهان بر سر زبانها انداخت. غلامحسین صالحیار کسی است که این کتاب را به فارسی ترجمه کرد. خلاصه کتاب بدین شرح است: گونگادین (کارگری ساده) و ۸۳ تن از سربازان انگلیسی و آمریکایی ، پس از مرگ خود در جاده کهکشان به دنبال یافتن بهشت هستند.
گونگادین بارها توسط سربازان تحقیر و حتی مسخره میشود اما با این حال با آنان همراه است. آنها سفر اعجاب انگیزی را طی میکنند. تا آنجا که هر ۸۳ سرباز که سابقه قتل بسیاری از انسانها را داشتند، به بهشت میروند اما گونگادین که بزرگترین جرمش آرزوی شروع جنگ جهانی سوم برای پیدا کردن شغل و کار است، به جهنم میرود!
و اما نقد و بررسی کتاب برای گونگادین
در آثار کلاسیک، تمام نکات و حلقهها دست به دست یکدیگر میدهند تا یک اثر منسجم، با فرم و محتوای متناسب در ذهن مخاطب جا بگیرد. در ابتدا از فرم اثر حرف میزنیم. کاملا ملی اما با تم جهانی. میردریکوندی بدین خاطر که زجر و بدبختیهای قشر ضعیف ایران را کاملا تجربه کرده بود، توانست فرم و محتوا را آن طور که لایق مضمون آن است، به کار بگیرد.
یکی از نکات مثبت کتاب برای گونگادین، شخصیت پردازی و عدم زیادهگویی است. البته به این خاطر که طبق گفته سروان انگلیسی (صمیمی ترین دوست علی) نویسنده بسیار اهل مطالعه بوده، میدانسته که کجا باید یک جمله تاکیدی را تکرار کند.
جدای از اشخاص اصلی، شخصیتهای فرعی هم آنطور که باید میتوانند خود برای مخاطب جالب توجه باشند. مثل فرمانده باد، آب، آتش و… که در ابتدا قصد کمک به مسافران قصه را دارند اما بر سر یک جدال و بحث ساده بر سر قدرت، از کمک خود سر باز میزنند. این نشانگر تم اصلی داستان یعنی مبحث قدرت است.
در تمام نقاط عطف این کتاب، مبحث قدرت و تاثیر آن بر زندگی گونگادین قابل دریافت است. برای مثال در میدان داوری و قضاوت، در زمانی که به خانهای برای استراحت رفتهاند و سربازها از او میخواهند کفش آنها را واکس بزند، جایی که همه قصد استراحت دارند و به گونگادین میگویند استراحت نکند و کارهای باقی ماندهاش را انجام دهد و…
قدرتها و نابرابریها، همواره در موقعیتهای مختلف بر آنها جلوهگر میشود. علاوه بر این برای آنکه مستقیما بر نظام طبقاتی کنایه زده شود، او حتی در خود میدان داوری و زمان قضاوت، با یک گونگادین هندی اشتباه گرفته میشود، اما چون او را به تمسخر و به خاطر شباهت ظاهری به گونگادین هندی، گونگادین ایرانی میگفتند، باز هم مورد نابرابری قرار میگیرد و به جهنم فرستاده میشود.
داستان و روایت خطی این کتاب، حین حرکت اعضا اتفاق میافتد و به اصطلاح حکایت در جریان است. علی میردریکوندی که با وجود عدم تحصیل آکادمیک از مردم شناسی خوبی برخوردار بوده، با استفاده از استعارهها و نمادهای گوناگون، ارزش باطنی داستانش را نیز عمیقتر کرده.
زبان داستان نیز قابل توجه است. کتاب برای گونگادین بهشت نیست یک زبان جهانی دارد و برای آنکه به یک مذهب یا شیوه تفکر خاص محدود نشود، هرگز نام یا مشخصات خاصی را در مورد ساکنین جهان پس از مرگ بیان نکرده است اما به خوبی آنها را در گوشه و کنار ذهن مخاطب، جایگذاری میکند. بدین صورت که وقتی از ستوان همینک میگوید، ما میدانیم دقیقا ستوان همینک کیست و چه میخواهد بکند؛ عقیدهاش چیست و چه هدفی را در زندگی دنبال میکند.
زندگی شخص نویسنده، همواره در شخصیتپردازیها دخیل است. بدین صورت که راوی همواره توجه خاصی به گونگادین دارد و در میدان داوری، مخاطب بیش از هر کس دیگری برای او دل میسوزاند.
کتاب برای گونگادین بهشت نیست که با این جملات آغاز میشود:
بدون مشیت پروردگار هیچ کاری انجام نمیشود.
بدون اراده خدا هیچ کس نمیتواند زندگی کند.
بدون خواست خدا هیچ چیز رشد نمیکند.
در پایان، با یک جمله جذاب و کنایه بر همان مبحث نابرابریهای اجتماعی که حتی در جهان پس از مرگ گریبانگیر افراد میشود، پایان میپذیرد:
خداوند همه فرزندانش را به یک اندازه دوست دارد.