یار در خانه
نخستین آدم
نویسنده: یوجین اونیل
مترجم: بهزاد قادری
ناشر: بیدگل
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۲۹
یار در خانه
گفته میشود یوجین اونیل، نمایشنامهنویس آمریکایی، معجونی است از نیچه، ایبسن، استریندبرگ، زولا و فروید. با خواندن یکی دو صحنه ابتدایی نمایشنامه نخستین آدم، دقیقاً اولین چیزی که به ذهن میرسد، فضاسازیهای ایبسنی است و نمایشنامه، بیش از هر چیز خواننده را به یاد خانه عروسک او میاندازد. اما اونیل، آنچنان که ایبسنِ بیپروا و پیشرو خوانندهاش را غافلگیر میکند، چیزی به دست نمیدهد. او، «آمریکایی»تر از آن است که پوسته را بشکافد و به عمق واقعی برسد.
اونیل را اگر نه بهترین، یکی از قویترین نمایشنامهنویسان آمریکایی و بعضاً در سطح سوفوکل و شکسپیر میدانند. او کسی است که در کنار معدود همعصران دغدغهمندش، تلاش کرده تا چیز دیگری از نمایش آمریکایی بسازد: چیزی عمیقتر، معناگراتر.
معنا. معنا آن چیزی است که اونیل نه فقط در نخستین آدم که در دیگر آثارش چون امپراتور جونز یا مهمترین اثرش، گوریل پشمالو، سخت به دنبال آن میگردد. یا بهتر بگوییم سخت در پی پردهبرداری از آن یا تبلیغ آن برای خواننده/تماشاگر است. ممکن است انتقاد از این شیوه دغدغهمندی و زورچپان کردن «تعلیمات» در اثر ادبی یا هنری، در مورد اونیل بیانصافی به نظر برسد. به هر حال او که در اوایل قرن بیستم قلم میزده، متعلق به دورهای است که هنر متعهد، هنوز از تک و تا نیفتاده و شکوه و ارزش خود را حفظ کرده بود.
اما اگر بخواهیم به این اثر، بدون در نظر گرفتن معذوریتها فکر کنیم؛ اگر بخواهیم آن را همچون نمایشنامهای ببینیم که بی هیچ اطلاع قبلی از نویسنده و زمانهاش آن را در دست گرفتهایم، موضوع فرق میکند. در این صورت، با متنی مواجهیم که نثری دلنشین دارد، فضاسازیاش جذاب است و قصهاش بیدردسر پیش میرود. اما پر است از شعار، از مانیفست، از دیالوگهای قابل حدس و در کمال ناباوری، از نتیجهگیریهای دم دستی و حتی سنتی.
مارتا و کُرتیس، زن و شوهری هستند در آستانه چهل سالگی که بچههایشان را سالها پیش از دست دادهاند و حالا تمام فکر و ذکرشان اکتشاف رازهای باستانشناسانه و فلسفی جهان است. یا حداقل این تعبیری است که کرتیس از ماجرا دارد. مارتا، بی این که بداند، مثل یک زن کلاسیک، مادر است و منشیگری و دستیاری برای کرتیس، با طبیعتش سازگار نیست. همین باعث میشود که بارداری ناگهانی مارتا، همه چیز را برای کرتیس خراب کند.
جدال کرتیس و مارتا بر سر ادامه فعالیت علمی «دو نفره» یا به دنیا آوردن بچهای تازه که یادآور کودکان از دسترفته آنها و در عین حال پررنگکننده نقش زنانه مارتا است از یک طرف و حضور خانواده کرتیس که به طرز تکاندهنده و سیاهی کاراکترهایشان عزیان است، خواننده را غرق «تعلیم و تربیت»های اونیل میکند. این موضوع، با نقش «لی لی» خواهر کرتیس اوج میگیرد.
او درست مانند «گروه همسرایان» در نمایشنامههای کلاسیک است و حتی اگر یک نفر در میان خوانندگان بر فرض محال وجود داشته باشد که متوجه این سطح از تلاش برای آموزش در متن نشود، همه چیز را توضیح میدهد.
بیشتر مسائل اصلاً بر پایه همین توضیح دادنها بنا شده. اونیل در نمایشنامه نخستین آدم، به ما مجال نمیدهد تا از لا به لای دیالوگها، به حرف اصلیاش پی ببریم و آن را لمس کنیم. حتماً باید با دادن مانیفستهای گاه به گاه، شیرفهممان کند. طوری که حتی گاهی دیالوگها هیچ چیز را مشخص نمیکنند و او با توضیح اضافات در دستور صحنه، سعی دارد منظورش را یادآور شود.
مثلا شخصیت امیلی، همسر برادر کرتیس، در نظر و دستور صحنههای متعدد اونیل شخصی سیاه است که مدام با گوشه و کنایه، حرفهای نیشدار و بُرنده میزند و آشوب برپا میکند. اما به جرئت میتوان گفت جز دیالوگهای پایانی، هرگز نمیتوان از حرفهای امیلی چنین برداشتی کرد.
موضوع دیگری که تا پایان درک نمیشود، قدیسسازی از مارتا است. خواننده قبول میکند که مارتا زن همراهی است. او تا این لحظه همیشه و همه جا در کنار کرتیس بوده و خانواده فضول، سنتی و از خود متشکر او را تاب آورده. اما نه بیشتر. او نه رفتار خارقالعادهای دارد نه حتی آنقدرها زن متفاوتی است. او حتی مانند شخصیت زن نمایشنامه خانه عروسک، ناگهان انقلابی به پا نمیکند. فقط خسته شده است و بچه میخواهد. همین.
اما نیمه دوم داستان، تا حد زیادی، تاکیدی است بیش از حد بر فرهنگ کریه و دل به هم زن خانواده کرتیس و در مقابل، بیان اینکه مارتا، بهترین زن جهان است یا شاید بهترین «انسان» جهان. همان چیزی که کرتیس جیسن، دانشمند خانه به دوش، تمام زندگی اش را روی آن گذاشته.
کُرت به دنبال حلقه مفقوده بین انسان و حیوان میگردد. یعنی دقیقا «نخستین آدم». او برای هدفش قرار است ۵ سال به شرق دور برود تا بقایایی از این بشر اولیه را پیدا کند. بشری که در نهایت، نمونه آرمانیاش برای او تبدیل میشود به مارتا و نماینده نمونه پست و خوارش، اعضای خانوادهاش هستند. اما علی رغم حجم بالای پندهای اخلاقی عریان، دست آخر مفهوم ملموسی از این عطش برای اکتشاف، دستمان را نمیگیرد.
روی هم رفته، اگر پیشینه و تاریخ نویسنده را کنار بگذاریم، نخستین آدم، یک شروع خوب و شیرین است که با تکرار و تکرار و تکرار ادامه پیدا میکند و در نهایت، با خستگی و ملال تمام میشود. خواننده، شوری که از بوسیدن فرزند تازه به دنیا آمده و آغاز سفر اکتشافی در دل کورتیس افتاده را درک نمیکند و منتظر پایان گرفتن داستان است.