سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

مخاطب داستان فارسی دوست دارد؟

مخاطب داستان فارسی دوست دارد؟

 

بسیاری عقیده دارند داستان فارسی نه بین خوانندگان محبوبیت چندانی دارد و نه ناشران تمایل به سرمایه‌گذاری برای چاپش دارند. بررسی آماری دقیقی از این ماجرا وجود ندارد. اما می‌توان آن را از زاویه‌های متفاوتی نگاه کرد و به بازار آن مثل هر محصول فرهنگی دیگری نگاه کرد.

بسیاری عقیده دارند داستان فارسی نه بین خوانندگان محبوبیت چندانی دارد و نه ناشران تمایل به سرمایه‌گذاری برای چاپش دارند. بررسی آماری دقیقی از این ماجرا وجود ندارد. اما می‌توان آن را از زاویه‌های متفاوتی نگاه کرد و به بازار آن مثل هر محصول فرهنگی دیگری نگاه کرد.

 

 

پیش هر ناشر و نویسنده‌ای که بروید گله می‌کند که کتابخوان ایرانی علاقه چندانی به داستان فارسی ندارد. شکایت ماجرا از سمت نویسندگان بیشتر است چون می‌گویند ناشرها حاضر به چاپ کار ما نمی‌شوند، یعنی اگر قرار باشد هزینه و زمانی برای نشر داستان ایرانی بگذارند ترجیح می‌دهند سراغ آثار و نام‌هایی بروند که اقلا امتحانشان را پس داده‌اند و در مجموع روی نویسنده تازه‌کار ریسک نمی‌کنند.

ناشر هم البته برای این کار دلایل خاص خودش را دارد، جدا از بحث برگشت سرمایه که ماجرای مهمی است، ناشران می‌گویند که ممیزی داستان‌های ایرانی دردسرساز است، چه بسا یک داستان وطنی مدت‌ها بخاطر جمله‌ای مجوز نشر نگیرد که با همان جمله در یک کار ترجمه‌ای هیچ کاری هم نداشته باشند، فوقش می‌گویند اوضاع مملکت اجنبی است و ربطی به ما ندارد!

بخشی از دلایل ناشران البته شامل این هم می‌شود که گویا این روزها تعداد نویسندگان دارد از خوانندگان پیشی می‌گیرد و می‌گویند برفرض که ما کار نویسندگان تازه‌کار را چاپ کردیم آیا خوانندگانی که هرسال با صدها عنوان کتاب جدید روبه‌رو می‌شوند حاضرند پول و زمانشان را صرف خرید کتاب یک نویسنده ناآشنا بکنند؟

 

خیلی از ناشران که اصلا پرونده چاپ داستان ایرانی را بسته‌اند، بخشی برایش ندارند و اگر بخواهند یکی دوعنوان کتاب ایرانی هم در مجموعه‌شان باشد ترجیح می‌دهند سراغ آثار ویژه‌ای بروند که می‌دانند گروه مشخصی خریدارش هستند یا چاپشان اعتبار ویژه‌ای بهشان می‌بخشد.

اما واقعا مخاطب ایرانی، داستان فارسی نمی‌خواند؟ جواب دادن به این سوال بدون بررسی و آمار دقیق ممکن نیست؛ تنها می‌شود به تجربه ناشران، نظر کتابفروشان و آماری که خود نویسندگان از فروش کتاب‌هایشان دارند تکیه کرد. این میان مثل همیشه جدال ادبیات عامه پسند و ادبیات خاص یا جدی (آخر هم نفهمیدیم چه معادلی برایش بگذاریم!) وجود دارد.

کتاب‌های عامه‌پسند بی‌توجه به این حرف و حدیث‌ها فروش بالای خود را دارند و از این طرف بسیاری معتقدند فروش این کتاب‌ها نشانی از تمایل به داستان فارسی نیست چون این کتاب‌ها گروه مشخصی خواننده دارند که درنهایت تاثیرگذاری چندانی در کل ادبیات داستانی ایران ندارند، به عبارتی نه چیزی به ادبیات داستانی ما می‌افزایند و نه باعث رشد و تحولی می‌شوند. معدود آثاری در این میان مرز بین عامه‌پسند و جدی را می‌شکنند و گروه جدید و بیشتری را گردهم می‌آورند.

هرازچندگاهی و به مناسبتی صحبتی از داستان‌های شاخص فارسی می‌شود و فهرست‌هایی بیرون می‌آید. در این فهرست‌ها دو دسته کتاب وجود دارند، یکی آثار شاخص قدیمی که هرکسی زیرش یک مهر تایید می‌زند اما معلوم نیست آیا مثلا همه کسانی که بوف کور را به عنوان شاهکار رمان فارسی ذکر می‌کنند آن را خوانده‌اند؟ دوم کتاب‌هایی که به دلایلی در یک دوره خاص مورد توجه قرار می‌گیرند و نقل محافل می‌شود اما پس از مدتی به فراموشی سپرده می‌شوند.

 

اگر جسته و گریخته به نظرات پراکنده‌ای که خوانندگان شفاهی یا کتبی ارائه‌ می‌کنند دست پیدا کنیم، می‌بینیم که آن‌ها هم دلایلی برای عدم توجه به داستان‌های ایرانی ذکر می‌کنند، مثل: ناامیدانه بودن فضای آثار، یا ذهنی و شخصی بودنشان، یا مضامین تکراری یا در مواردی ضعف‌های ساختاری و مشکل در نوشتن یک قصه سرراست. این‌که این دلایل چقدر واقعی هستند و اگر هم باشند آیا راه چاره‌ای دارند (نویسندگان را که نمی‌شود مثل کارخانه به تولید محصول متفاوتی وادار کرد!) خودش ماجرای دیگری است.

اکنون که وینش در حال برگزاری پویش «صدسال شمسی، ده داستان فارسی» است و هرروز به واسطه این ماجرا طیفی از داستان‌های فارسی مطرح می‌شود، نکته دیگری هم به چشم می‌آید که شاید بتواند بخشی از گره ناگشوده داستان ایرانی و خوانندگانش باشد. در این مدت کامنت‌های بسیاری از خوانندگان داریم که از معرفی و مطرح شدن داستان‌های جدیدی ابراز خوشحالی می‌کنند که تابه‌حال اسمش را نشنیده بودند. یا این‌که نام بردن فلان داستان توسط شخصیت محبوبشان آن‌ها را به خواندن آن داستان راغب کرده است.

یا فرصتی برایشان فراهم آمده که به خلاصه‌ای از داستان‌های فارسی دست پیدا کنند و امکان انتخاب و گزینش داشته باشند. یا در زیر پست کتاب‌ها به تبادل نظر درباره یک اثر بپردازند. مجموع این‌ها نشان می‌دهد، بخشی از پررونق نبودن فضای داستان ایرانی به عدم وجود فضایی واقعا زنده برای ارائه، تبادل نظر، نقد و معرفی‌های متفاوت آثار مربوط است. و این‌که باید باور کنیم ادبیات نیز مثل هر محصول فرهنگی دیگری برای رشد و بقا و پیدا کردن مخاطب احتیاج به شیوه‌های ارائه نو و برنامه‌سازی دارد.

در دنیای شلوغ، پرسرعت و کرونازده امروز، مخاطب به تنهایی سراغ کشف نمی‌رود، حتی اگر صحبت بهترین شاهکار ادبی باشد.

 

  این مقاله را ۱۸ نفر پسندیده اند

یک دیدگاه در “مخاطب داستان فارسی دوست دارد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *