قالی خوش و نقش و نگارِ بیرونِ در
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی 30book بزودی انتشارات آگاه بزودی بزودیدر بیرون در، دولت آبادی نیست که جزئیپردازی میکند، چشمان تیزبین آفاق است که هیچ چیز را نادیده نمیگذارد و هیچ حرفی را ناگفته. محمود دولت آبادی یادگار دههی چهل است و دغدغه هایش بعد از چهل سال هنوز همان است. مثل تمام نویسندههای کمیابی که تکلیفشان با خودشان روشن است و معنای رئالیسم تاریخی در بستر داستان را به درستی فهمیدهاند.
در بیرون در، دولت آبادی نیست که جزئیپردازی میکند، چشمان تیزبین آفاق است که هیچ چیز را نادیده نمیگذارد و هیچ حرفی را ناگفته. محمود دولت آبادی یادگار دههی چهل است و دغدغه هایش بعد از چهل سال هنوز همان است. مثل تمام نویسندههای کمیابی که تکلیفشان با خودشان روشن است و معنای رئالیسم تاریخی در بستر داستان را به درستی فهمیدهاند.
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
موسسه گسترش فرهنگ و مطالعاتبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی 30book بزودی انتشارات آگاه بزودی بزودیقالی خوش و نقش و نگارِ بیرونِ در
اگر رئالیسم تاریخی را بر خلاف تعریف مرسوم- که بیان وقایع تاریخی در قالب قصه است- انعکاس تأثیر حوادث تاریخی بر زندگی عادی مردم هر روزگار بدانیم، تمامی آثار دولت آبادی از جمله تازه ترین رمان او، نوعی رئالیسم تاریخی در بستر ادبیات داستانی است.
بیرون در، داستان زنی ۳۵ ساله است که نا خواسته درگیر فعالیتهای سیاسی همسرش در اوایل انقلاب میشود. همسرش در زندان به قتل میرسد و خودش را به ۵ سال حبس محکوم میکنند. طی این فاصله پدرش دق میکند و تنها برادرش از ایران میرود. در آستانهی انقلاب که مردم درِ زندان ها را باز میکنند آفاق آزاد میشود و تصمیم میگیرد با مادری رنجدیده و نگران و بیاعتماد به همه چیز، به زندگی عادی برگردد.
مادری که هنوز دلواپس دو کارتن مهماتی است که آفاق در زیر زمین خانه مخفی کرده است و نگران رفت و آمدهای افراد ناشناسی که از لحظه ورود آفاق به خانه مراقبش هستند و آفاقی که سیاست کج دار و مریزش در فعالیتهای حزبی، اضطراب مادر را دو چندان کرده است.
آفاق زنی قدرتمند است و سرشار از شور زندگی. تارهای خاکستری موهایش که یادگار سالهای زندان است، هنوز زنانگی و مخصوصا تمایل او به رقصیدن را مغلوب نکرده. این است که به دنبال جفتی میگردد تا جبران مافات کند و سالهای اضطراب در زندان را کنار او از یاد ببرد.
بعد از ظهرها به کافهای فرانسوی میرود و کتاب میخواند. در یکی از همین روزها با مردی ارمنی به نام ماکار آشنا می شود. ماکار او را به فنجانی قهوه مهمان میکند و بعد همقدم میشوند و بی هیچ گفت و گویی راه خانهی ماکار را در پیش میگیرند.
ماکار در منزلش او را به فنجان دیگری قهوه مهمان میکند و بعد ناگهان غیب میشود و او را در خانه رها میکند. آفاق یک شب را در بهت و حیرت در آنجا میماند و صبح با پیرمرد خمیده و خاموشی مواجه میشود که گویا ساکن همیشگی آن خانه است.
بدنهی اصلی داستان تلاشهای گوناگون آفاق است برای پیدا کردن ماکار و پرسیدن این سوال که چرا؟
او در مسیر این جست و جو، توسط تشکیلات گاه محافظت میشود و گاه به دردسر میافتد. سرانجام ماکار را در شرایطی میبیند که از قاتل و متجاوز به زنش -که عضو یک تشکیلات سیاسی است- انتقام گرفته است. هیچ کلامی بین آن دو رد و بدل نمیشود و آفاق به این نتیجه میرسد که مارکو یا همان ماکار، او را نه به قصد عشقبازی با خودش، که به خاطر نگهداری و مراقبت از آن پیرمرد به خانهاش برده است.
این نتیجه گیری هولناک باعث میشود بدون دادن هیچ نشانی از خودش ماکار را ترک کند، از فعالیتهای سیاسی کناره بگیرد و همراه مادرش نظارهگر شرایطی باشد که در بحبوحهی انقلاب ۵۷ در حال رخ دادن است. یک زندگی تازه، بیعشق و امید و با چشماندازی نگرانکننده و نامعلوم!
آنچه در اولین نگاه به چشم خواننده میآید سبک روایت است. نفسگیر و دلچسب! بیرون در، فاقد هر گونه فصلبندی و حتی پاراگرافبندی است. دولت آبادی در این کتاب یک بافندهی زبردست است و حاصل کارش یک قالی خوش نقش و نگار در هم تنیده!
بیرون در یک اثر کاملا جوششی و تجربی است. گویا بعد این همه سال نویسنده دیگر نیازی به رعایت هیچ کدام از اسلوبهای قصهنویسی نمیبیند. مثل یک رانندهی مسابقات رالی به هیچ آداب و ترتیبی پایبند نیست جز تعقیب احساسات شخصیتها و مواجه کردن خواننده با نهانیترین ابعاد وجودی تمام آدمهای داستان.
همهی دیالوگها، فضاها، شخصیتها و تمامی آن چه عناصر داستان مینامیم، جایی در ناخودآگاه نویسنده شکل گرفته و به همان صورت با بهترین، دورترین و نزدیکترین کلمات به روی کاغذ آمده است. این یعنی حد ایدهآل داستان نویسی!
هیچ ماجرایی به زور جفت و جور نشده، هیچ دیالوگی طراحی نشده، هیچ صناعتی به چشم نمیآید ولی ما انسان را شاهدیم و تلاشهای صادقانهاش را برای گرفتن حقش از زندگی در دل ماجراهایی که اهل سیاست مدام در کار آفرینش آنها هستند. ماجراهایی مزاحم حق نفس کشیدن عاشقانه، بیدغدغه و راحت آدمیان!
دولت آبادی در این کتاب تنهایی یک زن را به بهترین شیوه ممکن توصیف میکند، نیازش را به عشق، فداکاریهایش را در مسیر محبت به آدمهایی که اصلا نمیشناسد اما امیدوار است که روزی پاسخ داده شود.
نویسنده گویا تمام شخصیتهای رمانش را زندگی کرده مخصوصاً آفاق را! در بیرون در، دولت آبادی نیست که جزئیپردازی میکند، چشمان تیزبین آفاق است که هیچ چیز را نادیده نمیگذارد و هیچ حرفی را نگفته! بنابراین نمیتوان نویسنده را به آوردن توصیفات زیاد در این اثر متهم کرد. زیاد حرف زدن، همه چیز را دیدن و حس کردن و گفتن لازمهی شخصیت وسواسی آفاق است. لازمهی کنجکاویاش. از آن گذشته یادمان باشد که آدمهایی که رها میشوند، زیاد حرف میزنند!
لوکیشنهای بیرون در، همگی زندهاند، در و دیوار با آدم حرف میزنند. اتاق، زندان، کافه، راه پلههای خانهی پدری… خیابانهای پر ازدحام، پلاکاردها، شعارها و در این میان تنهایی زنی که نمیداند چکار کند با عمری که میرود… با عشقی که نیست… با مادری دلواپس و مریض… بی هیچ پشتوانه مالی در مسیر آیندهای نامعلوم…
محمود دولت آبادی یادگار دههی چهل است و دغدغه هایش بعد از چهل سال هنوز همان است. مثل تمام نویسندههای کمیابی که تکلیفشان با خودشان روشن است و معنای رئالیسم تاریخی در بستر داستان را به درستی فهمیدهاند.
یک دیدگاه در “قالی خوش و نقش و نگارِ بیرونِ در”
ماجرای بین زن و مردی نوآشنا، آن هم در میانسالی، نمی تواند بی گرفتاری پیش برود. (از همین کتاب)