شما هم فکر میکنید کشیدن این نقاشی کاری ندارد؟
واقعیت این است که بسیاری از مردم (هنوز) بر این باورند که کشیدن تابلوهای انتزاعی «کاری ندارد». هنر مدرن بیمعناست و اینها را «یک بچه کوچک هم میتواند بکشد». کتاب کوچک درآمدی بر هنر مدرن این تلقی را به رسمیت میشناسد و میکوشد به زبانی ساده، برای کسی که تازه با هنر مدرن آشنا میشود، شرایط تاریخی پیدایش آن را تشریح کند و راههایی برای ارتباط با آن پیشنهاد کند.
واقعیت این است که بسیاری از مردم (هنوز) بر این باورند که کشیدن تابلوهای انتزاعی «کاری ندارد». هنر مدرن بیمعناست و اینها را «یک بچه کوچک هم میتواند بکشد». کتاب کوچک درآمدی بر هنر مدرن این تلقی را به رسمیت میشناسد و میکوشد به زبانی ساده، برای کسی که تازه با هنر مدرن آشنا میشود، شرایط تاریخی پیدایش آن را تشریح کند و راههایی برای ارتباط با آن پیشنهاد کند.
گروهی از بازدیدکنندگان نمایشگاهی از آثار هنر مدرن، جلوی یکی از تابلوها بالانس زدهاند تا شاید سر دربیاورند آن تابلو تصویرِ چیست. چند بازدیدکنندهی دیگر حیران کنار تابلو ایستادهاند.
زندانیان شاکیاند که چرا در سلولشان تابلوهای نقاشی مدرن نصب کردهاند. آنها گمان میکنند برای شکنجه دادنشان این کار را کردهاند.
دو بازدیدکننده معمولی جلوی یکی از تابلوهای مکتب «اکسپرسیونیسم جنبشی» ایستادهاند و یکی به دیگری میگوید «این را تو کشیدهای؟»
در سراسر کتاب در آمدی بر شناخت هنر مدرن از این کاریکاتورها و شوخیها گنجانده شده تا تلقی عموم را نسبت به غیرقابلفهم بودن، سهلالوصول بودن و یک جور حقهبازی و شیادی در هنر مدرن برساند.
واقعیت این است که بسیاری از مردم (هنوز) بر این باورند که کشیدن تابلوهای انتزاعی «کاری ندارد». در دورانی که هنر مدرن و بخصوص هنر انتزاعی جای نقاشی و مجسمهسازی فیگوراتیو و واقعگرا را میگرفت، این نوع نگرش گستردهتر بود، اما این تلقی هنوز هم وجود دارد، منتها در گوشها پچپچه میشود و در صحبتهای خودمانیتر به زبان میآید. کتاب کوچک مورد بحث ما این تلقی را به رسمیت میشناسد و میکوشد به زبانی ساده، برای کسی که تازه با هنر مدرن آشنا میشود، شرایط تاریخی پیدایش آن را تشریح کند و راههایی برای ارتباط با آن پیشنهاد کند.
این کتاب کمحجم راه خوبی برای اخت کردن خواننده با هنر مدرن انتخاب کرده است. نگاهی به فهرست کتاب شیوهی برخورد آن را نشان میدهد. به جای ارائه یک روایت تاریخی دقیق از تحولات هنر مدرن، ارتباط آن را با موضوعاتی مثل زندگی شهری، حرکت، جنگ، رویا و معنویت باز نموده است. و همیشه با نمونههای متعددی که تصویرهایشان در صفحات کتاب آمده این کار را کرده است. کتاب مصور و پرعکس است و تصویرها از کیفیت خوبی برخوردارند. در ضمن در باکسهای پیوست هر فصل توضیحاتی دربارهی مکاتب هنری هم اضافه شده است.
کتاب از موضوعهایی مثل اقتصاد هنر مدرن هم نگذشته و در صفحات انتهایی توضیحاتی در این باره ارائه نموده است. در یک کلام، درآمدی بر شناخت هنر مدرن جان میدهد برای معرفی به نوجوانهایی که در آغاز راه آشنایی با هنر هستند، احتمالاً پرسشهایی دربارهی ارزش و زبان هنر مدرن دارند، اما شاید خجالت میکشند سوالاتشان را مطرح کنند. علاوه بر این، کتاب برای هنرشناس خبرهتر هم مفید است؛ برای سامان دادن به شناخت او از هنر مدرن و اندیشههایش دربارهی این موضوع. حُسن این کتاب این است که فصلهای آن را جداگانه هم میتوان خواند، هرچند خواندن منظم آن از ابتدا تا انتها فایدهاش بیشتر است و تصویر درستتری از دیدگاه نویسندگان کتاب به دست میدهد.
کاش اسمهای آشنایی مانند جکسن پولاک و ون گوگ به شکلهای نامانوس جکسن پالک و وان گُخ نمیآمدند. اینجا البته با بحث دامنهدار نگارش اسامی خارجی روبهرو هستیم و این پرسش که حفظ تلفظهای جاافتادهی اسامی بسیار جاافتاده در زبان فارسی، چه اندازه معیار مهمی است. به نظر من که برخی اسمها را نه صلاح است عوض کنیم و نه شدنی. ون گوگ قطعاً یکی از اینهاست.
ترجمهی برخی از اصطلاحات هم به نظرم اشکال دارد. «هنر تمثیلی» به جای هنر فیگوراتیو درست نمیآید. هنر غیرانتزاعی لزوماً تمثیلی نیست. تمثیلی معادل allegorical است. داریوش آشوری شکلنما، شکلانگار و …. را در برابر figurative پیشنهاد کرده که هیچیک جا نیافتادهاند و امروز میان اهل هنر، در برابر آبستره یا انتزاعی همان لفظ خارجی فیگوراتیو به کار میرود. «ساختهگزیده» برای ready-made کاملاً نامفهوم است.
حاضر-آماده میتواند معادل خوبی برای آن باشد. این لفظی است که برای کارهایی مشابه کار بحثبرانگیز مارسل دوشان (ص ۵۸ کتاب) به کار میرود که کاسه توالت حاضر-آمادهای را برداشت و به عنوان شیء هنری در نمایشگاه گذاشت.
در همین رابطه مفهوم Found Object را هم داریم که به «شیء بازیافته» ترجمه شده، که به نظرم شیء یافته یا پیدا شده درستتر است، چون بازیابی امروز در زبان فارسی مفهوم دیگری دارد و بازیافت در برابر recycling به کار میرود و مفهوم مورد نظر در بحث کتاب هم ارتباطی به بازیابی ندارد بلکه اشاره به شیئی میکند که تصادفی پیدا میکنیم و به عنوان اثر هنری یا جزئی از اثر هنری به کار میبریم.
اگر بیش از اندازه روی این بحث معادلها مکث میکنم برای این است که انتخاب کلمات نامانوس و بعضاً بیمعنی (ساختهگزیده) میتواند برای چنین کتابی که برای مبتدی نوشته شده نقض غرض باشد و ارتباط با هنر مدرن را دشوارتر کند. البته نمونههای شبیه این در کتاب اندکاند و به انسجام کل کتاب آسیب جدی نمیرسانند.
گفتنی است که صفحهآرایی کتابهایی که از عکس، پاراگرافهای متعدد، باکسها و توضیحات عکس فراوان تشکیل شده است بسیار دشوارتر و کاربر از کتابهایی است که از متنی دنبالهدار تشکیل شدهاند. نشر فنجان به خوبی از عهدهی این کار پرزحمت برآمده است.
این معرفی مختصر را با اشاره به این نکته به پایان میبرم که جای این گونه کتابهای راهنما در زمینهی هنر در بازار کتاب ما خالی است. کتابهایی که بدون افتادن به دام تفسیرگرایی افراطی با تکیه بر نمونههای تاریخی و تحولات واقعی تصویری قابلاتکا و مفهوم از شاخههای مختلف هنر عرضه کنند و گفتوگو دربارهی هنر را از فضلفروشی و سخنان قلمبهسلنبه و نامفهوم دور سازند. از این منظر، درآمدی بر شناخت هنر مدرن کتاب بسیار مفیدی است. مثلاً توجه کنید به این بخش از کتاب:
برخی به انتقاد میگویند «یک بچهی پنجساله هم میتواند این را بکشد». اما هنرمندان مدرن از این گونه اظهارنظرها خوششان میآید. بسیاری از این نقاشان خودانگیختگی و هیجانی را که در کارهای کودکان، دیوانگان و مردمان جوامع ابتدایی دیده میشود تحسین میکنند، و بعضی از این هنرمندان سعی کردهاند از این ویژگیها در کارهای خود بهره ببرند. یکی از شناختهشدهترین نقاشان مدرن، آنری ماتیس، گفته است: «ما باید کل زندگی را طوری نگاه کنیم که انگار کودک هستیم.» (ص ۵)
این نکته به خواننده دید میدهد تا در هنر مدرن دنبال چه بگردد.