دماوند، جشنها و آیینهایش
دماوند فقط بلندترین نقطهی ایران نیست. در زندگی مردمان کوهپایهاش هم نقش عمده دارد. اسطورهها و افسانهها و داستانهای پیرامون دماوند الهامبخش جشنها و یادبودهایی است که مردم دامنه دماوند هرساله برگزار میکنند و بهانه خوشی و دور هم جمع شدنشان است. فاطمه بقاییان که خودش اهل آمل است در این یادداشت سه جشن مردم دامنه شمالی دماوند را به تفصیل شرح داده است. جشن تیرگان یا تیرماه سیزده شو به گویش محلی، آیین برفچال و جشن نورگون.
دماوند فقط بلندترین نقطهی ایران نیست. در زندگی مردمان کوهپایهاش هم نقش عمده دارد. اسطورهها و افسانهها و داستانهای پیرامون دماوند الهامبخش جشنها و یادبودهایی است که مردم دامنه دماوند هرساله برگزار میکنند و بهانه خوشی و دور هم جمع شدنشان است. فاطمه بقاییان که خودش اهل آمل است در این یادداشت سه جشن مردم دامنه شمالی دماوند را به تفصیل شرح داده است. جشن تیرگان یا تیرماه سیزده شو به گویش محلی، آیین برفچال و جشن نورگون.
ما آملیها جشن و آئینهایی داریم که به کوه دماوند مرتبطند و سالانه بر دامان ییلاقهای این کوه برگزار میشوند. سه جشن مهمتر عبارتند از:
جشن تیرگان یا جشن تیرماه سیزده شو به گویش محلی
جشن تیرگان یکی از جشنهای ایران باستان است که روایتهای بسیار متفاوتی در موردش وجود دارد. من تحقیقات توصیفی پیمایشی با کمک تعدادی از اساتید، معلمین، نویسندگان و محققین تاریخ و هنر و به موازات آن چند کتاب مرتبط انجام دادم. هر چه بیشتر تحقیق کردم، روایتها متفاوتتر شدند. در نهایت سه روایت پرتکرارتر را بازگو میکنم.
روز سیزدهم تیرماه در خیلی از جاهای ایران و نیز مراکز فرهنگی-هنری ایرانیان بیرون از کشور مراسم متفاوتی برای این روز برگزار میشود. جشنی که به ثبت ملی نیز رسیده است و با روز ملی دماوند همزمان است. روایت غالب به حماسه آرش کمانگیر برمیگردد. در اوستا و سایر متون قدیمی به زبان فارسی و عربی برگرفته از اوستا و کتاب گاهشمار و جشنهای ایران باستان نوشته و پژوهش هاشم رضی همگی به اتفاق تیرگان را به داستان پادشاهی پیشدادیان مرتبط میدانند.
داستان، با اندکی تفاوتهای جزیی، مربوط است به لشکرکشیهای افراسیاب از توران زمین و منوچهر از ایران زمین. بیش از یک دهه جنگ و درگیری بالاخره در منطقهای از مازندران کنونی -در برخی نوشتهها شهررویان- دو طرف مجبور به مذاکره میشوند. شرط عجیب افراسیاب تعیین مرز بین دو کشور با پرتاب تیر توسط یکی از افراد ایران زمین است. مرد نسبتاً مسنی به نام آرش داوطلب انجام این ماموریت میشود. او بعد به جای آوردن مراسم با تیر مشخص و علامتدار از طرف افراسیاب به طرف بام ایرانزمین در رشته کوه البرز، قله دماوند رهسپار میشود.
آرش که در دل راز و نیازهایش با اهورامزدا پیمان بسته بود در برابر پیروز شدن در این مسیر جانش گرفته شود، با یاد یزدان بر فراز کوه دماوند تیر را پرتاب میکند. گویند سه شبانهروز تیر در راه بوده تا در کنار رود جیحون بر تنه درخت کهنسال گردویی مینشیند. تیر شناسایی شده و رود جیحون مرز بین دو کشور تعیین میشود. آرش در این راه جان خود را با تیر همراه کرده و حماسهای میآفریند که بخشی از ادبیات حماسی ایران را تشکیل داده است.
در هر دو کتاب ذکر شده در مقاله درباره جشنهای ایرانی جدای از افسانه آرش، تیرگان را گرامیداشت تیشتر -ستاره بارانآور که سمبل باروری، شادکامی و رستگاری است- میدانند. آب همیشه نزد ایرانیان دارای احترام زیادی بوده و ایزد باران با اپوشه/اپوش که دیو خشکی است میجنگد و پیروز میشود.
از این رو جشن آبریزان یا آبپاشان هم یکی از دیگر جشنهاست که برای بزرگداشت آب در روز تیرگان برگزار میشود. مراسم آبپاشان در اصفهان، مازندران و گیلان در دورههای زمانی مختلف برگزار میشده. همچنین در کشور همسایه ارمنستان و بین ارامنه ایران همه ساله در تیرماه جشن آب با نام جشن «وارداوار» انجام میشود. در این روز مردم دور هم با غذاهای گوناگون جشن و شادی برپا میکنند، به هم آب میپاشند و در محافل فرهنگی با اجرای نمایش و موسیقی تیرگان را گرامی میدارند.
تیرگان بین زرتشتیان و نیز مردم مازندران و گیلان جایگاه والایی دارد. روایت بعدی که بیشتر در بین مازندرانیها و در کتابهای مختلف مرتبط درج شده به شرح زیر است. «سیزده تیر ماه شو» که بر مبنای همان فلسفه ذکر شده در بالاست در زمانهای متفاوت و به شکلهای مختلف در شهرهای مازندران کم و بیش اجرا میشود. طبق تاریخ طبری، تیر ماه چهارم سال طبری است. شب سیزدهم آن به لال شو -شب لال بودن- معروف است.
این رسم یادبودی از دلاوری پیک تقدیر جغرافیای ایران است. شیش نمادی از تیر کمان آرش است که به فردی پاک نهاد که نقش فرد لال را بازی میکند داده میشود تا برای تبرک خانه های مردم برود.
عصر روز دوازدهم فرد موردنظر که شیش دار -کسی که ترکه یا شیش را حمل میکند و به سر ترکه کیسهای هم وصل است- به حمام رفته و پاکیزه میشود و نذر سکوت میکند.
سکوت نشان از خویشتنداری و مقاومت در برابر هوا و هوس و امیال شیطانی است. او به همراه حداقل یک نفر دیگر که لال مار -مادر لال که به جای فرد لال سخن میگوید.- نامیده میشود، به در خانه مردم میروند و دم در هر خانه، لال مار با صدای بلند شعری میخواند تا صاحب خانه متوجه حضورشان شود. اهل خانه لال را داخل خانه میبرند تا با ضربه آرام ترکه افراد را متبرک کند. حتی بعضیها طوری معتقدند که از لال تقاضا میکنند تا درختانِ بار نداده را تبرک کند بلکه سال بعد پربار شوند.
به روایت دیگر لال به همراه عدهای از جوانان و لال مار با ترکه به در خانهها رفته و صاحب خانه در حد توانش میوه و شیرینی و خوراکی داخل کیسه لال میکند. امروزه این مراسم در بعضی روستاهای منطقه اجرا میشود. آن رسمی که امروزه پررنگتر شده مراسمی مانند مراسم شب یلدا در 13 آبان ماه است. یعنی افراد خانواده منزل بزرگ خانواده دور هم جمع میشوند و با شیرینیهای محلی، میوه و غذاهای مختلف آن شب را جشن میگیرند، فال حافظ و رقص و پایکوبی هم بخشی از مراسم است. به عبارتی هنوز بعضی خانوادهها دو بار در سال مراسم یلدا را برگزار میکنند.
آئین برفچال، یا «ورف چال» به گویش محلی
این جشن مربوط به طایفه و ییلاق آب اسک واقع در جاده هراز حومه شهر آمل است. آملیها از دوران بسیار دور به دلیل شرجی زیاد منطقه و موقعیت جغرافیایی، تابستانها در ییلاقات منطقه خوشنشین بودهاند. قدمت جشن به بیش از 600 سال و دوران خاندان آل بویه طبرستان میرسد.
یک بار شانس شرکت در این جشن را داشتم. مراسم در دو نقطه متفاوت برگزار میشود و شرکت در جشن برای عموم مردم با رعایت قوانین مرتبط آزاد است. روز جشن ثابت نیست و معمولاً ریشسفیدان طایفه بنا به وضعیت دمای هوا، یک جمعه از اواخر اردیبهشت ماه و به ندرت اوایل خرداد را تعیین میکنند. از اول صبح، مردان اعم از کوچک و بزرگ با بقچههای غذا و نوشیدنی باید روستا را به طرف منطقه اسک وش ترک کنند. روستا در اختیار زنان قرار میگیرد و زنشاهی یا مادرشاهی که با تعیین حاکم از مشورت روز قبل صورت گرفته، آغاز میشود. تمام امور روستا در این روز در دست زنهای محل است.
زنان با اجتماع در تکیه و میدان درویشخیل به اجرای برنامههایی مانند: عروس و داماد، شاه و وزیربازی، سنگ بازی، رقص و پایکوبی و سایر بازیها و سرگرمیهای محلی میپردازند. دختران جوان هم گاهی با چماق به طور گروهی در کوچههای روستا میگردند و امان از روزی که پسرک یا مردی حتی به دلیل بیماری در خانهای پنهان شده باشد. حسابی تنبیه میشود.
حتی با حضور نگهبان در پل ورودی روستا از واردشدن هر مردی به داخل روستا جلوگیری میکنند. درصورتی که مردی به تذکر و اخطار زنان توجه نکند و داخل روستا شود به شدت با چوب تنبیه میشود. به خاطر دارم دورهگرد بیچارهای به اخطار زنان توجه نکرده بود که علاوه بر کتک خوردن به حکم تعیین شده یکی دو روز زندانی شده بود تا بالاخره توانست آزاد شود.
و اما مردان، آنها عازم مرتع اَسک وش بین رینه و پلور میشوند و بعد از مستقر شدن در منطقه هرکس با توجه به توانش تکههای یخ و برف به جا مانده از سال قبل را در چاه یا چاله برف به عمق حدود 10 متر و عرض 1 متر میریزد. نقل قولی وجود دارد که عارف و زاهدی به نام سید حسن ولی از نسل امام حسن مجتبی که در حال حاضر مقبره اش زیارتگاهی است در ییلاقی با فاصله 3 کیلومتری از آب اسک در روستای نیاک، این چاه یا چاله برف را حفر کرد.
به همین دلیل اهالی آب اسک مردان روستای نیاک را دایی خطاب میکنند که بهانهای برای برقراری رابطه و دوستی بیشتر و انجام مراسمات دوطرفه بین دو روستای همجوار است. البته باید گفت که مردان هم اصلاً خوششان نمیآید هیچ زنی در مراسمشان شرکت کند.
امروزه این مراسم منحصر به فرد در استان مازندران به ثبت ملی رسیده است. ماهیت اصلی جشن حفظ آب و تامین آب برای دامپروی بوده و چون دامپروری شغل امروز اهالی نیست، امروزه از این نظر اهمیتش را از دست داده ولی همچنان با ذوق و شوق مراسم همه ساله اجرا میشود.
غیر از مهمانهای اهالی روستا، گاهی دوربینهای فیلمبرداران و عکاسان بزرگ هم شاهد مراسم میشوند. در یکی از سالها، نصرالله کسرائیان هم در بخش مردان میهمان و شاهد این جشن بود که چند عکس این مراسم را در کتاب دماوند ایشان میتوان تماشا کرد. جالب است که پدرم هم در یکی از این عکسهای منتخب و منتشرشده در کتاب دماوند حضور دارد.
البته با خواهرم که امسال در مراسم شرکت کرد صحبت کردم و متوجه شدم از بازیها کم شده و رقص و پایکوبیها بیشتر شده.
جشن نورگون یا «نورگوهون» در گویش محلی
نورگون همان گیاه گَوَن است که به آتش کشیده میشود. این جشن هم قدمت بسیار زیادی دارد و در روستا/ییلاق نوا واقع در جاده هراز و فاصله 89 کیلومتری از آمل که محل خوش نشینی طایفه نوایی در فصل رطوبت و تابستان است برگزار میشود. مدتی بعد از سال 1357 این مراسم اجرا نمیشد اما الان بیش از یک دهه است که مراسم دوباره برگزار میشود.
روز مراسم 21 تیر هر سال بود ولی به دلیل زندگی شهرنشینی و دوری خانوادهها و فرزندانشان از نوا، همچون مراسم برف چال روز ثابتی ندارد و یک روز پنجشنبه آخر تیرماه را برایش تعیین میکنند. مراسم با مسابقهای نمادین آغاز میشود که شرکت کنندهها از قبل گولههایی از گون که با زنجیر بسته شده را با خود همراه میآورند.
محل اجرای برنامه قلاپیش است که حوضی بوده و این سالها روی حوض تختههای چوبی قرار دارد و شرکتکنندهها روی تختهها رفته و گونهای مشتعل را بالای سر خود میچرخانند. هر کسی بیشتر و بهتر بتواند گون را بچرخاند و درون حوض پرتاب کند، برنده مسابقه است.
و اما فلسفه این جشن:
این طور گفته میشود که وقتی فریدون ضحاک را شکست داد، قرار شد ضحاک را در غاری در دامنه کوهستان به بند و زنجیر کشد. در طی مسیر بارها لشکر فریدون مورد حمله هواداران ضحاک قرار گرفت و در طی مسیر خود به سمت کوهستان به روستای نوا رسید. بعد استراحت و تجدید قوا برای ادامه راه به طرف قله دماوند راهی شدند و قرار گذاشتند که بعد از به بند کشیدن ضحاک و اتمام ماموریت در دامنه کوه آتش روشن کنند تا همگان بدانند که کار ضحاک به اتمام رسید.
در انتهای آن روز خبری از آتش نشد و مردم نوا نگران شدند که پیروان ضحاک فریدون و یارانش را کشته باشند. آنها به طرف بلندترین نقطه روستا که قلا پیش است -جلوی قلعه- میروند و منتظر آتش فریدون مینشینند. پاسی از شب ناگهان شعلههای آتش بر دامنه کوه درخشید و مردم هم در پاسخ به آن آتش، گونهای بستهشده را آتش زدند و بالای سر گرداندند تا هم پاسخ دلگرمکنندهای به فریدون و همراهیانش باشد و هم به همه روستاهای منطقه خبر این پیروزی بزرگ را برسانند.
به دلیل موقعیت جغرافیایی این روستا، درست روبروی کوه دماوند، این روستا مرتفعترین روستا در این بخش جاده و مشرف به بسیاری از روستاها و ییلاقهاست. از آن زمان این مراسم به جشن بزرگی هرساله بدل شد. متاسفانه این سالها استفاده از ترقه و فشفشه و لوازم دیگر پرسروصدا هم به جشن اضافه شده که مورد رضایت همگان نیست و البته دغدغه دیگر اهالی نوا این مسئله است که چگونه جلوی از بین رفتن گون این گیاه بسیار با ارزش کوهپایه را بگیرند.
در منطقه مازندران، جشنهای بسیار دیگری مانند نوروزخوانی، مردگان، باران، مهرگان ….برپا میشود. اینها اما سه تا از مهمترین جشنها بودند، نه تنها جشنهای منطقه.
دماوند در ادبیات
کوه دماوند مظهر پایداری و امیدواری و نماد ملی ایران است و در اساطیر ایران جایگاه ویژهای دارد. به خصوص در شاهنامه فردوسی و اساطیر سامی بارها و بارها از دماوند و داستانهایش روایتهای جذابی نوشته شده است. شهرت آن بیش از هر چیز در این است که فریدون از شخصیتهای اساطیری ایران، ضحاک را در غار/دخمهای در کوه دماوند به بند کشیده است و آنجا زندانیست تا روزی بند خود بگسلد و کشتن خلق آغاز کند تا سرانجام به دست گرشاسپ کشته شود.
هنوز هم بعضی از ساکنین نزدیک این کوه باور دارند که ضحاک در دماوند زندانی است و معتقدند که بعضی صداهایی که از کوه شنیده میشود، نالههای هموست. ولی به طور یقین صداهای سهمگین ریزش شبانهروزی در یخچالهایش یکی از دلایل صداهای شنیده شده از کوه است. غیر از کتابهای فوق، در تاریخ بلعمی و تاریخ طبرستان هم مطالب زیادی در این باره میتوان یافت.
جغرافیای دماوند
این کوه آتشفشانی نیمه فعال با ارتفاع 5610 متر در مرکز رشته کوه البرز در استان مازندران، 62 کیلومتری شهر آمل و 69 کیلومتری تهران واقع شده است. پنج رودخانه مهم در پیرامونش واقع شده که رود هراز مشهورترینش است. دارای هفت یخچال طبیعی بسیار خطرناک و ریزشی است که رفتن به داخلش حریف بسیار قدر و خوش شانسی را میطلبد، رینهولد مسنر از بزرگان کوهنوردی جهان هم تجربه ناموفقی در صعود به یخچال یخار دارد.
دریاچه سد لار که یکی از تامینکنندههای آب شهر تهران است در دامنه دماوند -دشت لار- از جاذبههای دیدنی آن است. از نام بردن شقایقهای منحصر به فرد دشت لار نمیتوان چشم پوشید. در تاریخ سیزدهم تیر ماه سال ۱۳۸۷ به عنوان نخستین اثر طبیعی ایران در فهرست آثار ملّی ایران ثبت شد و از ۱۳۸۱ به عنوان اثر طبیعی ملّی در شمار مناطق چهارگانه ارزشمند از نظر حفاظت محیط زیست قرار گرفت.
دماوند در تاریخ
در دوران پهلوی، نقش کوه دماوند و خورشید در حال تابش از پشت آن، بخشی از نشان رسمی ایران را تشکیل میداد. همچنین تصویر قله دماوند رو و پشت اسکناسهای مختلفی چه در دوران پهلوی -سالهای 1317 و 1325- روی 1000 ریالی و چه در دوران بعد انقلاب روی اسکناس 10000 ریالی در سال 1371 و ایران چک 500000 ریالی در سال 1397 چاپ شده است.
این سالها حضور کوهنوردان بیش از حد ظرفیت منطقه، به خصوص در رخ جنوبی و همچنین بهرهبرداری پوکه معدنی در اطراف این اثر طبیعی ملی و چرای بیش از حد دام، از مهمترین عوامل تهدیدکننده در تخریب آن بهشمار میآیند. البته شایعه وقف بودن بخشهایی از قله دماوند هم بازتابهای گستردهای داشت که گزارشهای متناقضی در مورد آن وجود دارد.
موسیقی ملی کوه دماوند هم در روز جشن تیرگان در سال ۱۳۹۱ با صدای سالار عقیلی در بین ۹ هزار نفر رونمایی شد.
منابع تحقیق علاوه بر تحقیق توصیفی پیمایشی از نویسندگان، استاد دانشگاه و معلم تاریخ و هنر و فرهیختگان منطقه از کتابهای زیر هم استفاده شد.
-راهنمای گردشگری استان مازندران اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مازندران / 1391
-مازندران از شهربانو وفایی / 1381
-لاریجان گنجینه توریسم از فاطمه قاسم / 1395
-جشنهای ایرانی از پرویز رجبی / 1375
-گاه شماری و جشن های ایران باستان از هاشم رضی / 1390
-دماوند از نصرالله کسرائیان / 1376
4 دیدگاه در “دماوند، جشنها و آیینهایش”
در مورد این آئین ها اندکی اطلاعات داشتم، با خواندن این مقاله بسیار آموختم و لذت بردم ?????
خانم معصومه عزیز خیلی خوشحالیم که مورد پسند شما بود
بسیار لذت بردم. و عالی بود???❤❤❤
مثل همیشه عالی ???❤❤❤