سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

داستان‌های زندگی ریموند کارور

داستان‌های زندگی ریموند کارور

 

«نویسندگانی که آثارشان همچون ستاره‌ای در ویترین کتابفروشی‌ها می‌درخشد، اغلب هیولاهای ترسناک خانه‌هایشان هستند.» این عبارت قدیمی را شاید به یاد داشتید، اما درمورد هرکس مصداق نداشته باشد در مورد ریموند کارور صادق است. ریموند کارور روش منحصربه‌فردی را برای به تصویر کشیدن زندگی رومزه‌ی مردم عادی ابداع کرد. سخنان صریح و جملات کوتاهش در به شهرت رساندنش نقشی اساسی داشتند. بسیاری از آثار او به زبان فارسی هم ترجمه شده اند. از آن میان، وقتی از عشق حرف می‌زنیم، دوچرخه، عضله، سیگار و داستان‌های برق‌آسا از بقیه محبوب‌ترند.در این مقاله نگاهی انداخته‌ایم به زندگیِ ریموند کارور و نه داستان‌های او.

«نویسندگانی که آثارشان همچون ستاره‌ای در ویترین کتابفروشی‌ها می‌درخشد، اغلب هیولاهای ترسناک خانه‌هایشان هستند.» این عبارت قدیمی را شاید به یاد داشتید، اما درمورد هرکس مصداق نداشته باشد در مورد ریموند کارور صادق است. ریموند کارور روش منحصربه‌فردی را برای به تصویر کشیدن زندگی رومزه‌ی مردم عادی ابداع کرد. سخنان صریح و جملات کوتاهش در به شهرت رساندنش نقشی اساسی داشتند. بسیاری از آثار او به زبان فارسی هم ترجمه شده اند. از آن میان، وقتی از عشق حرف می‌زنیم، دوچرخه، عضله، سیگار و داستان‌های برق‌آسا از بقیه محبوب‌ترند.در این مقاله نگاهی انداخته‌ایم به زندگیِ ریموند کارور و نه داستان‌های او.

 

 

ریموند کارور در سال 1938 میلادی در اورگان آمریکا به دنیا آمد. چند هفته پس از تولد او، خانواده‌اش به یاکیما نقل مکان کردند؛ اما در آن‌جا هم ماندگار نشدند. سیر مهاجرت‌های کوچک و بزرگ خانواده کارور ادامه داشت، تا اینکه در نهایت وقتی ریموند 18 ساله شد به چستر کالیفرنیا رسیدند. رشته‌ی بی‌قراری ریموند در بزرگسالی هم پاره نشد. در 19 سالگی، به همراه دوستانش به مکزیک سفر کرد و پس از آن، مسافرت‌ها و مهاجرت‌های کوچک و بزرگش شتاب بیشتری گرفتند. چیکوی کالیفرنیا، آیووا سیتی، ساکرامنتو، پالو آلتو، سن خوزه، سانتا کروز و شهری به نام هومبولت بخشی از فهرست مقاصد این نویسنده به شمار می‌آیند. در بسیاری از این سفرها، او همسر و دو فرزندش را هم به همراه داشت. شاید به همین دلیل بود که دوستانش به او لقب سگ دونده را داده بودند.

 

نویسنده‌ای خلاق و جریان‌ساز یا هیولایی در خانه؟

فکر نمی‌کنم کسی را پیدا کنید که بتواند استعداد، هنر و قدرت نویسندگی ریموند کارور را زیر سوال ببرد. اما قدرتش در نوشیدن الکل تنه به تنه‌ی قدرتش در نویسندگی می‌زد. در اواسط سال 1977 میلادی، ریموند کارور دیگر نمی‌توانست کنترلی بر مصرف الکل داشته باشد. جالب است بدانید که در همان دوران به تدریس در کارگاه نویسندگان آیووا نیز مشغول بود. بعدها در خاطراتش گفت: در یکی از ترم‌های پاییزه‌ی کلاس نویسندگی آیووا هیچ کاری جز نوشیدن الکل نکردم! جان چیور (John Cheever)، یکی از بزرگترین نویسندگان رمان و داستان کوتاه آمریکا در آن زمان دوست و همکار کارور بود.

 

ریموند و ماریان کارور
ریموند و ماریان کارور

 

چیور در مورد دوست و همکارش می‌گوید: مرد مهربانی بود! البته همزمان یک الکلی بی‌مسئولیت و دردسرساز هم به شمار می‌آمد. او از درگیر شدن در مشروب‌فروشی‌ها هیچ ابایی نداشت. به همین خاطر، همسرش مجبور می‌شد که اغلب برایش میز رزرو کند تا ریسک دست به یقه شدن کارور با سایر مشتریان را کاهش دهد.

همسر ریموند کارور، ماریان بورک کارور نام داشت. او همان زنی است که در سال‌های اولیه‌ی به شهرت رسیدن همسرش، مسئولیت چرخاندن زندگی خانوادگی او را به عهده گرفته بود. کارور عملاً کاری جز نوشیدن، ماهی گرفتن، تدریس‌های گاه و بیگاه و داستان‌کوتاه نوشتن نداشت. بر همین اساس، شاید بتوان ادعا کرد که آن نقل قول قدیمی در مورد نویسندگان موفق و جریان‌ساز، درست است. همان که می‌گوید: نویسندگانی که آثارشان همچون ستاره‌ای در ویترین کتابفروشی‌ها می‌درخشد، اغلب هیولاهای ترسناک خانه‌هایشان هستند.

 

فراز و فرودهای زندگی عاشقانه‌ ریموند کارور

ماریان و ریموند نخستین بار، همدیگر را در سال 1955 میلادی ملاقات کردند. یعنی در زمانی که ماریان 14 ساله بود. کمتر از دو سال بعد، یعنی وقتی که ماریان هنوز 18 ساله نشده بود و دو ماهه باردار بود، این دو با هم ازدواج کردند. ماریان حدود یک سال بعد، یعنی در 18 سالگی‌اش فهمید دوباره باردار است. او برای ربع قرن بعد به عنوان پیشخدمت کافه، مهماندار رستوران، فروشنده دایره‌المعارف و معلم، کار و از ریموند کارور حمایت کرد. حتی در اوایل ازدواجشان، با دو هفته کار در یک میوه فروشی توانست نخستین ماشین تحریر را برای همسرش، ریموند، خریداری کند.

 

ریموند کارور
ریموند کارور

 

ماریان دختر زیبایی بود. اندام درشتی داشت و گاهی خشن به نظر می‌رسید. به علاوه، از نظر کارور، خیانت‌هایی که خودش مرتکب می‌شدند، نمی‌توانست توجیه مناسبی برای خیانت‌های ماریان باشد. یک بار در یک مهمانی شام، در سال 1975 میلادی، درگیری شدیدی بین ریموند و ماریان رخ داد. کارور که در آن دوران یک الکلی قهار بود، با یک بطری مشروب ضربه‌ای به سر ماریان زد و باعث قطع شدن رگ نزدیک گوشش شد. نزدیکان این زوج اعتقاد داشتند که ریموند کارور در توهم آزادی می‌زیست اما نمی‌توانست حضور ماریان در کنار مردی دیگر را تحمل کند. با این حال، ماریان همان زنی است که با تمام وجودش از ریموند کارور حمایت کرد و هرگز دست از دوست داشتن او برنداشت. در طول بیست و پنج سالی که ریموند و ماریان با هم زندگی کردند، بسیاری از آثار مهم ریموند کارور به انتشار رسید.

 

ریموند کارور، ماریان بروک و تس گالاگر؛ یک مثلث عشقی؟

با این حال نه ماریان، که تس گالاگر بود که از هوشیاری کارور و مزایای مالی و اقتصادی او بهره برد. گالاگر، معشوقه و دومین زن مهم زندگی ریموند بود. اما بسیار کمتر از ماریان با او زندگی کرد. ماجراهای طلاق ماریان و ریموند هم در نوع خود تعجب برانگیز است.

ماریان تقریباً بدون هیچ پشتوانه‌ای و فقط به اعتماد قول ریموند (که هر ماه برای او پول خواهد فرستاد) از او جدا شد. هر چند ریموند تا آخر عمرش بر سر این قول باقی ماند، اما این پرداختی‌های ماهانه، بدون دردسر نبود. پس از مرگ کارور، خانواده متوجه شدند ماریان و مادر ریموند از دریافت وجوه نقدی حاصل از جوایز ادبی محروم شده‌اند. ساده‌ترش کنیم. از 215 هزار دلار وجه نقدی که پس از مرگ ریموند کارور بر جای ماند، 10 هزار دلار به ماریان رسید و مادر ریموند هم چیزی کمتر از آن عایدش شد. تقریباً همه چیز به گالاگر رسیده بود.

 

جدال پایان‌ناپذیر گوردون لیش ادیتور و ریموند کارور نویسنده

یکی از جنجالی‌ترین اتفاقات زمان زندگی ریموند کارور در سال 1972 میلادی رخ داد. در آن سال، گوردون لیش که سردبیر ادبی و یکی از مشهورترین نویسندگان آمریکایی آن دوران بود، دست به ایجاد تغییرات گسترده‌ای در یکی از مجموعه داستان‌های کارور زد. به عنوان نمونه، او عنوان جالب و مرموز «این مایل‌ها واقعی هستند؟» را به عنوان ساده، خسته کننده و حوصله‌سربر «این چیست؟» تغییر داد. ماریان معتقد بود که فقط یک فاحشه می‌تواند تن به پذیرش چنین تغییراتی بدهد. جان گاردنر هم به ریموند کارور گفت بهتر است این ویرایش عجیب و غیرقابل‌قبول را نپذیرد! اما کارور به روی خودش نیاورد و در مقابل تغییرات داستان جدیدش، سکوت کرد.

سوال اینجاست که آیا گوردون لیش، ویراستار خوبی بود؟ پاسخ مثبت است اما اگر می‌خواهیم رابطه‌ی لیش و کارور را درک کنیم باید به پشت جلد مجموعه داستان «میشه‌ لطفاً ساکت باشی؟» نگاهی بیندازیم. در پشت جلد این کتاب، که در سال 1976 متتشر شد، نه عکس کاورر که عکس لیش به چاپ رسیده است. در حقیقت، او کارور را مخلوق خود می‌دانست ولی نمی‌توانست اعتبار و موفقیت مخلوق خود را بپذیرد!

ماجرا تا جایی پیش رفت که لیش، با قدرت قانونی بی‌حدومرزش توانست دست به تغییرات گسترده‌ای در مجموعه‌ی «وقتی از عشق حرف می‌زنیم» بزند. در حقیقت، کارور در همان دورانی که به شدت به الکل وابسته بود، قراردادی امضا کرد که براساس آن، اختیارات قانونی بی‌شماری به گوردون لیش بخشیده شده بود. ساده‌تر بگوییم. براساس آن قرارداد گوردون لیش می‌توانست هر تغییری که دلش می‌خواست را بر داستان‌های کارور اعمال کند.

 

ریموند کارور و تس گالاگر
ریموند کارور و تس گالاگر

 

پایان عمر یک ستاره

تنها نکته‌ی مثبت (اگر بتوان آن را نکته‌ی مثبت نامید) حواشی ایجاد شده پیرامون «وقتی از عشق حرف می زنیم»، آشنایی ریموند با تس گالاگر بود. این عشق به او انگیزه‌ و اشتیاق دوباره نوشتن را ‌داد. ریموند و تس در سال 1988 میلادی، بالاخره با هم ازدواج کردند. اما فقط شش هفته‌ی بعد، ریموند کارور در سن 50 سالگی و بر اثر سرطان ریه درگذشت. پس از مرگش، تس گالاگر که خود هم شاعر و نویسنده بود، اعلام کرد به دنبال انتشار نسخه‌‌ی اصلی مجموعه داستان وقتی از عشق حرف می‌زنیم، خواهد بود. این گالاگر بود که توانست ثابت کند لیش نام شخصیت‌ها را تغییر داده، از حجم داستان‌ها کاسته و حتی پایان بندی برخی از داستان‌ها را نیز به میل خود، عوض کرده است.

اگرچه زندگی ریموند کارور به طور ناگهانی به پایان رسید، اما می‌توان اطمینان داشت که او به این زودی‌ها فراموش نخواهد شد. ریموند کارور روش منحصربه‌فردی را برای به تصویر کشیدن زندگی رومزه‌ی مردم عادی ابداع کرد. سخنان صریح و جملات کوتاهش در به شهرت رساندنش نقشی اساسی داشتند. شاید به همین دلیل هم باشد که عاشقان ادبیات و داستان کوتاه، همیشه نام او را به یاد خواهند داشت.

 

 

 

  این مقاله را ۴ نفر پسندیده اند

2 دیدگاه در “داستان‌های زندگی ریموند کارور

  1. مژگان معمارزاده می گوید:

    ممنون بابت این مقاله تاثیرگذار که پشت پرده زندگی ریموند کارور را تا حدودی به تحریر آورد؛ هر چند از محتوای نوشته ها و داستان‌های نویسندگان هم می‌توان مرام و خصلت و روش زندگی خصوصی شان را حدس زد. داستان‌های کارور سبک خاصی دارند که در نوع خود منحصر به فردند و بنظرم همسر دوم او با کار بزرگی که انجام داد احقاق داشتن قسمت اعظم جوایز را داشت. ایکاش ویراستاری به همان تصحیح نگارش ادبی و علائم دستوری محدود میشد و نویسندگان و خصوصا شعرا تن به ویرایش آثار خود تا اینحد نمی‌دادند. شنیدم که شاعرانی چون فروغ فرخزاد، ویراستارانی جدی داشتند که البته در مواردی این ویراستاران باعث و بانی شهرت آنها شدند ولی این چه سری است که ویراستاری که می‌تواند با گرفتن حق الزحمه شعری یا داستانی را ارزشمند کند، خودش قادر به خلق چنین شاهکارهایی نمی‌شود و فقط می‌تواند بر روی ایده دیگران دست ببرد؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *