وقتی جومپا لاهیری منطقهی امن خود را ترک میکند
جومپا لاهیری گفته من به ایتالیایی مینویسم تا احساس آزادی کنم. این نویسنده آمریکایی هندیتبار که عموماً داستانهایش درمورد مهاجران هندی بنگالی زبان در غرب است، در 45 سالگی تصمیم گرفت منطقهی امن خود را ترک و نوشتن به زبان ایتالیایی را آغاز کند. بنجامین موزر، نویسندهی این مقاله (که در نشریه نیویورک تایمز به چاپ رسیده است)، به بررسی دلایل پشت این تصمیم رازآلود پرداخته است. او معتقد است فقط زمانی که مجبور به احساس کردن و فکر کردن با کلماتی غیر از آن کلمات و ایدهها شوید، به ناگاه درخواهید یافت که بسیاری از به اصطلاح افکار شما، چیزی جز کلیشههای زبان اولتان نیستند.
(مترجم)
(مترجم)
جومپا لاهیری گفته من به ایتالیایی مینویسم تا احساس آزادی کنم. این نویسنده آمریکایی هندیتبار که عموماً داستانهایش درمورد مهاجران هندی بنگالی زبان در غرب است، در 45 سالگی تصمیم گرفت منطقهی امن خود را ترک و نوشتن به زبان ایتالیایی را آغاز کند. بنجامین موزر، نویسندهی این مقاله (که در نشریه نیویورک تایمز به چاپ رسیده است)، به بررسی دلایل پشت این تصمیم رازآلود پرداخته است. او معتقد است فقط زمانی که مجبور به احساس کردن و فکر کردن با کلماتی غیر از آن کلمات و ایدهها شوید، به ناگاه درخواهید یافت که بسیاری از به اصطلاح افکار شما، چیزی جز کلیشههای زبان اولتان نیستند.
پاییز گذشته، برای نخستین بار پس از همهگیری ویروس کرونا به لندن سفر کردم. سفرم با یک پرواز معمولی انجام شد. اما همین پرواز معمولی برای من مثل یک ماجراجویی بزرگ به نظر میرسید. از تمامی حلقههای روتین اداری گذشتم و بالاخره توانستم وارد شهر شوم. اما در بدو ورود، متوجه شدم که همه چیز به طرز ناامیدکنندهای بدون تغییر باقی مانده است.
این همه ثبات، آن هم پس از همهی اتفاقاتی که جهان از سر گذرانده بود، مرا شوکه کرد. بعد از دو سال دوری، شنیدن انگلیسی صحبت کردن مردم مرا به وجد آورد! فکرش را هم نمیکردم که مواجهه با زبان خودم اینقدر برایم متاثرکننده باشد.
شنیدن زبان مادری مانند قدم گذاشتن در حمام آب گرم است. اما همزمان، نمیتوان یکی از اکتشافات نگرانکنندهی حاصل از مطالعات زبانهای خارجی را نادیده گرفت. آن هم آگاهی از این نکته است که زبانِ شما میتواند یک تله باشد. به این ترتیب که با فراهم کردن چکههایی از کلمات و ایدههای پیشساخته، تنها ابزار شما برای تفکر و احساس میتواند به راحتی تبدیل به سدی در برابر فکر کردن و احساس کردن شود.
فقط زمانی که مجبور به احساس کردن و فکر کردن با کلماتی غیر از آن کلمات و ایدهها شوید، به ناگاه درخواهید یافت که بسیاری از به اصطلاح افکار شما، چیزی جز کلیشههای زبان اولتان نیستند! در «ترجمهی خودم و دیگران» جومپا لاهیری، این نویسندهی هندی-آمریکایی سفری به آنسوی روندهای خودکار و کلیشههای رایج در زبان انگلیسی را آغاز کرده است.
زمانی که جومپا لاهیری 45 ساله بود، به یکباره تصمیم گرفت نوشتن به زبان ایتالیایی را آغاز کند. این انتخاب در نگاه اول، راز آلود و حتی عجیب به نظر میرسد. شاید خیلیها از خود و از او بپرسند: چرا ایتالیایی؟ چرا هندی نه؟ هندی که بیشتر از ایتالیایی به ریشههای تو نزدیک است! او به این پرسش پاسخ داده است. میگوید: چون ایتالیایی زبانی بود که من از پایه و بدون هیچ روند ناخودآگاهی آموختم. به همین دلیل، هیچ کلمهای از این زبان به طور طبیعی در ذهن من تلنبار نشده است. یعنی من مجبورم که بهای هر کلمه را بپردازم!
جومپا لاهیری در سال 2015، کتابی را منتشر کرد به نام: به عبارت دیگر. او در این رمان تلاش میکند که جزئیات سفر زبانی خود را بازگو کند؛ و جالب است بدانید که او خود این اثر را ترجمه کرده است. همزمان، لاهیری موفق شد که آثاری از دیگر نویسندگان ایتالیایی را به زبان انگلیسی ترجمه نماید. از این میان میتوان به سه رمان از مجموعه آثار دومنیکو استارنونه، رماننویس ایتالیایی اشاره کرد.
جومپا لاهیری با شور و شوق فراوانی در لغتنامهها فرو میرود. او تلاش میکند که ریشههای هر واژه را بشناسد و لیستی از مترادفها و متضادهای هر کلمه را تهیه کند. پیش از این، در مورد زبان یونان باستان مقالاتی نوشته است. حتی به یادگیری زبان ایتالیایی هم بسنده نمیکند و تلاش میکند که از آن پلی برای شناخت زبان لاتین بسازد. علاوه بر تمام اینها، به کنکاش در آثار نویسندگان ایتالیایی، از استارنونه گرفته تا گرامشی و کالوینو میپردازد. چرا که میخواهد رابطهشان با زبان، چه زبان خود و چه زبان دیگران، را کشف و تحلیل کند.
از نظر روانی، این وضعیت میتواند بیثبات کننده باشد. چرا که در چنین حالتی، فرد زمان زیادی را در میان لغتنامهها سپری و اصطلاحاً مغزش را با حجم وسیعی از کلمات پر میکند. اما یکی از نتایج مثبت چنین وضعیتی این است که اگر زبانی کلمهی مناسب را به شما ندهد، میتوانید به زبان دیگری رجوع کنید و احساس خود را با کلمات آن زبان بیان دارید. ویتگنشتاین میگوید: محدودیتهای زبانیِ من به معنی محدودیتهای دنیای من است.
ما به عنوان نوزاد، زبان را با تمام دستورها و ترکیباتش، به صورت ناخودآگاه جذب میکنیم. اما یادگیری زبانهای دوم و سوم و… عملی کاملاً آگاهانه است. لاهیری در این مورد مینویسد: توهم آزادی هنری دقیقاً در چنین شرایطی ایجاد میشود. هیچ کلمهای کلمهی من نیست. من فقط کلمات را به روشی خاص مرتب میکنم و مورد استفاده قرار میدهم.
جومپا لاهیری همیشه بین بنگالی زبان پدر و مادرش، و انگلیسی در رفتوآمد بود. پس طبیعی است اگر توجهش بیش از هر کس دیگری به این جهانهای زبانی جلب شود. همچنین، طبیعی است اگر بخواهد که در بین جهانهای زبانی به ظاهر مستقل از هم، پلی ایجاد کند. این عزم، نخستین نیاز عاطفی هر مترجمی است. او میگوید: من با تمایل به ترجمه به دنیا آمدم. مهمترین آرزوی من ایجاد پیوند در بین جهانهای متفاوت و زبانهای مختلف بود و هست!
اما با این حال، جومپا لاهیری درگیر برخی از روندهای حاکم بر جهان ترجمه نشده است. میگوید: هنر ابزاری برای تغییر، از هر نوعی نیست؛ و نباید هم که باشد. هنگامی که هنرِ خود را با یک هدف سیاسی یا اجتماعی پیوند میزنید، از مسیر اصلیتان خارج میشوید. در حقیقت، هنر، نه تغییر، که کشف پدیدهها و پیامدهای پنهان در ذات تغییر است!
لاهیری خوب میداند که هیچ کلمهای، کلمهی ما نیست. او به توانایی فرار از تله بیان انعکاسی (یا همان reflexive expression) به دیده شک مینگرد. با این وجود، هنوز هم به قدرت رهاییبخش زبان ایمان و امید دارد. در جایی گفته است: شاید مجبور باشیم که از کلمات دیگران استفاده کنیم، اما بیایید که حداقل فریب نخوریم و گمان نکنیم آنها مال خودمان هستند. بیایید سعی کنیم که روندهای غیر ارادی زبان را به یک عمل سنجیده و برآمده از تعمق تبدیل کنیم.
ما به عنوان انسان، میتوانیم خود را در قالب الگوهای معینی که بر حسب نیازها و مناسبات خاص شکل میگیرند، ابراز کنیم. زبان هم مانند زیستشناسی یا شرایط اجتماعی، یکی از همین الگوهاست. درست مانند نتیجهی تلاش برای تغییر و فرار از لهجهی خارجی، فرار از آن الگوها نیز تقریباً غیر ممکن است.
اما این به معنای متوقف کردن تلاشها نیست. جومپا لاهیری مینویسد: ترجمه کردن «ترجمهی خودم و دیگران» برای من شبیه به یک کلاس عرفان خودسازی عمل کرد. ترجمه یعنی نگاه کردن به آینه و دیدن کسی غیر از خود. سوال اینجاست که وقتی دستگاه بیان موروثی را از بین ببریم، چه چیزی از ما باقی خواهد ماند؟ ممکن است پروژهی او ناامیدکننده به نظر برسد؛ اما تلاش قهرمانانهاش برای رسیدن به آزادی، به کتاب ترجمهی خودم و دیگران زندگی بخشیده است. او خوب میداند که توهم آزادی، فقط یک توهم است.
برای لاهیری مطالعهی زبانهای خارجی، به ویژه زبان ایتالیایی، چیزی فراتر از کشف مترادفها و متضادهای یک لغت، و به مثابه رهایی است. یادمان نرود که او گفته است: من به ایتالیایی مینویسم تا احساس آزادی کنم.
برای خواندن مقالهی نیویورک تایمز به انگلیسی اینجا را کلیک کنید.
وقتی جومپا لاهیری منطقهی امن خود را ترک میکند