سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

روایت زنانه از تجاوز

روایت زنانه از تجاوز

 

درباره تجاوز و آزار جنسی در بسیاری از داستان‌های فارسی روایت‌هایی وجود دارد. اما روایت خود زنان از این ماجرا چگونه بوده است؟ آیا به سراغش رفته‌اند و چه تصویری از این شرایط و زنانی که گرفتار چنین موضوعی شده‌اند، ترسیم کرده‌اند؟

درباره تجاوز و آزار جنسی در بسیاری از داستان‌های فارسی روایت‌هایی وجود دارد. اما روایت خود زنان از این ماجرا چگونه بوده است؟ آیا به سراغش رفته‌اند و چه تصویری از این شرایط و زنانی که گرفتار چنین موضوعی شده‌اند، ترسیم کرده‌اند؟

 

 

هنگامی که به مقوله تجاوز در داستان‌های ۱۰۰ سال اخیر ادبیات معاصر می‌پردازیم، هنگامی که مردان راوی داستان‌ها می‌شوند و نقش‌هایی که برای زنان تعریف می‌کنند را دسته‌بندی می‌کنیم، برای زنان آسیب دیده در این داستان‌ها که نویسندگانشان مردان هستند، دو نقش را در نظر گرفته‌اند:

یا زنانی از طبقه متوسط که می‌خواهند از چارچوب‌ها فراتر روند و راه‌های جدیدی را برای زندگی انتخاب کنند اما دنیای بیرون همچون شیری درنده  آنان را می‌بلعد، مورد تجاوز قرار می‌دهد و ناگزیر می‌شوند درون خود مچاله شوند و به کنجی دور از آرمان‌ها و آرزوهایشان پناه ببرند.

زنانی که در این داستان‌ها مهم نیست چقدر تلاش می‌کنند تا درس بخوانند، به دانشگاه بروند یا تایپ و منشی‌گری یاد بگیرند و در ادارات آن زمان برای خود شغلی پیدا کنند. آنان در نهایت آسیب می‌بینند چون مردان سلطه‌گرند و آنان به اندازه کافی پولدار و زیبا نیستند تا بتوانند بر ساختارهای سنتی ازدواج غلبه کنند، پس مورد خشونت جنسی، تحقیر، آزار و … از سوی روسا، مشتریان پولدار و سیاستمداران قرار می‌گیرند و درنهایت باید حذف شوند.

یا زنانی فرودست هستند، زنانی که در نقش کلفت، بدکاره، لوند و در مجموع  فم فتال‌های شکست خورده باید حس شهوت مردان را ارضا کنند و به همین دلیل نویسنده غیر از حس ترحم، هیچ احترامی برای‌شان قایل نیست. فرقی ندارد که این زنان چه کسی هستند، یا دختر همسایه فقیر که باید توسط پسر پولدار مورد تعرض قرارگیرد، دختر روستایی که باید برای یک شب به حجله خان برده شود، یا دختر بی‌سوادی که باید در یک شب مستی فکل کراواتی از فرنگ آمده درکنجی گیر بیفتد.

 

آنان همیشه ابژه‌های جنسی هستند، برای یک لحظه. آنان نقشی کوچک برای مردان متجاوز ایفا می‌کنند اما زندگی‌اشان نابود می‌شود. آنان بعدتر در آشپزخانه‌ها، رخشویخانه‌ها یا خانه‌های قمرخانمی پیر می‌شوند در حالی که قلیان می‌کشند، مواد تهیه می‌کنند یا از همسر و پسرانشان کتک می‌خورند.

این زنان آسیب دیده در اکثر رمان‌ها و داستان‌ها همواره منفعل هستند و در موضع ضعف قرار دارند، فرقی ندارد فقیر باشند یا ثروتمند، تحصیلکرده یا بی‌سواد، مدرن یا سنتی، شهری یا روستایی.  

اما هنگامی که زنان قلم در دست می‌گیرند، شرایط فرق می‌کند، هرچند تنوع داستان‌هایی که حس و حال زنان را روایت می‌کند، محدود است و زنان چندان آشنایی با ماجرا ندارند مگر در موارد معدود. از این رو چند داستان و چند شخصیت را که تقریباً متفاوت با دیگر داستان‌ها بودند انتخاب کردیم تا با هم مرور کنیم:

 

زنان بدون مردان –شهرنوش پارسی پور –  ۱۳۵۷

 نویسنده طوبا و معنای شب اثر منحصربه فرد دیگری نیز دارد که در آن شرایطی را خلق کرده که  گاه زنانی که سال‌ها مورد تجاوز و تحقیر قرار گرفته‌اند، رستگار می‌شوند، نه با آب توبه یا به دست مردانی که به آنان ترحم می‌کنند یا می‌خواهند جوانمردی به خرج دهند.

«زرین کلاه» داستان زنان بدون مردان از این زنان است؛ زنی که پس از رابطه اجباری، آن چنان با سنگ پا بر پوست بدن خود می‌کشد تا از آلودگی‌ها رها شود. این اثر زندگی ۴ زن را روایت می‌کند، چه دختری سنتی، چه دختر کنشگر سیاسی و چه یک زن اشرافی همه در دوران کودتا علیه مصدق و دوران معاصر. زنانی که از منظرهای مختلف به عشق و جسم خود فکر می‌کنند. 

 

 

 

بنفشه مشرفیان دهکردی و حمید رضایی در مقاله «بازتاب آزار جنسی زنان در رمان زنان بدون مردان اثرشهرنوش پارسی پور» که در ششمین همایش ملی متن پژوهی ادبی نگاهی تازه به ادبیات داستانی معاصر ارائه داده‌اند، چنین نوشته‌اند :«حاصل مطالعه چنان می‌نماید که آزار در این رمان نقش اساسی دارد و اکثر زنان این اثر با نوعی ازخشونت جنسی از جمله: حرف‌های رکیک، فریب جنسی، تجاوز جنسی، پیشنهاد عمد و … را تجربه کرده‌اند.

در واقع آزارجنسی در این رمان یکی دیگر از انواع خشونت علیه زنان می‌باشد که شامل طیفی از حرکات، رفتار و اعمال جنسی نامطلوب ، مانند نگاه‌های هیز تا تجاوز جنسی است . پژوهش حاضر میزان تجربه انواع آزار جنسی (کلامی و غیر کلامی و جسمی) را در بین زنان بررسی می‌کند. در واقع همگی زنان این اثر با درصد مشابهی مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. حال آن‌که می‌توان گفت: شهرنوش پارسی پور به عنوان یک زن در جامعه به گونه‌ای آزار جنسی به زنان را در رمان خود آشکار  و خواننده را با خود همراه کرده است که گویا در صحنه حضور داشته و از نزدیک شاهد وقایع بوده.

پارسی پور رد پای مرد سالاری که بیانگر انواع تجاوز جنسی، خشونت و سرکوب زنان در دو نسل می‌باشد را به درستی در رمان خود نشان داده است».

 

کنیزو – منیرو روانی پور -۱۳۶۷

نویسندگان جنوبی، با حال و هوای زندگی خود، بیشتر به سراغ رئالیسم جادویی رفته‌اند. منیرو روانی پور در کنار دیگر نویسندگان جنوب مانند، محمدرضا صفدری، عدنان غریفی، شهریار مندنی پور و غلامحسین ساعدی روایتگر زنان و مردان جنوب هستند که در فقر، نداری و کمبود، سعی می‌کنند احترام خود را حفظ کنند. اما روانی پور  به عنوان یک زن نویسنده، زنان را باور دارد و قصه زندگی آنان را در مجموعه کتاب‌هایش روایت کرده است. اهل غرق، دل فولاد، کولی کنار آتش و مجموعه داستان کنیزو آثار او هستند که هرکدام به گونه‌ای به زنان جنوب می‌پردازند.

رنج‌ها، عواطف، خاطرات و سرگذشت زنان جنوب در مجموعه قصه‌های کنیزو توسط مریم، روایت می‌شود، او  به زنی طردشده دل می‌بندد و مسیر زندگی او را روایت می‌کند. زنی آسیب دیده که ناگزیر از انتخاب‌هایی شده که ناگزیر بوده است. اما روانی پور در همین مجموعه داستان «گلپر» را در «شب بلند» روایت می‌کند. از همان شب‌هایی  که هاجر جای خالی سلوچ داشته است.

فریادهای جگرخراش گلپر با صدای هول آور دریا ترکیب می‌شود. منیرو روانی پور از احساسات زنان می‌نویسد. زنانی که پرهستند از غرایز سرکوب شده و عشق‌های بی سرانجام که در مواجهه با مردانی که آنان را تنها یک جسم  زیبا بدون قلب و احساس می‌بینند، می‌شکنند. در بازی مرد هنرمند است و در دل فولاد  افسانه زنی است کتک خورده و حرمت از دست داده که از شیراز روانه تهران می‌شود تا سرنوشتی دیگر برای خود رقم بزند.

زنان داستان‌های روانی پور در پی پیروزی بر مردانی هستند که به آنان آسیب زده‌اند اما گاه شکست می‌خورند و راهی جز در خود فرورفتن ندارند. این زنان در اکثر داستان‌های روانی پور هستند. زنانی که می‌دانند چاره‌ای ندارند و برای زندگی بهتر و آسوده‌تر باید از دیوارها عبور کنند.

 

 

 

 

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم – زویا پیرزاد -۱۳۸۰

شاید  پیشروترین شخصیت‌ها رابتوان در آثار زویا پیرزاد ملاقات کرد.  او زنانی قوی خلق کرده است که بدون عشق، تسلیم رابطه جنسی نمی‌شوند حتی اگر در قالب زندگی زناشویی باشد. زنانی که می‌دانند خانه‌اشان نیاز به آرامش دارد اما به نابودی تمام روحشان تن نمی‌دهند. زنان داستان‌های پیرزاد می‌دانند چه زمانی باید اتاق خواب‌ها جدا شود – نمونه آن زن داستان طعم گس خرمالو  است.

اتفاقی که در داستان مرجان شیرمحمدی – بعد از آن شب – (بابای نورا که  تبدیل به فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» شد) نمی‌افتد؛ با این‌که شیرمحمدی جوان‌تر است و قاعدتاً باید پیشرو تر باشد. او که برای داستانی در همین مجموعه که درسال ۸۱ توسط نشرمرکز منتشر شده، برگزیده جایزه گلشیری شد. در این داستان زن که مدتهاست از خیانت همسر آگاه است سعی می‌کند به روال معمول زنان در خانواده‌های ایرانی، تن دهد یعنی علاوه بر سکوت، جسمش را به تسلیم همیشگی وامی‌دارد و تمام  بازتاب بیرونی‌اش کشیدن چند سیگار در بالکن است.

 

دریکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های پس از انقلاب یعنی بامداد خمار  نوشته فتانه حاج سیدجوادی که درسال ۷۴ نوشته و به طور غریبی پرفروش شد و بیش از چند صد هزار نسخه آن به فروش رفت، روال همین است، زن ناگزیر از برآوردن تمایلات جنسی مرد – هرچقدر خیانت کار، هرچقدر زورگو – است.

قدرت از آن مرد است و باید خواسته‌هایش برآورده شود، بدون توجه به رضایت زن. سودابه حتی وقتی لباس‌ها برتنش پاره می‌شود باید مطیع رحیم باشد . او حتی وقتی بعد از طلاق باید با پسرعمویش ازدواج کند، به شوهر جدیدش علاقه‌ای ندارد، اما نظام مردسالارانه او را ناگزیر به انجام وظیفه زناشویی می‌کند تا سرانجام که عاشق همسرش می‌شود.

 

 

 

 

زیرپوست زنان

زنان قوی بسیاری در داستان‌های نویسندگانی چون سیمین دانشور، غزاله علیزاده ، گلی ترقی، سپیده شاملو، شیوا ارسطویی یا نویسندگان امروزی‌تر نظیر جیران گاهان، جمیله دارالشفایی و ….  خلق شده‌اند اما با مرور اسامی نویسندگان معاصر، خلاصه آثارشان و نقدهایی درباره داستان‌ها و خواندن دوباره کتاب صدسال داستان‌نویسی حسن میرعابدینی و یاری گرفتن از حافظه دوستان و آشنایان به یک جای خالی بزرگ می‌توان رسید.

مقوله آزارجنسی  برخلاف مسایل اجتماعی نظیرفقر، تبعیض جنسی، طلاق و اعتیاد و حتی مسایل شهری جزو دغدغه‌های نویسندگان و خوانندگان به شمار نمی‌آمده است.

شاید چون مسیر از قبل برای خواننده و نویسنده ایرانی مشخص است و رفتارهای کلیشه‌ای برای آن در ذهن‌ها حک شده است، همان رفتارهایی که  جامعه‌شناسان و روانشناسان برایمان توصیف می‌کنند، رفتارهایی از سر ترحم و درنهایت تحمل یکی دوساله و پیگیری زن برای به مجازات رساندن متجاوز و در صورت  اجرا نشدن عدالت، سرخوردگی و ناامیدی و طلاق و دوری. مردان دیگر هم تکلیفشان مشخص است.

ادبیات داستانی ایران با جای خالی نویسندگانی  روبرو است که با خیال‌پردازی بتوانند به حال و هوای روحی زن آسیب دیده نزدیک شده و او را به عنوان یک شخصیت در داستانی ماندگار کنند.  

 

روایت تجاوز در داستان‌های ایرانی؛ وقتی مردان روایت می‌کنند

  این مقاله را ۱۱۱ نفر پسندیده اند

3 دیدگاه در “روایت زنانه از تجاوز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *