زمان حقیقت را فاش میکند
نیم ساعت بعد، پاتریشیا لب تخت کلی نشسته بود. لباسش را عوضکرده بود، ولی همچنان میلرزید. لباسهای خیسش کپهای تیره و نمدار زیرپایش ساخته بودند. صدای حرف زدنهای آهسته را از بیرون میشنید، میترسید در را باز کند. «بهتگفته باشم، مامان؛ این دیگه آخرش بود! اگر آقای داندلسون اونجا نبود، قایق تا ته دریاچه میرفت. تازه پارو رو هم گم کرد. مجبور شدم شنا کنم و درش بیارم. اون افتضاحه!»
ساعت مادربزرگ
نویسنده: کیت پیرسون
مترجم: بیتا ابراهیمی
رده بندی سنی کتاب: 12+
ناشر: کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه)
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۲۲۷
نیم ساعت بعد، پاتریشیا لب تخت کلی نشسته بود. لباسش را عوضکرده بود، ولی همچنان میلرزید. لباسهای خیسش کپهای تیره و نمدار زیرپایش ساخته بودند. صدای حرف زدنهای آهسته را از بیرون میشنید، میترسید در را باز کند. «بهتگفته باشم، مامان؛ این دیگه آخرش بود! اگر آقای داندلسون اونجا نبود، قایق تا ته دریاچه میرفت. تازه پارو رو هم گم کرد. مجبور شدم شنا کنم و درش بیارم. اون افتضاحه!»
ساعت مادربزرگ
نویسنده: کیت پیرسون
مترجم: بیتا ابراهیمی
رده بندی سنی کتاب: 12+
ناشر: کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه)
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۲۲۷
کتاب ساعت مادربزرگ روایت بخشی از زندگی دختر نوجوانی است به اسم پاتریشیا. پدر و مادر پاتریشیا درآستانهی جدایی از یکدیگر قرار دارند. مادر زنی برونگرا، مجریای موفق و پدر مردی آرام و درونگرا است. پدر پاتریشیا به تازگی با خانمی آشنا شده و قصد جدایی از مادر او را دارد. برای گذراندن زمان و طی شدن پروسهی طلاق، پاتریشیا به زادگاه مادرش فرستاده میشود. او تابهحال خانوادهی مادری خود را ندیده است. دیدار آنها و برخورد سرد خالهزادههایش، او را به اتاق کوچک مهمان در گوشهی حیاط میکشاند.
پاتریشیا ساعتی را از زیر کفپوش اتاق پیدا میکند. با کوککردن ساعت به زمان گذشته میرود و میتواند نظارهگر اتفاقات مختلف باشد. زمانیکه مادر 47 سالهاش، 12 ساله است. پاتریشیا رازهایی چندین ساله را کشف میکند و به شناخت تازهای از خانوادهی مادری و مادر خود میرسد.
شنیدن خاطرات دورهی کودکی و نوجوانی والدین، برای خیلی از آدمها بهویژه کودکان و نوجوانان، هیجانانگیز و جالب است. فانتزی در کتاب ساعت مادربزرگ، چون ابزاری نیرومند در اختیار نویسنده است تا بتواند جهت عمق دادن به قصه و پیش بردن طرح داستان، رفتوآمدی مناسب، قابل قبول و باورپذیر، به زمان گذشته و حال داشته باشد. فانتزی داستان موجب شگفتی و لذت مخاطب و پاتریشیا میگردد.
با هر بار کوک شدن ساعت، زمان 35 سال به عقب میرود و مخاطب و پاتریشیا، با این گذر عجیب از تونل زمان این اشخاص را ملاقات می کنند:
مادر پاتریشیا را در 12سالگی، پدربزرگی که سالهاست فوت شده و جوانی زنی که در زمان حال، مادربزرگ پیر پاتریشیاست، خاله جینی خردسال که حالا زنی میانسال است و پسران نوجوانی که داییهای مسن امروز پاتریشیا هستند. خوانندهی کتاب و پاتریشیا همراه با هم شیوهی زندگی و تفکر آدمهای داستان را در 35 سال گذشته مشاهده میکنند و میبینند که محیط زندگی آنها چهقدر در این مدت تغییر کرده است.
با دیدن گذشته و دوران نوجوانی مادر، پاتریشیا به این نکته پی میبرد که مادر از مادربزرگ پاتریشیا زیبایی و آراستگی و از پدر بزرگ پاتریشیا استبداد و خودرایی را به ارث برده است. با این شیوهی روایت، مخاطب با مادر پاتریشیا و گذشتهی او آشنا میشود و مثل پاتریشیا کمکم تصورش از مادر تغییر میکند و دیگر او را زنی ناآرام، فرصتطلب و خودخواه نمیداند و حتی حس همدردی و همذات پنداری با او دارد زیرا رفتار مادر را حاصل تربیتی سختگیرانه و مستبدانه در دورهی کودکی و نوجوانی میبیند.
کتاب تبعیض جنسی سالیان گذشته، میان دختران و پسران در روستایی کانادایی را بهخوبی نشان میدهد و این نکته را مینمایاند که امروزِ ما ریشه درگذشتهمان دارد. کتاب ساعت مادربزرگ تقابل و تضاد تربیتی بین نسلها را، به بهترین شکل ممکن آشکار میکند.
شکل حضور والدین در زمان حال از نقطههای قابل تامل در کتاب است. در صفحات اول کتاب مخاطب با پدر و مادر پاتریشیا، آشنایی مختصر و اندکی پیدا میکند. در صفحهی 14 مادر پاتریشیا او را در فرودگاه تورنتو، ترک میکند و تا صفحهی 128 که نامهای از مادر پاتریشیا میرسد؛ اصلاً خبری از او نیست. این روند عدم حضور والدین تا صفحهی 194 که خاله جینی خبر آمدن مادر پاتریشیا را به او می دهد، همچنان ادامه دارد. پدر پاتریشیا تا آخر رمان دیده نمیشود و هیچگونه تماس تلفنی یا مکاتبهای با دخترش ندارد.
گویا نویسنده آنقدر مشغول پاتریشیا شده که والدین او را کلا فراموش کرده است و یا شاید میخواهد بیتفاوتی پدر و مادر را نسبت به او بازتاب دهد. با توجه به تکفرزند بودن پاتریشیا، موقعیت سخت روحی و اقامت در روستایی که با ویژگیها و ساکنان آن کوچکترین آشنایی ندارد، کمرنگ بودن پدر و مادرش قابل قبول نیست.
طرح روی جلد در زبان اصلی، پاهایی برهنه را نشان میدهد که تصویرشان درآب منعکس شده است. در طرح روی جلد کتاب ترجمه، پاها برهنه نیستند و پوششی سرخرنگ، شبیه شلوار دارند. قطع، فونت کلمات و نیز صحافی کتاب، مناسب گروه سنی مخاطب است. در شناسنامهی متن اصلی، مخاطب کتاب 8 تا 12 سال و در ترجمه 13+ معین شده است. با توجه به محتوا، موضوع و حجم کتاب، مخاطب 13+ معقولتر بهنظر میرسد.
«بیتا ابراهیمی» مترجم کتابهای متعدد کودک و نوجوان بوده است. توانمندی او در ترجمهی آثار نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان از جمله کتاب ساعت مادربزرگ به خوبی نمایان است. ترجمهی تحتالفظی عنوان کتاب «یک مشت زمان» است که در ترجمه به ساعت مادر بزرگ، برگردانده شده است.
مخاطبان کتاب در سایت آمازون و طاقچه، رضایت خود را از خواندن کتاب بیان کرده و نوشتهاند که داستان کتاب بسیار هیجانانگیز است و دیگران را به مطالعهی آن تشویق کردهاند. کتاب ساعت مادربزرگ جایزهی «کتاب سال نوجوانان انجمن کتابخانههای کانادا» را به خود اختصاص داده است.
ساعت مادربزرگ