سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

کامران شیردل و تنهایی؟

کامران شیردل و تنهایی؟


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

کتاب «کامران شیردل، تنها در قاب» مشتمل است بر یک زندگی‌نامه خودنوشت از او، مقالاتی درمورد فیلم‌هایش که دیگران نوشته‌اند و متن گفتارمتن تعدادی از فیلم‌هایش. اما آیا او واقعاً فیلمساز و هنرمندی تنها بوده است؟ نویسنده یادداشت با فهرست کردن کارهای او، اینکه سال‌ها با وزارت فرهنگ و هنر پیش از انقلاب کار کرده و مدیریت جشنواره‌ کیش را در دوران پس از انقلاب برعهده داشته معتقد است انجام تمام این کارها تنها با روحیه‌ای اجتماعی و توانایی مدیریت رابطه با ده‌ها آدم دیگر ممکن است. مساله دیگر غیبت نگاه انتقادی در این کتاب است.

کامران شیردل؛ تنها در قاب

نویسنده: علیرضا ارواحی

ناشر: نشر خوب

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۳۹۲

شابک: ۹۷۸۶۲۲۷۵۴۳۱۵۵

کتاب «کامران شیردل، تنها در قاب» مشتمل است بر یک زندگی‌نامه خودنوشت از او، مقالاتی درمورد فیلم‌هایش که دیگران نوشته‌اند و متن گفتارمتن تعدادی از فیلم‌هایش. اما آیا او واقعاً فیلمساز و هنرمندی تنها بوده است؟ نویسنده یادداشت با فهرست کردن کارهای او، اینکه سال‌ها با وزارت فرهنگ و هنر پیش از انقلاب کار کرده و مدیریت جشنواره‌ کیش را در دوران پس از انقلاب برعهده داشته معتقد است انجام تمام این کارها تنها با روحیه‌ای اجتماعی و توانایی مدیریت رابطه با ده‌ها آدم دیگر ممکن است. مساله دیگر غیبت نگاه انتقادی در این کتاب است.

کامران شیردل؛ تنها در قاب

نویسنده: علیرضا ارواحی

ناشر: نشر خوب

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۳۹۲

شابک: ۹۷۸۶۲۲۷۵۴۳۱۵۵

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

نگاه متفاوت و نامألوف همواره شرایطی را برای شیردل به ارمغان آورد که خود را در تنهایی بیابد و تنهایی تجربه‌ای شد که به طور مشخص در فیلم‌هایی همچون آیینه‌ها و تنهایی اول به تصویر درآمد. فیلم‌های کامران شیردل با تنهایی و سکوت آغاز و به تنهایی و سکوت ختم می‌شوند. آیینه‌ها بی‌کلام است و در آخرین فیلم او تنهایی اول پس از اشاره به موقعیت مکانی فیلم، دیگر کلامی نمی‌شنویم و صدای محیط است که در سراسر فیلم جاری است. تنهایی در مستندهای اجتماعی شیردل نیز حاضر و آشکار است؛ مستندهایی روایتگر تنهایی کسانی که فرهنگ غالب جامعه آنان را نادیده گرفته است. عنوان «تنها در قاب» به «تنهااندیشی» کامران شیردل اشاره دارد؛ فیلمسازی که خود را در شخصیت مستند تنهایی اول می‌جوید. این کتاب کوششی است در صورت‌نگاری تنهااندیشی فیلمساز.

(از مقدمه‌ی علیرضا ارواحی، صص ۹-۱۰ کتاب)

کامران شیردل و تنهایی؟ فیلمسازی که در جوانی وارد وزارت فرهنگ و هنر شده و سفارش فیلم گرفته و با وجود درگیری‌هایی با وزیر، باز کار کرده و بعد از اخراج از آن وزارتخانه، شرکت تبلیغاتی راه انداخته و ده‌ها فیلم تبلیغاتی برای ده‌ها شرکت تجاری و صنعتی ساخته، برای برادران خیامی‌ فیلم صنعتی-تبلیغاتی درباره‌ی «پیکان» ساخته، فیلم سینمایی خودش را با سرمایه‌ی خودش ساخته و سر نمایش آن با تهیه‌کنندگان وقت سینمای ایران در افتاده، در جشنواره‌ی فیلم تهران یکی از ستاره‌های جشنواره بوده و معاشر چهره‌های سینمایی بین‌المللی از ایتالیا و کشورهای دیگر، در بحبوحه‌ی انقلاب در تاسیس «جبهه‌ی سینمای انقلاب خلق» مشارکت کرده و بعد از انقلاب توانسته است با موسسات دولتی بزرگ کنار بیاید و از طرح‌های عمرانی عظیم مثل طرح گناوه فیلم بسازد، شش سال جشنواره مستند کیش را گردانده (می‌دانید گرداندن یک جشنواره چه مهارت اجتماعی غریبی می‌طلبد برای حفظ استقلال هنری رویداد در برابر دخالت‌های دیوانسالاران حامی جشنواره از یک سو و جلب مشارکت اهل سینما و فرهنگ از سوی دیگر). اقتضای هریک از این کارها روحیه‌ای اجتماعی و توانایی مدیریت رابطه با ده‌ها آدم دیگر است.  من به این نمی‌گویم آدم تنها یا تنهااندیش.

از نظر فضای عمومی فیلم‌هایش هم شیردل به شدت متاثر از اوضاع روشنفکری عمومی زمانه بوده است. فیلمسازان جوان خارج درس‌خوانده وقتی به ایران می‌آمدند راهی جز ورود به وزارت فرهنگ و هنر و ساختن فیلم مستند نداشتند چرا که سینمای تجاری پذیرای آن‌ها و ایده‌های «روشنفکرانه»شان نبود. در فضای فیلمسازی محدود «فرهنگ و هنر» دو کار می‌شد کرد، یکی تمرین در فُرم و کسب تجربه‌ی فیلمسازی و دیگری استفاده از فرصت‌های پیش آمده برای زدن نیش و کنایه به رژیم که این فیلمسازها که بیشترشان گرایش چپ داشتند خود را در برابر آن می‌دیدند.

فیلم‌های پیش از انقلاب شیردل هم به طور کلی در همین دو مقوله جا می‌گیرند. از یک سو تمرین‌هایی در فرم و تکنیک مثل پیکان و از دیگر سو فیلم‌های اجتماعی که گوشه‌هایی از فلاکت اقشار محروم جامعه مثل معتادان و فواحش و فقرا را نشان می‌دادند و این گونه ریاکاری حکومت را که سخن از تمدن بزرگ می‌گفت افشا می‌کردند مثل تهران پایتخت ایران است و قلعه. می‌خواهم بگویم شیردل در یک نگاه کلان باز اتفاقاً موردی استثنایی و تنها نیست بلکه در قالب گرایش‌های عمومی زمانه‌ی خود جا می‌گیرد.

به نظر من ویژگی‌ای که او را از همقطارانش متمایز می‌کند نه تنهایی، که ذوق افزون‌تر و گرایش بیشتر به تجربه‌ورزی است که این‌ هم در برخی از کارهای او مانند اون شب که بارون اومد خود را به نمایش می‌گذارد. و دیگر طنز اوست که در سنت مستندسازی ما که سنت عبوسی است، به تعدادی از کارهایش تروتازگی می‌دهد. منظور از ذوق وجه استتیک یا زیبایی‌شناختی کار است که اتفاقاً در این کتاب کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

آن‌چه در بند اول نوشته درباره‌ی شیردل گفتم تقریباً به تمامی از زندگی‌نامه‌ی او به قلم خودش که بخش اول کتاب مورد بحث‌مان را تشکیل می‌دهد گرفته شده است (صص ۱۵ تا ۸۶). این بخش «خودنوشت» نام گرفته است. باقی ۲۸۰ صفحه‌ی کتاب به دو بخش تقسیم شده است؛ مقاله‌های دیگران درباره‌ی سینمای شیردل (در کتاب این بخش «دیگرنوشت» نامیده شده و به عنوان پیوست اول آمده است) و متن گفتار فیلم‌های شیردل (این بخش به عنوان پیوست دوم «فیلم‌نوشتار» نام گرفته). راستش این نام‌گذاری مرا اندکی گیج می‌کند. طول کشید تا از آن سر در بیاورم. شما را نمی‌دانم. پیش از رفتن به سراغ محتوای کتاب لازم است این را هم بگویم که چاپ و طراحی و ویراستاری کتاب بسیار تمیز است و انتشارات «خوب» و علیرضا ارواحی در این زمینه سنگ تمام گذاشته‌اند.

 

کامران شیردل
کامران شیردل

 

زندگی شیردل به روایت خودش

نکته‌ی مهم در این زندگی‌نامه‌ی پرعکس هفتاد صفحه‌ای این است که شیردل از اندازه‌ای بیشتر به موضوع نزدیک نمی‌شود. با توجه به ماجرایی که از شلاق خوردنش از دست پدر تعریف می‌کند و با توجه به این‌که می‌گوید پدرش او را به خاطر ترک رشته‌ی معماری برای تحصیل در رشته‌ی سینما نبخشید، این رابطه باید رابطه‌ی پیچیده‌ای بوده باشد و احتمالاً باید تاثیر عمیقی بر روحیات و علایق شیردل گذاشته باشد، اما شیردل واردش نمی‌شود.

ما نمی‌دانیم او چرا به هدایت و کافکا علاقه‌مند شده بود. روحیاتی از این دست تحت تاثیر کدام تجربه‌ی زیسته در او راه یافته بود. نمی‌دانیم چرا فیلم از نفس‌افتاده‌ی گدار چنان تاثیر عمیقی در او نهاد که تنها فیلم سینمایی‌اش صبح روز چهارم اقتباسی از آن است. گدار و از نفس‌افتاده به کدام نیاز روحی یا کدام سویه از شخصیت او پاسخ می‌داد. آفریده‌های یک فیلمساز به شدت متاثر از زندگی درونی و شخصی او هستند و خودزندگی‌نامه‌های هنرمندان می‌توانند کمکی باشند برای یافتن این رابطه‌ی بین زندگی خصوصی و آثار یک هنرمند و در نهایت فهم بهتر آثار او. آدم کنجکاو است بداند خود هنرمند چگونه این رابطه را تشریح و تحلیل می‌کند. اما شیردل بیشتر به فشارهای بیرونی، سانسورها، ممانعت‌ها، توطئه‌ی تهیه‌کنندگان، و از این دست علاقه دارد.

به همین سبب با زندگی‌نامه‌ای روبه‌رو هستیم که بیشتر زندگی‌نامه‌ی حرفه‌ای است. و بیشتر از این‌که به درون آثار و درون مولف آثار که قلم به دست گرفته و شرح احوالش را می‌نویسد نقب بزند، تصویری به دست می‌دهد از محیط فرهنگی و اداری‌ای که یک فیلمساز جوان تازه از فرنگ‌برگشته در آن کار می‌کرده و به این اعتبار تصویری است از گوشه‌ای از تاریخ فرهنگ و سینمای این مملکت. تصویری که از «وزارت فرهنگ و هنر» و وزیر فرهنگ وقت پهلبد ارائه شده است، از امکانات خوبی که در اختیار فیلمسازان جوان می‌گذاشتند و توقعاتی که از آن‌ها داشتند، تصویری است شایسته‌ی توجه.

این‌که فیلمسازان جوان با وجود مشکلی که با موسسات دولتی داشتند می‌کوشیدند از امکانات آن‌ها بهره بگیرند و به اصطلاح «کار خودشان را بکنند» و در ضمن همان‌ها هیچ ابایی از کار تبلیغاتی برای موسسات صنعتی و این گونه مشارکت در ترویج مصرف‌گرایی نداشتند. البته دست کم یکی از اهداف کار تبلیغاتی این بود که سرمایه‌ای بیاندوزند و فیلم دلخواه خود را بسازند، کاری که کامران شیردل هم کرد.

 

اون شب که بارون اومد

 

مقاله‌ها

ماهیت کتابی از این دست که مجموعه‌ای است از یادداشت‌ها و مقاله‌هایی درباره‌ی فیلم‌هایی که بعضی‌شان را در سال‌های دور دیده‌ای این است که طبعاً همه‌ی مقاله‌ها را یک‌جا نمی‌خوانی. بعضی را کنار می‌گذاری و بعضی را می‌گذاری بعد از دیدن دوباره‌ی فیلم بخوانی.  و البته بعضی‌ها را هم در جا می‌خوانی. در یک مرور کلی احساس خود را نسبت به این مقاله‌ها می‌توانم این طور بیان کنم:

بحث درباره‌ی فیلم‌هایی ساده زیادی پیچیده و بزرگ شده است. و تعمد نابجایی بوده برای گفت‌وگو درباره‌ی فیلم‌هایی با پیام روشن و فاقد پیچیدگی معنایی مثل تهران پایتخت ایران است و قلعه نام نظریه‌پردازان و نظریه‌هایی به میان کشیده شود که مناسبت‌شان را درک نمی‌کنم. آیا برای درک و معنی کردن این فیلم‌های اجتماعی با پیام آشکار لازم است پای والتر بنیامین و ژیژک و بدیو را وسط بکشیم (مقاله‌ی تریلوژی کامران شیردل، دینامیتی در قلب سینمای (مستند) ایران، نوشته‌ی رضا تاجمیر). یا برای فهم اون شب که بارون اومد لازم است با نظریه‌های نظریه‌پردازی به نام کاول آشنا شویم؟

دیگر این‌که در این نوشته‌ها تمایلی احساس می‌شود به تفسیر انقلابی و ستیزنده‌ی فیلم‌هایی که هیچ چنین تفسیرهایی را برنمی‌تابند. مثلاً پیکان. این فیلم را برای نوشتن این چند جمله دوباره دیدم. فیلم صنعتی تبلیغاتی خوش‌ساختی است برای معرفی و تبلیغ اولین اتومبیل ساخت ایران یعنی پیکان ساخت کارخانه‌ی ایران خودرو. هیچ بندبازی ــ بین لابد سرمایه و کار ــ نیست. فیلمی است که از خوش‌ذوقی سازنده‌اش حکایت می‌کند و فرصتی است برای او در تمرین فن و فرم. تراولینگ‌های دشوار و بلند و تدوین و ترکیب صدا همه به‌خصوص در بستر زمانه‌ی ساخت فیلم، بسیار خوب و جذابند. اهداف تبلیغات تجاری هم کاملاً برآورده می‌شود. بیهوده نیست که به گفته‌ی خود شیردل خیامی بعد از دیدن فیلم گفته است مِن بعد همه‌ی کارهای تبلیغاتی شرکت را به او بدهند و بعداً فیلم تبلیغاتی جشن تولد پیکان را هم او ساخته است. حالا در مقاله‌ی دیگری درباره‌ی این فیلم می‌خوانیم:

…. مستند پیکان نه تنها همانند جَز به دنبال تجربه‌ورزی در عرصه‌ی تصویر است، بلکه ترکیب این موسیقی با تصاویر ماشین و انسان را می‌توان به نشانه‌ی اعتراضی به وضع موجود دانست. ترکیب این موسیقی با تصاویر خودرویی که نماد پیشرفت ایران معاصر است، در واقع به سخره گرفتن نظام ظاهراً پیشرفته‌ی شاهنشاهی است. همنشینی این موسیقی با تصاویر صنعتی به نوعی انتقامی غیرکلامی از نظام طبقاتی نابرابر را به نمایش می‌گذارد.

(مقاله‌ی «پیکان، بندبازی روی برج‌های سرمایه، نوشته‌ی میلاد آذرم، ص ۱۷۵)

 

پیکان

 

خواننده را دعوت می‌کنم حتماً این فیلم را ببیند و ببیند تفسیر آن به عنوان «انتقامی غیرکلامی از نظام طبقاتی نابرابر» تا چه ارتباطی به آن می‌تواند داشته باشد. از همه‌ی علاقه‌مندان سینمای مستند و فرهنگ ایران که این کتاب را خواهند خواند تقاضا می‌کنم قبل از خواندن مقاله‌ها فیلم‌ها را ببینند. خوشبختانه بیشتر این فیلم‌ها آنلاین موجودند و هیچ‌یک طولانی نیستند و به راحتی می‌توان تماشای‌شان کرد.

مساله‌ی دیگر، نبودِ نگاه انتقادی است. در مقاله‌های این کتاب و در مقدمه‌ی آن («پیش‌نوشت») به قلم علیرضا ارواحی که فکر انتشار کتابی درباره‌ی کامران شیردل و گردآوری مجموعه‌ی مقالات به همت او انجام شده، شاهد فقدان کامل نگاه انتقادی هستیم. بزرگداشت یک فیلمساز و مهم دیدن نقش او در تاریخ سینمای یک کشور، به این معنا نیست که هیچ عیبی در هیچ کار او نبینیم و به هیچ به فراز و فرودی در کارش توجه نکنیم. اتفاقاً ارزشمندترین بزرگداشت یک فیلمساز نقد آثار اوست. مثلاً آشکار است که در میان فیلم‌های شیردل، ارزش اونشب که بارون اومد با ارزش برخی از فیلم‌هایی که در کیش ساخت (و در این کتاب اشاره‌ای هم به آن‌ها نمی‌شود) برابر نیست. نگاه انتقادی اتفاقاً آن چیزی است که علاقه‌مندان بدیو و ژیژک و بنیامین باید آویزه‌ی گوش‌شان باشد، اما افسوس که بُت‌سازی اتفاقی است که در این کتاب و کتاب‌های مشابه می‌افتد.

و سرانجام به عنوان خواننده از نبودِ بعضی از اطلاعات اولیه ناراضی‌ام. فقدان یک فیلم‌شناسی کامل مثلاً. چنین فیلم‌شناسی‌ای می‌توانست خلاصه‌ای از محتوای هر فیلم را هم ارائه کند. برای نمونه فیلم تنهایی اول (۱۳۷۹) درباره‌ی چیست؟ این پرسش به‌خصوص درباره‌ی این فیلم مهم است چون نامش را یک جوری به عنوان کتاب داده و به نظر من بهترین کار شیردل در دوره‌ی متاخر فیلمسازی اوست. تقریباً تمامی فیلم درباره‌ی گذران اوقات روزانه‌ی نگهبان یک ایستگاهِ نمایش تکنولوژی‌های نوین تولید برق است به نام «کلبه هور» در مکانی دور افتاده. چنین اطلاعاتی بخصوص در کتاب‌هایی از این دست که خواننده احتمالاً بیشتر فیلم‌های مورد بحث در آن را ندیده، به خواننده کمک می‌کند با مطالب بهتر رابطه برقرار کند.

در مقاله‌ی «کارگردانی که مستند موسیقایی می‌سازد» (نوشته‌ی حسن زمانی)، درباره‌ی این فیلم می‌خوانیم:

شیردل در زمان ساخت [تنهایی اول] حدود شصت سال سن دارد. او در این سن به سادگی رسیده است. فیلم سرشار از سکوت است و تنهایی. آرامشی غریب در این مستند موج می‌زند. … شاید دیگر موسیقی پاسخگوی شیردل شصت‌ساله نیست. حتی دوری او از فضای سینما نیز می‌تواند مهر تائیدی بر نکته‌ی فوق باشد. شیردل در مستندهایش نوازنده‌ی دوره‌گردی است که راه می‌رود و ساز می‌زند، بی‌آن‌که از نگاه دیگران بترسد. حتی در چشم مخاطب زل می‌زند و سکوت می‌کند.

توصیف زیبایی است، اما با حقیقت نمی‌خواند. شیردل در زمان ساخت تنهایی اول هم همچنان آدمی است اجتماعی و به شدت فعال که هیچ شباهتی به آن پیرمرد تنهای کلبه‌ی هور ندارد (حتی اگر خودش بگوید). جشنواره کیش را می‌گرداند. بعد از تعطیلی این جشنواره هم حضور فعالی در برنامه‌های بزرگداشت و نمایش فیلم‌هایش در جشنواره‌های جهانی  دارد که تعدادی از عکس‌هایش در کتاب هم آمده است. و چه خوب!

 

  این مقاله را ۲۹ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *