همه حیوانات با هم برابرند، اما بعضیها برابرترند
جورج اورول، داستان مزرعه حیوانات را در سال 1945 و درست بعد از پایان جنگ جهانی دوم منتشر کرد. طنز تمثیلی که این کتاب نسبت به استالینیسم داشت، چنان دقیق و ظریف بود که خیلی سریع، به یکی از محبوبترین کتابهای قرون بیست و بیستویک تبدیل شد. یکی از دلایل موفقیت کتاب، استفاده از حیوانات برای انتقاد از رفتار انسانهاست و این کار را با چنان مهارتی انجام داده که کمتر کسی است بتواند شباهت خوکهای ناپلئون و اسنوبال را با جوزف استالین و لئون تروتسکی انکار کند. دانستن اطلاعات حداقلی از مبانی تاریخ شوروی کمونیستی (از انقلاب اکتبر 1917)، این اجازه را به مخاطب میدهد تا به مقصود و منظور اصلی کتاب دست پیدا کند. از این رو، در این مقاله به بررسی حوادث کتاب و تطبیق آن با تاریخ شوروی کمونیستی خواهیم پرداخت.
(مترجم)
(مترجم)
جورج اورول، داستان مزرعه حیوانات را در سال 1945 و درست بعد از پایان جنگ جهانی دوم منتشر کرد. طنز تمثیلی که این کتاب نسبت به استالینیسم داشت، چنان دقیق و ظریف بود که خیلی سریع، به یکی از محبوبترین کتابهای قرون بیست و بیستویک تبدیل شد. یکی از دلایل موفقیت کتاب، استفاده از حیوانات برای انتقاد از رفتار انسانهاست و این کار را با چنان مهارتی انجام داده که کمتر کسی است بتواند شباهت خوکهای ناپلئون و اسنوبال را با جوزف استالین و لئون تروتسکی انکار کند. دانستن اطلاعات حداقلی از مبانی تاریخ شوروی کمونیستی (از انقلاب اکتبر 1917)، این اجازه را به مخاطب میدهد تا به مقصود و منظور اصلی کتاب دست پیدا کند. از این رو، در این مقاله به بررسی حوادث کتاب و تطبیق آن با تاریخ شوروی کمونیستی خواهیم پرداخت.
یکی از مهمترین متحدین بریتانیا، در طول جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی بود. بنابراین وقتی اورول تصمیم گرفت مزرعه حیوانات را منتشر کند، مخالفتهای زیادی پیش آمد. تقریباً همه انتشارات بزرگ مثل «گالنسGollancz» و «فیبر اند فیبرFaber & Faber» دست رد به سینهاش زدند و انتشارات «جاناتان کیپ» هم که صرفاً قولهایی برای چاپ داده بود، پنهانی و احتمالاً توسط کارمندی از وزارت اطلاعات بریتانیا، متقاعد شد قرارداد را فسخ کند.
با وجود این، وقتی کتاب بعد از پایان جنگ جهانی، در سال 1945 و توسط انتشارات «سِکِر اند وابورگSecker & Warburg» چاپ شد، به موفقیت چشمگیری رسید. با کمک فروپاشی اتحادهای دوران جنگ و بروز اولین نشانههای جنگ سرد، تب مزرعه حیوانات به خوانندگان ایالات متحده هم رسید. خیلی زود خوانندگان اروپایی به کمونیسم روسی و خوانندگان ایالات متحده به اساس سوسیالیسم بیاعتماد شدند.
روسیه اوایل قرن بیستم به دوقطب اقلیت ثروتمند و اکثریت دهقان تقسیم میشد. وقتی کارگران و دهقانان، با کمک عدهای از روشنفکران وقت، علیه طبقه سرمایهدار و ثروتمند قیام کردند، امیدوار بودند تا به کمک اصول سیاسی و اقتصادی کارل مارکس، مدینه فاضلهشان را بسازند. کارل مارکس در کتاب «سرمایه»، تفسیری از اقتصاد جبرگرایانه تاریخ بشر میدهد و استدلال میکند که جامعه، رفتهرفته و به طور طبیعی، از سلطنت و اشرافیت، به سرمایهداری و در نهایت کمونیسم، یعنی برابری مطلق میرسد.
بنابراین اکثریت دهقان امیدوار بودند، همانطور که مارکس نویدش را داده، حیثیت کارگران بهشان برگردانده شده و همه مردم در یک سطح قرار بگیرند. تمام ایده هوشمندانه مارکس به یک مانیفست ساده نیاز داشت بنابراین فراخوان پرشور «کارگران جهان متحد شوید!» را راه انداخته و کار را یکسره کرد.
روسیه 1917 جداً برای محقق کردن رویاهای مارکس تلاش میکرد. اما بعد از یک جنگ داخلی سیاسی و پیچیده، تزار نیکلای دوم، مجبور شد از تاج و تخت سلطنت کنارهگیری کند. مدت کوتاهی الکساندر کرنسکی به عنوان نخستوزیر سوسیالیست به قدرت میرسد اما در نتیجه همان اختلافات سیاسی داخلی، ناگزیر میشود قدرت را به ولادیمیر لنین واگذار کرده و به عنوان سخنگوی وفادار در کنارش بماند.
لنین در رژیم کمونیستی جدید خود، زمین و صنعت را از کنترل خصوصی گرفت و آنها را تحت نظارت دولت قرار داد. این تمرکز سیستمهای اقتصادی، اولین قدم برای رسیدن به شکوفایی آرمانی مردم قبل از جنگ و البته آوردن زیرساختهای مدرن، مثل برق به روستاها بود.
پس از مرگ لنین در سال 1924، استالین اتحادی علیه تروتسکی با کمک یارانش، زینوویف و کامنف ترتیب داد و طی چندسال توانست تروتسکی را ابتدا از مسکو، سپس از حزب کمونیست و دست آخر در سال ۱۹۲۷ از روسیه اخراج کرده و دیکتاتوری بیچون و چرای شوروی را برای خودش کند. تروتسکی به مکزیک فرار کرد و در آن جا به دستور استالین، در سال 1940 ترور شد.

سرژ کیروف که یکی از متحدین وفادار استالین بود، در سال 1934 و در لنینگراد (سنت پترزبورگ سابق و فعلی) به قتل رسید. اقتصاد آن زمان شوروی بسیار متزلزل و ورشکسته بود. بنابراین استالین از حریف سابقش، تروتسکی، به عنوان نماد تمام اتفاقات هولناک استفاده کرد. تا اولاً با افزایش ضدتبلیغات حزب علیه تروتسکی، مردم از این که آن دوره هولناک و رهبر فاسدش را پشت سر گذاشتند، احساس امنیت کرده و قویتر با اقتصاد ورشکسته و خشونت حکومتی کنار بیایند و ثانیاً بهانهای برای پاکسازی بزرگ تراشیده شود.
پاکسازی بزرگ استالین، در طی سالهای 1936 تا 1938 انجام شد. تمامی مخالفین استالین به بهانه ارتکاب توطئههای تروتسکیستی یا ضداستالینیستی به اعدام محکوم میشدند. حکم تمامی دادگاهها از پیش تعیین شده بود و برگزاری آنها صرفاً جنبه نمایشی داشت. براساس مدارک رسمی شوروی که در زمان خروشچف منتشر شده، تنها در سالهای 1937 و 1938، حدود 692.868 نفر اعدام شدند.
به داستان مزرعه حیوانات برگردیم داستان از یک انبار مزرعه شروع میشود. حیوانات، اطراف خوکی به نام میجرپیر (نماد ولادیمیر لنین و ایدههای مارکسیستیاش) جمع شدهاند و به سخنرانیاش درباره قرنها حکومت ظالمانه مزرعهداران بر حیوانات گوش میدهند.
میجرپیر به رسم وحدت و اعتراض، سرود «جانوران انگلستان» (نماد انترناسیونالیست) را بهشان یاد میدهد و سعی میکند تصاویر و آرمانهای دنیای پس از آزادی را در ذهنشان شکل بدهد. با آن که عمر میجرپیر به انقلاب مزرعه قد نمیدهد، حیوانات آقای جونز مزرعهدار را اخراج کرده و به آزادی اولیه میرسند. بعد از این، دو خوک، اسنوبال (نماد لئون تروتسکی) و ناپلئون (نماد جوزف استالین)، ریاست مزرعه را به عهده میگیرند و برای تثبیت نظم و قدرت 7 قانون اساسی، براساس سخنرانیهای میجرپیر تصویب کرده و بر روی دیوار انبار نقاشی میکنند:
- هر کسی که روی دوپا راه برود، دشمن است.
- هر کسی که روی چهارپا راه میرود، یا بال دارد، دوست است.
- هیچ حیوانی حق لباس پوشیدن ندارد.
- هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.
- مصرف الکل برای تمامی حیوانات ممنوع است.
- هیج حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد.
- همه حیوانات با هم برابرند.
حیوانات مزرعه، به جز بنجامین الاغ، خودشان را از کار سخت بدنی معاف کرده و تصمیم میگیرند که بیشتر شیر و سیب بخورند. بنجامین الاغ (نماد شهروندان سالخورده شوروی)، هرروز طبق روال سابق، به کار و وظایفش میرسید و اهمیتی به وضع جدید نمیداد و وقتی دیگران نصیحتش میکردند که استراحت کرده و کار را کنار بگذارد، یا دستکم کاری برای این انقلاب بکند، فقط میگفت: «خرها عمر دراز دارند.» بنجامین همچنان منفعل ادامه میدهد تا جایی که متوجه میشود جان دوستش، باکستر در خطر است.
برای اولینبار از خودش عکسالعملی نشان میدهد اما نمیتواند کاری از پیش ببرد. کمی بعد از آزادی، اسنوبال طرحی برای ساخت یک آسیاب بادی ارائه و توضیح میدهد که با ساخت این بنا، زندگی برای اهالی مزرعه راحتتر میشود. ناپلئون به کمک ارتش سگهایش (نماد NKVDسازمان امنیت داخلی شوروی تحت نظارت استالین که مجری مستقیم سرکوبات سیاسی و تصفیه مخالفین بودند.) طرح اسنوبال را دزدیده و او را از مزرعه اخراج میکند.
در ادامه داستان، ناپلئون رفتهرفته تمامی 7 قانون اساسی را زیرپا میگذارد؛ با کشاوزان دیگر ارتباط برقرار میکند، لباس میپوشد، در تخت میخوابد، الکل مینوشد و حتی حیوانات دیگر را هم اعدام کرده یا مثل باکستر به سلاخخانه میفرستد (نماد پاکسازی بزرگ استالین). در صحنه آخر کتاب، حیوانات از پشت پنجره، خانه مزرعه را نگاه میکنند که خوکها با لباس نشسته و از کشاورزان و حتی آقای جونز، مزرعهدار سابق، پذیرایی میکنند. خوکها چنان شبیه به آدمها رفتار میکنند که رفقای مزرعه نمیتوانند تشخیصشان بدهند. صحنه آخر داستان در واقع اصلاحیهای به قانون هفتم است: «همه حیوانات با هم برابرند، اما بعضیها برابرتر.»
منابع: operaballet و sparknotes