سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نگران نباشید، چون قهرمان قصه ما هری هول است

نگران نباشید، چون قهرمان قصه ما هری هول است

 

صبح بعد از شبی که اولین برف زمستانی بارید، پسربچه‌ای به نام یوناس از خواب بیدار می‌شود و درمی‌یابد که مادرش ناپدید شده است. در حالی که جز یک روسری چیزی از او باقی نمانده است. همان روسری صورتی‌ای که خودش به عنوان هدیه‌ی کریسمس به او داد؛ اما بر تن آدم‌برفی‌ای که به یک‌باره در حیاط خانه‌شان ظاهر شده بود. طی سال‌های گذشته یازده زن ناپدید شده‌اند. همه‌ی آن‌ها در صبح پس از نخستین بارش برف سال. ماجرا چیست؟

صبح بعد از شبی که اولین برف زمستانی بارید، پسربچه‌ای به نام یوناس از خواب بیدار می‌شود و درمی‌یابد که مادرش ناپدید شده است. در حالی که جز یک روسری چیزی از او باقی نمانده است. همان روسری صورتی‌ای که خودش به عنوان هدیه‌ی کریسمس به او داد؛ اما بر تن آدم‌برفی‌ای که به یک‌باره در حیاط خانه‌شان ظاهر شده بود. طی سال‌های گذشته یازده زن ناپدید شده‌اند. همه‌ی آن‌ها در صبح پس از نخستین بارش برف سال. ماجرا چیست؟

 

 

 

 

فکر می‌کنید بهتر است یک رمان جنایی به چه موضوعاتی بپردازد؟ اگر به جواب‌هایی مثل مسئولیت‌پذیری، درگیری‌های ذهنی اشخاص با گذشته‌ی‌شان، تاثیر سیاست بر زندگی روزمره‌ی مردم، بیماری‌های روانی درمان نشده، وجود شکاف در وضعیت اقتصادی جامعه و یا حتی مشکلات والدین در مواجهه با فرزندان خود فکر می‌کنید پس حتماً یو – نسبو هم این شانس را پیدا خواهد کرد که در لیست نویسندگان مورد علاقه‌ی شما قرار بگیرد.

همه‌ی این مسائل و حتی چیزهایی بیشتر از این هم در آدم‌برفی وجود دارد. یو نسبو همزمان که روایت‌گری کم‌نظیر است، بسیار هوشمندانه با مسائل و مشکلات اجتماعی روبه‌رو می‌شود و همین باعث شده است که او در ردیف بهترین رمان‌نویس‌های جنایی اسکاندیناوی، در کنار اسامی‌ای مثل استیگ لارسون قرار بگیرد. علاوه بر آن نسبو از آن دست نویسنده‌های خاصی است که همزمان که در نوشتن رمان‌های جنایی تخصص و مهارت دارند؛ در نوشتن کتاب کودک هم موفق عمل کرده‌اند. مثل جیمز پترسون آمریکایی.

آدم‌برفی را می‌توان تلاشی نسبتاً موفق برای ترکیب کردن رمان‌های سنتی ِ جنایی با ژانر دلهره دانست. این کتاب، که چهارمین داستان از مجموعه داستان‌های پیرامون زندگی حرفه‌ای و شخصی بهترین کارآگاه اسلو، هری هول است؛ تمام عناصر لازم برای خلق یک اثر هیجان‌انگیز را در خود دارد.

 

نسبو آنقدر صریح و شفاف به روایت داستان پرداخته است که خواننده می‌تواند قدم به قدم، زندگی در اسلو را تصور کند. زبان او هم زبانی چشمگیر است. تمامی جزئیات به طرز فوق‌العاده‌ای ماهرانه، خاص و شفاف توصیف شده‌اند و می‌توان با اطمینان گفت که یو نسبو مثل یک جادوگر ماهر، حقه‌ها و رازهایش را یکی پس از دیگری و در کمال آرامش در مقابل چشمان شما اجرا می‌کند.

هر چند که کتاب با روایت اتفاقات سال ۱۹۸۰ میلادی آغاز می‌شود اما بخش عمده‌ی اتفاقات آن در زمان ما رخ می‌دهد. نخستین صفحات کتاب غافلگیرکننده و پرکشش است: در یکی از روزهای نوامبر ۱۹۸۰، سارا حدود چهل دقیقه رانندگی کرد تا بتواند چند ساعتی را دور از چشم شوهرش با معشوقه‌ا‌ی پنهانی بگذراند؛ در حالی که پسرش در ماشین منتظرش بود.

وقتی دوباره به ماشین برگشت پسرش که از سرمای هوا شرایط مساعدی نداشت، و احتمالاً مادرش را با آن مرد غریبه دیده بود، گفت: همه‌ی ما می‌میریم. تقدیر زنان ناپدید شده‌ی اسلو مرگ بود. حدود بیست سال بعد کارآگاه هری دریافت که بین مساله‌ی ناپدید شدن زن‌ها و اتفاقاتی که در گذشته رخ داده ارتباطاتی وجود دارد و او با یک قاتل سریالی طرف است نه یک سری قتل پراکنده از هم.

قاتل به آدم‌برفی معروف شده بود. چون در کنار خانه‌ی قربانیان خود یک آدم‌برفی می‌ساخت. اغلب هم آن آدم‌برفی را با وسائلی که از آن قربانی بود تزئین می‌کرد.

 

 

 

آدم‌برفی قصه‌ای هیجان‌انگیز دارد که با زندگی دو زن آغاز می‌شود؛ هر دو مادر و هر دو همسر. و بیشتر از این، شخصیت اصلی قصه، هری است که به کتاب جذابیت می‌بخشد. او هم مثل خیلی از قهرمانان دنیای مدرنِ داستان‌های جنایی، روی چیزهایی که فکر می‌کند صحیح است ایستادگی می‌کند و ارزش زیادی برای نظر عمومی درباره‌ی یک موضوع و خط و ربط‌های سیاسی قائل نیست.

مردی است توقف‌ناپذیر و تا زمانی که به هدفش نرسد دست از تلاش برنمی‌دارد. اگر خواننده‌ی حرفه‌ای رمان‌های جنایی باشید به تمامی با تمام جزئیات شخصیتی او آشنا هستید و در غیر این صورت، من از او برایتان خواهم گفت:

هری هول، کارآگاه ویژه‌ی تیم جرم اسلو است. با قدی بلند، اندامی لاغر ولی بدنی ورزیده. عاشق دوچرخه‌سواری و وزنه‌برداری. با موهایی بلوند و چشمانی آبی. عاشق موسیقی، از هر سبک و ژانری و خوره‌ی فیلم. فیلم مورد علاقه‌اش هم مکالمه‌ی کاپولاست. در اوپسال به دنیا آمده و اکنون، در سال‌های آخر دهه‌ی سی سالگی، هنوز ازدواج نکرده است. همیشه حامی معنوی آدم‌هایی که در کنار خود می‌بیند است.

یک فارغ‌التحصیل دانشکده‌ی حقوق و پلیس اسلو که متوسط نمره‌هایش از همدوره‌ای‌هایش بالاتر بود و علاوه بر اینکه در دوره‌ای از زندگیش در سرویس مخفی نروژ کار کرده در FBI آمریکا هم یک دوره‌ی ویژه‌ی یک ساله را گذرانده است. آدم‌های زیادی در زندگی هری نیستند. راکل، زنی است که او دوستش دارد. مادری مجرد که روابطش با هری دستخوش فراز و نشیب‌های زیادی می‌شود.

 

گویی این دو همزمان که تلاش می‌کنند با هم زندگی کنند از هم دور می‌شوند. خواهر کوچکترش سیس، اوسیتین که راننده‌ی تاکسی و دوست دوران کودکی هری است و به جد اعتقاد دارد هری باید دیدگاه لیبرال‌تری در مورد آمفتامین‌ها داشته باشد. استیگ اون، روانشناس و مشاور پلیس که در ترک الکل به هری کمک کرد و در همین مسیر تبدیل به دوست صمیمی او شد؛ و در نهایت «جیم بین»، حاوی چهل درصد الکل. دوست وفادارش از نخستین سال‌های بیست سالگی تا امروز.

هری همیشه در پی یافتن یک معنی درست و حسابی برای دو مفهوم عشق و شر بوده و اعتقاد جالبی در مورد آینده دارد. او با خودش فکر می‌کند آینده ناخوشایند به نظر می‌رسد. در قدم بعد همه چیز تاریک‌تر از این که هست می‌شود و در نهایت همه رهسپار جهنم خواهند شد.

 

 

 

اکثر رمان‍‌هایی که نویسنده‌های اهل اسکاندیناوی منتشر می‌کنند مشهورند به اینکه حول محورِ سرنوشت ِ بد، تاریکی، ظلمت و حزن داستان‌ها بافته‌اند و تراژدی‌ها خلق کرده‌اند. مساله‌ای که آنقدر تکرار شده که دیگر در نظر بسیاری از منتقدین کتاب در جای‌جای جهان به عنوان نقطه‌ضعف رمان‌های این منطقه شناخته می‌شود.

اما آدم‌برفی نه یک رمان بلند در مورد حزن نوع بشر و اسارت او در چنگ ظلمت، که یک داستان پلیسی تمام و کمال است. طرح کاملاً پیچیده‌ای دارد و بازی‌های روایی‌اش می‌تواند ذهن شما راضی نگه دارد. داستان یو نسبو پر از پیچ و تاب است. درست آن زمان که به نظر می‌رسد دستش را خوانده‌اید، وقایع را پیش‌بینی و معما را حل کرده‌اید اتفاق جدیدی رخ می‌دهد و تمام پیش‌بینی‌هایتان را نقش بر آب و شما را سردرگم‌تر از قبل خواهد کرد. چرا که نویسنده وقایع را از زوایای بسیار متنوعی به شما نشان می‌دهد و همیشه فقط چند قدم جلوتر از پیش پایتان را روشن می‌کند.

یو نسبو برای نمایش بی‌عیب و نقص صحنه‌ها تلاش زیادی دارد. درست مثل پرده‌های مختلف یک نمایش، صحنه‌ها یکی پس از دیگری شکل می‌گیرند، به تکامل می‌رسند و سپس جای خود را به دیگری می‌دهند. گویی نویسنده، خودش هم انتظار داشته باشد که یک اثر سینمایی موفق از کتابش اقتباس شود.

اتفاقی که بالاخره در سال ۲۰۱۷ و توسط شرکت یونیورسال استودیوز افتاد. برطبق اطلاعاتی که در صفحه‌ی ویکی‌پدیای فیلم نوشته شده، نسخه‌ی سینمایی آدم‌برفی به کارگردانی توماس آلفردسون با بودجه‌ی ۳۵ میلیون دلاری ساخته شد و در نهایت مبلغی حدود ۴۳٫۱ میلیون دلار در گیشه به دست آورد.

 

 

 

یو نسبو خودش هم شخصیت هیجان‌انگیزی دارد. فردی است پر از تجربه‌های مختلف و حتی گاهی متناقض با هم. مردی که ما به عنوان یک نویسنده‌ی چیره‌دست و خالق شخصیت به‌یادماندنی و فراموش‌نشدنی هری هول می‌شناسمیش، وقتی دانش‌آموز بوده گیتار می‌نواخته و خوانندگی یک گروه راک را بر عهده داشته است. تجربه‌ی نظامی‌گری دارد. فارغ‌التحصیل دانشکده‌ی اقتصاد است و به عنوان یک متخصص امور مالیِ با تجربه شناخته می‌شود.

و حتی در جوانی، تا پیش از پاره شدن رباط صلیبی‌اش، در یکی از تیم‌های لیگ برتری نروژ توپ زده است. او با چنین کوله‌باری از تجارب، جایزه‌ی   Glass Key یا کلید بلورین را از آن خود کرد. یعنی جایزه‌‌ای که به بهترین رمانِ جنایی نوشته شده توسط یکی از نویسندگان کشورهای نوردیک اختصاص می‌یابد. با این حال داستان‌هایش اغلب اوقات به خاطر نمایش عریان خشونت علیه زنان مورد انتقاد قرار می‌گیرند.

خود او در مورد این انتقادات گفته است خشونت علیه زنان اتفاقی است که ما بخواهیم یا نخواهیم در جامعه‌مان رخ می‌دهد و درست به همین دلیل باید در موردش حرف بزنیم. اگر مساله و نمایش خشونت علیه زنان در داستان‌های من وجود نداشته باشد باید تعجب کنید. چون این یعنی به انکار چیزی که در جامعه وجود دارد نشسته‌ام.

 

نباید فراموش کنیم که داستان از سرزمینی روایت می‌شود که نرخ قتل در آن به میزان حیرت‌انگیزی پایین است. به عنوان نمونه در سال ۲۰۱۸ فقط ۲۵ قتل در نروژ رخ داده است. با توجه به جمعیت پنج میلیون نفری نروژ، چیزی که از آدم‌برفی می‌توان دریافت این است که تمدن بشری تا چه حد می‌تواند شکننده باشد. در جامعه‌ای کم‌جمعیت که درصد بالایی از مردم می‌توانند تو را، نشانه‌های حضورت را، شخصیتت و زخم‌هایی که زده‌ای یا خورده‌ای را بازشناسند هم میل به سلاخی انسان‌های بی‌دفاع فروکش نخواهد کرد.

انگار که یو نسبو با آدم‌برفی، که یکی از سیاه‌ترین روایت‌های جنایت است، بخواهد به مردم جهان بفهماند که همین حالا که در اتاق دنج خود نشسته‌اید؛ آن‌سوی چهار دیواری‌ای که بنا کرده‌اید تا احساس امنیت کنید، چه ماجراهای وحشتناکی در حال وقوع است. اما از آن‌جا قاعده‌ی کلی این است که هر چقدر هم خون ریخته شده باشد، در نهایت باید نور بر تاریکی و خیر بر شر پیروز شود نگران نباشید. پیروزی حاصل می‌شود؛ و چون قهرمان قصه‌ی ما هری هول است، لذت این پیروزی دوصد چندان خواهد بود.

 

 

  این مقاله را ۵۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *