تهران، چهل سال قبل: افسانه و واقعیت
تهرانِ دههی ۵۰ افسانهها و کلیشههای خودش را دارد، و پارهای از آنها اینقدر در این سالها تکرار و بازتولید شدهاند، که دربست جای واقعیت شهر را گرفتهاند. «تهران ۵۶»، دعوتی است به رئالیسم، برای تصور گذشته در مرزهای مُجاز. این کتاب به نوعی بازنشر، یا دقیقتر، یادآوری پژوهشی است با عنوان «گزارش اجمالی دربارهی تهران؛ وضع موجود و پیشنهادات» که در سال ۱۳۵۶ توسط شورای نظارت بر گسترش شهر تهران تهیه شده است. پژوهشگران البته در کنار بازنشر این سند، مقدمهای مفصل را نیز بدان افزودهاند که میتوانست به جای شکل فعلیاش که به خلاصهای از مضامین اصلی سند بدل شده، معرّف گفتوگویی میان آنها با سند باشد.
تهرانِ دههی ۵۰ افسانهها و کلیشههای خودش را دارد، و پارهای از آنها اینقدر در این سالها تکرار و بازتولید شدهاند، که دربست جای واقعیت شهر را گرفتهاند. «تهران ۵۶»، دعوتی است به رئالیسم، برای تصور گذشته در مرزهای مُجاز. این کتاب به نوعی بازنشر، یا دقیقتر، یادآوری پژوهشی است با عنوان «گزارش اجمالی دربارهی تهران؛ وضع موجود و پیشنهادات» که در سال ۱۳۵۶ توسط شورای نظارت بر گسترش شهر تهران تهیه شده است. پژوهشگران البته در کنار بازنشر این سند، مقدمهای مفصل را نیز بدان افزودهاند که میتوانست به جای شکل فعلیاش که به خلاصهای از مضامین اصلی سند بدل شده، معرّف گفتوگویی میان آنها با سند باشد.
تهران، چهل سال قبل: افسانه و واقعیت
اسناد و آمار ذاتاً نافیِ تخیل نیستند، که میتوانند مرز و محدودهای برای آن ترسیم کنند، مکانمندش کنند، و بدان زمینه و زمانهای مشخص ببخشند. تخیل، به مددِ اسناد و دادههای آماری، مسیرش از وهم و هذیان جدا میشود. تخیلِ هذیانزده البته همیشه هم بد نیست، و چه بسا در وادی هنر و در فرایند آفرینش نتایج شگفتانگیزی به دنبال داشته باشد، اما وقتی پای پژوهش و تاریخ به میان میآید، باید با احتیاط بیشتری گام برداشت و به مرزهای مُجاز تخیل اندیشید.
در نبود این مرزها، تلقیهای ایدئولوژیک افراطی یا خوانشهای نوستالژیک کور از ادوار تاریخی، راحتتر از هر زمان دیگری، جولان میدهند و بنا به مصلحت، بنا به یک تصمیم پیشینی، از گذشتهْ آرمانشهر یا ویرانشهر میسازند.
تا آنجا که به ما و فهممان از شهر و گذشتهی شهر برمیگردد، تهرانِ دههی پنجاه، این شهر در آستانهی انقلاب، بهکرّات جولانگاه چنین افراط و تفریطهای بوده است: برای عدهای، بهشتی آرمانی بوده که امواج انقلاب و حوادث سالهای بعد معصومیت و پاکدامنیاش را دریده، و برای عدهای دیگر، یک ویرانشهرِ مجسم بوده که گردباد توسعهی آمرانهی رژیم وقتْ ارزشها و اخلاقیات و سنتهایش را در مَغاک خود بلعیده.
در چنین بستری، کتاب تهران ۵۶، به کوشش محسن گودرزی و آرش نصراصفهانی، را میتوان همچون دعوتی به رئالیسم، به تصور گذشته در مرزهای مُجاز، تلقی کرد. تهران ۵۶ به نوعی بازنشر، یا دقیقتر، یادآوری پژوهشیست با عنوان «گزارش اجمالی دربارهی تهران؛ وضع موجود و پیشنهادات» که در سال ۱۳۵۶ توسط شورای نظارت بر گسترش شهر تهران تهیه شده است.
پژوهشگران البته در کنار بازنشر این سند، مقدمهای مفصل را نیز بدان افزودهاند. مطالعهی این سند، که در اینجا هم به تأسی از پژوهشگرانْ آن را تهران ۵۶ مینامیم، مجرای مناسبیست برای فهمی رئالیستیتر از تهران در آستانهی انقلاب.
طبعاً این سند بهتنهایی نمیتواند دورنمایی جامع و بینقص از شرایط آن روزگار ترسیم کند، اما بهخوبی میتواند محدودهای امن و مطمئن را برای خیالپردازی، برای تجسمِ گوشههای نادیده و لحظات فراموششده، برای تصور احتمالها و امکانها، و برای استنباط دلایل و انگیزهها، مقرّر کند.
رئالیسمِ تهران ۵۶ از یکسو به ما، با فاصلهای تقریباً چهل ساله، یادآوری میکند که تهران فارغ از حوادث سال ۵۷ و اتفاقات پس از آن با چه کمبودها و مشکلات عدیدهای مواجه بوده است، و از سوی دیگر به خاطرمان میآورد تنها یک شهر مدرن میتوانسته چنین دقیق و روشمند به این کمبودها و مشکلات در قالب محورهای گوناگون بیندیشد و راهکارهایی کارآمد بجوید.
تهرانِ دههی ۵۰ افسانهها و کلیشههای خودش را دارد، و پارهای از آنها اینقدر در این سالها تکرار و بازتولید شدهاند، که دربست جای واقعیت شهر را گرفتهاند. با تهران ۵۶، خصوصاً بخش اولش که به بررسی و تشریح وضع موجود پایتخت میپردازد، خیلی از این افسانهها و کلیشهها ترک برمیدارند.
یکی از اینها، یکی از مهمترینهایشان که در این سالها بارها تکرار شده، به گسترش اُفقی بیرویهی این شهر در نتیجهی بینظمیها و بیتدبیریهای سالهای ابتدایی انقلاب برمیگردد.
در اینکه اتفاقات سالهای انقلاب و جنگ نقشی عمده در گسترش مرزهای پایتخت داشتند، با استناد به شواهد و اسناد، تردیدی نیست؛ اما مشکل آنجایی سر برمیآورد که این گسترش پراکنده در برابر تصویری گزینشی، مینیاتوری و آرمانشهری از پایتخت در سالهای پیش از انقلاب قرار میگیرد که در آن همهچیز مطابق برنامهای ازپیشاندیشیده انجام میگرفته است.
تهران ۵۶ با استناد به آمار و ارقام نشان میدهد که چطور تهرانِ واقعیِ نیمهی دههی ۵۰ از مرز و محدودهای که که ده سال قبلترش، طرح جامع تهران برایش متصور شد بود، تجاوز کرده بود و اراضی خالی را وجب به وجب میبلعید.
تهران ۵۶ به ما یادآوری میکند که در کشوری که هنوز در آن سیاستهای آمایش سرزمین و تعادل در توزیع جمعیت پا نگرفته بود، تهران نمیتوانست قِسر دربرود و تجسمگرِ آرزوها و تصورات بینقصِ متولیانِ طرح جامعش باشد.
گفتوگویی که درون تهران ۵۶ میان طرح جامع تهران و خود سند، یا دقیقتر، میان ایدهپردازی برای تهران در سال ۴۶ با خود تهران در سال ۵۶ جریان یافته، برای محققان و متخصصان امروز بسیار ارزشمند و راهگشاست. اولی، ده سال قبلتر، سعی کرده بود دومی را تصور کند، حالا دومی به اولی چشمک میزند و تخطیگریها و نافرمانیهایش را به رخ میکشد.
تهران ۵۶ واقعیت تهران را در آستانهی انقلاب و در محورهایی نظیر اقتصاد، جمعیت، صنایع، مسکن، تأسیسات شهری، منابع طبیعی، شبکهی ارتباطی، خدمات اجتماعی، بافت فضایی شهر، و امور مالی و مدیریتی خلاصه و جمعبندی میکند. طبعاً این همهی واقعیت پایتخت نیست؛ گوشههایی از آن است که با معیارهای عینی قابل اندازهگیریست و برای مدیریت شهری و حاکمیت واجد خوانایی و اهمیت است؛ این همان واقعیتیست که توقع داریم چنین اسنادی، اسناد رسمی و مدیریتی که به آمار و اطلاعات و روندها دسترسی دارند، پیشروی ما بگذارند.
واقعیتْ وجوه و گوشههای نامرئیتر، ذهنیتر، و سیالتری نیز دارد. کشف و فهم این وجوه دیگر با استناد به آمار و دادهها ممکن نیست. باید آنها را طی فرایندهای منطقی یا خلاقانه، استنباط و تخیل کرد. سندی مثل تهران ۵۶، در این میان، مرزهای ممکن و مجاز چنین فرایندهایی را برای ما ترسیم میکند.
یادآوری و بازنشر چنین اسنادی ضروری است و برای اینجا و اکنون بسیار راهگشا. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم اغلب این اسناد در زمان نگارش و نشر عموماً به عرصهی عمومی راه نمییافتند و بحثی پیرامونشان شکل نمیگرفت. بنابراین اگر عرصهی عمومی و بحث و گفتوگویی گشودهتر و چندصداییتر را مبنا قرار دهیم، این اسناد نه «بازنشر» که برای نخستینبار است که منتشر میشوند. برای راه انداختن چنین گفتوگویی، شاید، گفتوگوی ابتدایی خود محققان با سندی که یافته و یادآوری کردهاند، نقطهی عزیمت مناسبی باشد.
تهران ۵۶ اما در این گفتوگوی ابتدایی متأسفانه کمی کمرمق، شتابزده، و اجمالی عمل میکند. مقدمهی محققان بیش از اینکه معرّف گفتوگویی میان آنها و سند باشد، شکل نقلقول و ارائهی خلاصهای از مضامین اصلی سند را پیدا کرده است. حتماً چنین مقدمهای به مخاطبان احتمالی کتاب کمک خواهد کرد تا با ذهنیت روشنتر و طبقهبندیشدهتری سراغ اصل سند بروند، اما جای گفتوگویی سازندهتر، چالشانگیزتر، و درگیرانهتر خالی است.
در جایی از مقدمه، محققان اصلیترین محدودیت سند را نادیده گرفتن شرایط بیرونی و حیطهی سیاست میدانند؛ آنچه که از بیرون «بر سند تحمیل میشود و زبان آن را بند میآورد» و باعث میشود سند «به تحلیل و ارائهی راهکار در چارچوب تعریفشدهی مجاز» قناعت کند. به نحوی مشابه، این انتقاد به خود این تحلیل نیز وارد است.
محققان در مواجهه با سند در حالی به لحاظ نکردن «شرایط بیرونی» اشاره میکنند، که خود نیز تلاشی برای ترسیم مختصات و ویژگیهای شرایطِ وقت نمیکنند. آنها سعی نمیکنند با کمی فاصله گرفتن از سند، آن را در جغرافیایی گستردهتر بخوانند و واقعیت ترسیمشده در سند را در دل واقعیتی کلانتر تفسیر کنند.
محققان به تهرانِ ترسیمشده در سند بسنده میکنند و در بخش ابتدایی کتاب به توصیف رئوس و مضامینی از این تهران میپردازند. گفتوگویی جاهطلبانهتر و خلاقانهتر اما میتواند این شهر ترسیمشده را با شهرِ دیگری که آن بیرون، آنجا، در دههی پنجاه، نفس میکشد و گوشههایی از آن در هنر و ادبیات و دیگر مطالعات و پژوهشها فرا چنگ آمده، مقایسه کند.
وقتی وسعت بازخوانی ما به پهنا و گسترهی همین سند باشد، قادر نخواهیم بود کمی اینطرفتر یا آنطرفترش را ببینیم؛ نمیتوانیم واقعیتِ سند را با دیگر واقعیتها، دیگر روایتها، بسنجیم. نتیجه، شکلی از بازخوانی است که بیشتر شکل نقلقول و دستهبندی دارد و بیشازحد تابع سند اصلی است.
این کاستی اما راه را برای گفتوگوهای بعدی نمیبندد، و چه بسا خود محققان در پژوهش بعدیشان مضامین تهران ۵۶ را مبنای گفتوگو و تحلیلی گستردهتر و انتقادیتر قرار دهند. نقطهی عزیمت و بهانهی بحث از هر چیزی مهمتر است. تهران ۵۶ لحظهای را به یادمان میآورد، سندی را پیشرویمان میگذارد که سالها بود فراموش کرده بودیم. حالا میتوان با تهران ۵۶ دوباره آغاز کرد.
تهران، چهل سال قبل: افسانه و واقعیت