مختار در روزگار
نویسنده: ابراهیم گلستان
ناشر: بازتاب نگار
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۲۴۵
شابک: ۹۷۸۹۶۴۸۲۲۳۶۴۴
مختار در روزگار درباره دوستی ابراهیم گلستان است با مختار پورشیرازی. روایت تاریخ است، زمانهای قبل از سال بیست و بعدتر. نوجوانانی که جوان شدند و زندگی تشکیل دادند و برای تغییر پابه خیابان گذاشتند. میخواستند مشکلات را حتی با دادن جان، حل کنند.
آدمهای این کتاب واقعیاند، اصولا «گلستان» آدم نوشتن تاریخ به شیوه خودش است، همان طور که در برخوردها در زمانه برخورد درباره ملی شدن صنعت نفت نوشته است. حالا هم از خیابانها نوشته است، از آن روزها که طرفداران مصدق علیه شاه به خیابانها آمده بودند.
ابراهیم گلستان درباره زمانی نوشته است که با کیانوری بر سر سیاست اختلاف پیدا میکند، از آن چه در خانهشان ودر کنار همسرش درباره فرهنگ و هنر رخ میدهد. این کتاب اما درباره «مختار کریمپور شیرازی» شاعر، روزنامهنگار و فعال سیاسی هوادار مصدق و ملی شدن صنعت نفت ایران هست. یعنی با محوریت او پیش میرود. درباره زندگی او که چه سخت بود و ناگزیر بود در خیابانها بخوابد و به خاطر نداری به مدرسه نظام رفت و البته روحش طاقت نیاورد.
کتاب بر مبنای دوستی و خاطرات دیده و شنیده و زیسته ابراهیم گلستان پیش میرود. ما جزییات بسیاری را از زندگی مردان و زنانی که در آن روزها میگذرند در مییابیم. در نهایت اما همان مختار شک میکند به همراهی رفقایش، به این که کدام کار درست است یا غلط و بقیه هم شک میکنند. مختار به روایت تاریخ تاوان میدهد و پس از کودتای ۲۸ مرداد دستگیر و شکنجه و سوزانده میشود. اما این کتاب که چهل سال پیش نوشته شده اشارهای به این پایان ندارد. گلستان به حوادث و بستری اشاره دارد که در آن چطور عشق به آزادی پدید میآید و سرکوب میشود.
درباره نویسنده
سید ابراهیم تقوی شیرازی معروف به «ابراهیم گلستان» در ۲۶مهر1301 به دنیا آمد. کمی قبل از سال 57 به خانه باشکوهی در حومه لندن رفته و بیش از آنکه آثار ادبی و هنری ایران را دنبال کند، علاقه اش به خبر و تحلیل مسایل سیاسی است که یادگار پدرش – محمدتقی گلستان – است. پدری که هم نماینده مجلس موسسان بود و هم مدیرمسئول روزنامه گلستان درفارس.
ابراهیم که تحصیلاتش را درشیراز آغاز کرد و دوره دبیرستان را در شاهپور شیراز به پایان رساند، درسال 1320 برای تحصیل در رشته حقوق به دانشگاه تهران آمد و کمی بعد با دخترعمویش – فخری – ازدواج کرد. او به عنوان نویسنده و فیلمساز نقش مهمی در آغاز برخی اتفاقات مهم فرهنگی ایران دارد. مستندسازی او برای بسیاری الگوست.
گلستان در جوانی درگیر مسایل سیاسی و حزبی بود، عکاس روزنامه بود و حتی مدتی نیز در مازندران در بین کارگران و برای بهبودوضعیت آنها زندگی کرد. از سال 1326 از فعالیت حزبی کنارکشید . همان سال بود که کتاب اول خود را که مجموعه داستانی با نام به دزدی رفتهها بود، منتشر کرد. او کمی بعدتر به آبادان رفت ، مترجم بود در 1333 به عنوان روابط عمومی دفتر کنسرسیوم بینالمللی نفت ایران استخدام شد.
از 1336 که استودیو گلستان را تاسیس کرد دیگر به فیلمسازی مشغول شد . مستندهای یک آتش و موج و مرجان و خارا، تپههای مارلیک و گنجینههای گوهر را قبل از فیلم سینماییاش خشت و آینه در سال 1342 ساخت. فیلم سینمایی اش دوسال بعد از تولید تنها سه هفته اکران بود. اما او آدم اولینهاست، مثلا در سال ۱۳۴۰ برای فیلم «یک آتش» موفق به دریافت مدال برنز از جشنواره ونیز شد.
منتقدان براین باورند که نثر و سبک نوشتن او منحصر به فرد است و از اولین کسانی است که زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین را در آثارش مد نظر دارد. او اولین کسی است که مجموعه داستانهای به هم مرتبط را خلق کرده است و نوعی جدید از داستان نویسی را پایه گذاری کرده که بیشتر درسبک مشترکند نه اتفاق وشخصیتها.
رابطه او با فروغ فرخزاد شاعر معاصر همواره یکی از رازهای ناگفته تاریخ بود تا این که سرانجام در پنجاهمین سال درگذشت فروغ در تصادف، در چند مصاحبه از این عشق سخن گفته شد.
آذر ماه آخر پائیز، شکارسایهها، اسرار گنج دره جنی (تبدیل به فیلم سینمایی شد)، جوی و دیوار و تشنه، خروس، مدومه، کشتی شکستهها، گفتهها (مجموعه سخنرانی در دانشگاه شیراز)، نامه به سیمین،برخوردها در زمانه برخورد، مختار در روزگار از آثارش است و چند گفتگو با او که به صورت کتاب درآمده مانند نوشتن با دوربین (پرویز جاهد)، از روزگار رفته (حسن فیاد). ترجمه مارکس و خلاصهای از مارکسیسم از ولادیمیر لنین، خصوصیت بینالمللی انقلاب اکتبر از استالین، هکلبری فین از مارک تواین و …… نیز جزو آثار ترجمهاش محسوب میشود.
بریده کتاب
*اصغر میگفت:«انقلابی بودن انحصاریه مگه؟»
مختار که انگار این بار داشت خودبه خود به بازی پیشش برمیگشت، گفت :«هرج و مرجه مگه؟هرکی هرکی هم داریم؟ هرکی بخواد چرند بگه انقلابیه؟ هرکی انقلابیه باید چرند بگه؟ هرکی هرکیه مگر؟»
اصغر گفت :«آزادیه.هرکی باید حرفشو بزنه»
*من آدمم، میخواهم هم آدم باشم، میخوام آدم بمونم. آدم بودن فهمیدنه. هم فهمیدن و هم اسیر نبودن. بی به چپ چپ و به راس راس آقابالاسر. مختار باشی، آزاد باشی برای فهمیدن. فهمیدن برای آزاد شدن، آزاد بودن و آزاد موندن. راه این هم پرسیدنه. بپرسی از آدم، از کتاب،از در، از دیوار، از برگ، از ابر، از آفتاب، از مهتاب.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوری