فهرست غیرقابل پیشبینی مهمانان!
واقعا فکر میکنم مشخصترین نقطه قوت این کتاب همین بود. غیرقابل پیش بینی بودن ! به خصوص اواخر کتاب، من دیگر نمی دانستم انتظار چه چیزی را داشته باشم و انقدر کنجکاو و هیجان زده بودم که 100 صفحهی آخر را یک ریز خواندم ! هر چقدر که سعی میکردم اتفاقات بعدی را حدس بزنم ، حدسم اشتباه از آب در می آمد و کتاب دوباره موفق به شوکه کردنم می شد.
واقعا فکر میکنم مشخصترین نقطه قوت این کتاب همین بود. غیرقابل پیش بینی بودن ! به خصوص اواخر کتاب، من دیگر نمی دانستم انتظار چه چیزی را داشته باشم و انقدر کنجکاو و هیجان زده بودم که 100 صفحهی آخر را یک ریز خواندم ! هر چقدر که سعی میکردم اتفاقات بعدی را حدس بزنم ، حدسم اشتباه از آب در می آمد و کتاب دوباره موفق به شوکه کردنم می شد.
فهرست مهمانان غیرقابل پیشبینی!
راستش این کتاب را من نخریدم، برنامهای برای خریدش هم نداشتم. ولی با این حال به لطف اینستاگرام، قبل از خواندنش کاملا با فضای این کتاب آشنا بودم. کتاب مدتی بود که در فضای مجازی غوغا به پا کرده. هر پیج کتابی که میرفتی حداقل یک پست دربارهی این کتاب گذاشته بود. و من فقط دربارهی فضای مجازی صحبت نمیکنم. خیلی از تیکتاکرها و یوتیوبرهای کتابخوان اروپایی و آمریکایی هم دربارهی این کتاب حرف زدهاند.
اما حالا چی شد که من این کتاب را خواندم؟ زمانی که در شهرمان نمایشگاه کتاب برگزار شد، دوستانم تصمیم گرفتند با یک کتاب غافلگیرم کنند. کتابی که خودش هم پر از غافلگیریهاست، کتابی که هر لحظه ممکن است اتفاق شوکهکنندهای بیفتد و هرگز نمیتوانی حدس بزنی که اتفاق بعدی چیست. این کتاب کتابی نبود جز «فهرست مهمانان» اثر لوسی فولی.
کتاب از شب عروسی یا زمان حال شروع میشود که شروع خیلی شوکهکنندهای یا حتی گیجکنندهای است، بدون هیچگونه توضیحی به دل ماجرا میرویم و خواننده و مهمانان عروسی هیچ ایدهای ندارند که چه اتفاقی درحال رخ دادن است. یکی از اولین چیزهایی که در این کتاب توجه خواننده را جلب میکند این است که فصلهای این کتاب، مدام بین زمان گذشته و شب عروسی در حال تغییرند. به تدریج با اطلاعاتی که در فصلهای زمان گذشته به دست میآوریم، میتوانیم بفهمیم یا حداقل حدس بزنیم که در شب عروسی چه اتفاقی میافتد.
علاوه بر این، هر فصل کتاب هر بار از زبان یکی از شخصیتها است و از نظر من این به شناختن و درک کردن شخصیتها خیلی کمک میکند. میتوانیم نظرات و احساساتی که شخصیتها در رفتارشان مستقیم نشان نمیدهند را از طریق افکارشان متوجه شویم. البته فصلهای زمان حال تقریبا تا اواخر کتاب، شخص سوم هستند که فهمیدن و درک ماجرا را سختتر میکند.
این دو نکته، کنار گذاشتن کتاب را تقریبا غیرممکن میکنند. میتوانم به راحتی بگویم که این کتاب یکی از سرگرمکنندهترین کتابهایی است که در چند ماه اخیر خواندم. این کتاب خواننده را چنان تشنه فهمیدن ماجرای بعدی میکند که من ساعتها پای خواندن این کتاب بودم.
اما وقتی دربارهی سرگرمکننده حرف میزنیم به این معنی است که منظورمان یک کتاب عمیق که فکرمان را درگیر میکند، است؟
برای من اینطوری نبود. این کتاب بیشتر جنبه سرگرمکننده و هیجان دارد و چندان کتاب معنادار و عمیقی نیست، همانطور که گفتم احساسمان را درگیر میکند اما خیلی کار به فکرمان ندارد. مثلا ما احساس هیجان میکنیم. ببینید راستش یکی سری فیلم هست که ما خوشمان میآید و بعدش میگوییم چه فیلم باحالی اما نمیگوییم چه فیلم خوبی یا حتی شاید نگویید چه فیلم زیبایی!
اگر دنبال کتابی هستید که بعد از خواندنش حس کنید کلی چیز یاد گرفتید، شخصا فهرست مهمانان را پیشنهاد نمیکنم. این به معنای بد بودن کتاب نیست. هر کتاب خوبی لازم نیست عمیق باشد، به نظر من گاهی میتوان از در سطح بودن هم نهایت لذت را برد.
احساسم نسبت به شخصیتپردازی کتاب، مانند خود شخصیتها خنثی است. احساس میکنم اکثر شخصیتها دوستداشتنی نیستند، اما نفرتانگیز هم نیستند. لازم است بگویم که اگر چیزی دوستداشتنی نیست حتما نفرتانگیزهم نیست؟
تقریبا همهی شخصیتها خاکستری هستند و با وجود کارهای بدشان، میتوانی کمی با آنها همزادپنداری کنی. دلیل اینکه اینقدر از کلمهی «تقریبا» استفاده کردم این است که چند تا شخصیت در این کتاب بود که بیصبرانه منتظر مردنشان بودم و ذرهای باهاشان همدردی نکردم. به طور خلاصه هنگام خواندن این کتاب شخصیتپردازی هیچ شخصیتی به چشمم نیامد (چه به خوبی، چه به بدی) و تمرکز بیشتر روی ماجرای داستان بود.
قبلتر هم به موضوع اتفاقات شوککننده اشاره کردم. و واقعا فکر میکنم مشخصترین نقطه قوت این کتاب همین بود. غیرقابل پیشبینی بودن! به خصوص اواخر کتاب، من دیگر نمیدانستم انتظار چه چیزی را داشته باشم و آنقدر کنجکاو و هیجانزده بودم که 100 صفحهی آخر را یکریز خواندم! هر چقدر که سعی میکردم اتفاقات بعدی را حدس بزنم، حدسم اشتباه از آب درمیآمد و کتاب دوباره موفق به شوکه کردنم میشد.
تنها ایرادی که میتوانم بگیرم از داستان کتاب نیست بلکه از کیفیت چاپ کتاب است. چون خودم هنگام خرید حضور نداشتم نتواستم صفحات کتاب را قبل از خرید چک کنم. حدود اواسط کتاب، هشت صفحه به شدت کمرنگ و تقریبا ناخوانا چاپ شده بودند. به طوری که بعضی کلمات را باید بر اساس باقی جمله حدس میزدم! متاسفانه به دلیل عادتم به هایلایت کردن جملات جالب، نمیتوانستم کتاب را پس بدهم. پس پیشنهاد میکنم که قبل از خرید کتاب را ورق بزنید که از نبودن صفحات کمرنگ مطمئن شوید!
در نهایت، مهمترین سوال این است: آیا این کتاب را پیشنهاد میکنم؟ و این سوال فقط یک جواب دارد: بله! شاید بهترین کتابی که تا به حال نوشته شده نباشد اما واقعا تجربهی جدید و جالبی هست که حداقل یک بار باید تجربه کنید، مخصوصا اگر از طرفداران پر و پا قرص ژانر معمایی، مرموز و جنایی باشید!
معمولا کتابها را سعی میکنند با جملهی عمیق یا احساساتی تمام کنند اما این کتاب با یک جملهای تمام میشود که با خواندنش احتمالا میتوانید حدس بزنید فضا و جو کتاب چگونه است: «فقط از این ناراحتم که خودم این فرصت را نداشتم تا چاقو را در قلبش فرو کنم.»
میپرسید جریان چیست؟
جواب دادن به این سوال دیگر کار من نیست، اگر بیشتر از این اطلاعات بدهم داستان اسپویل میشود.
جواب این سوال را با اضافه کردن کتاب فهرست مهمانان به سبد خریدتان پیدا میکنید.
کتاب های بکار رفته در این مقاله
فهرست مهمانان
نویسنده: لوسی فولی
مترجم: محدثه احمدی
ناشر: نون
نوبت چاپ: ۱۹
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۳۲۷
شابک: ۹۷۸-۶۲۲۶۶۵۲۶۵۰