سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

یورگن کلوپ، مردی که صدایش را با استفاده از مغزش بلند کرد

یورگن کلوپ، مردی که صدایش را با استفاده از مغزش بلند کرد

 

یورگن کلوپ بی‌تردید یکی از بزرگ‌ترین مربیان جهان فوتبال در دهه دوم قرن ۲۱ بوده است. کسی که در همان دوران بازیکن بودن به همبازی‌اش گفته بود «می‌دانم باید چکار کنم اما وسیله لازم آن را ندارم» و در مربی‌گری این امکان را پیدا کرد که از پا و سر بازیکنانش برای طرح و نقشه‌های خودش استفاده کند. اگر نویسنده کتاب چند سال دیرتر دست به نگارش آن می‌زد، می‌توانست فصل درخشش لیورپول با هدایت کلوپ (به عنوان نقطه اوج دوران کاری این مربی) را هم به فصول شانزده‌گانه کتابش اضافه کند.

یورگن کلوپ بی‌تردید یکی از بزرگ‌ترین مربیان جهان فوتبال در دهه دوم قرن ۲۱ بوده است. کسی که در همان دوران بازیکن بودن به همبازی‌اش گفته بود «می‌دانم باید چکار کنم اما وسیله لازم آن را ندارم» و در مربی‌گری این امکان را پیدا کرد که از پا و سر بازیکنانش برای طرح و نقشه‌های خودش استفاده کند. اگر نویسنده کتاب چند سال دیرتر دست به نگارش آن می‌زد، می‌توانست فصل درخشش لیورپول با هدایت کلوپ (به عنوان نقطه اوج دوران کاری این مربی) را هم به فصول شانزده‌گانه کتابش اضافه کند.

 

 

شهر گلاتن، سال ۱۹۶۷

بخشی از کتاب به شرح علاقه و تعصب نوربرت کلوپ، پدر یورگن، به ورزش اختصاص یافته است. این‌که چگونه نوربرت تا پیش از تولد یورگن، خواهرش ایسولده را مجبور به انجام تمرینات ورزشی می‌کرده. با تولد یورگن در سال ۱۹۶۷ توجه کلوپ پدر به سوی پسرش معطوف شد.

در سال ۱۹۸۳ پسر مستعدی به نام یورگن هاوگ در تیم جوانان گلاتن به همراه یورگن کلوپ بازی می‌کرد و به قدری خوب بود که ارگنزینگن، مشهورترین باشگاه منطقه در زمینه پرورش فوتبالیست‌ها، ابراز علاقه کرد تا او را به خدمت بگیرد. اما والدین هاوگ نمی‌خواستند فرزندشان را برای تمرین به حومه روتن‌برگ ببرند.

والتر بائر مربی ارگنزینگن پیشنهاد به خدمت گرفتن هاوگ را به کلوپ تعمیم داد، مشروط بر اینکه الیزابت، مادر یورگن کلوپ، سه بار در هفته هاوگ را با پسرش همراه خود بیاورد. بدین ترتیب کلوپ به لطف استعداد هم‌تیمی‌اش یورگن هاوگ و حمایت خانواده‌اش عضو یک تیم رسمی فوتبال شد.

 

ماینتس، سال‌های ۲۰۰۱-۱۹۹۰
پیش از پیوستن به ماینتس در ۲۳ سالگی، کلوپ یک فصل در تیم آماتور آینتراخت فرانکفورت، یک فصل در تیم دسته‌سومی سیندلینگن و یک فصل هم در روت وایس فرانکفورت بازی کرد. در آینتراخت هم‌زمان با بازی، اولین تجربه مربیگری خود را نیز پشت سر گذاشت و هدایت تیم زیریازده‌ساله‌های این باشگاه را بر عهده گرفت.

کلوپ جوان ضربات سر خوبی می‌زد اما در بازی با پا تعریفی نداشت. او می‌خواست فوتبال سطح‌بالاتری بازی کند اما نمی‌توانست. شفر هم‌بازی‌اش در ماینتس می‌گوید: «می‌گفت می‌دانم چه کار کنم و پاس یا سانتر را کجا بفرستم اما وسیله مورد نیاز آن را ندارم.» به نوعی حس یک زندانی را داشت. این حس دربند بودن در نهایت باعث آزادی‌اش شد. چرا که مجبور شد کمبودهایش را با تفکر بیشتر در مورد نحوه بازی جبران کند.

او که تا زمان کسب مدرکی معادل لیسانس در دانشگاه گوته به تحصیل ادامه داده بود، تحصیلات تکمیلی‌اش را نزد وولفگانگ فرانک مربی ماینتس گذراند. اولین دوره حضور فرانک در بروخ‌وگ (۱۹۹۷-۱۹۹۵) معادل بیداری تاکتیکی برای کلوپ بود.

 

وولفگانگ که می‌دانست نوآوری تاکتیکی سلاح باشگاه‌های کوچک در تقابل با باشگاه‌های بزرگ‌تر است، متاثر از سبک بازی تیم‌های آریگو ساچی، به بازی بدون دفاع آخر (سوییپر) روی آورد و نتایج خوبی گرفت. در اواسط دهه ۹۰ چنین چیزی در آلمان به شدت دور از ذهن بود. برای کلوپ این اتفاق مانند یک نقطه عطف بود: «متوجه شدم با سیستم‌مان می‌توانیم تیم‌هایی را ببریم که نسبت به ما بازیکنان بهتری داشتند. فرانک کاری کرده بود که نتایج ما مستقل از استعداد بازیکنان تیم باشد.»

 

 
 
 
تولد یک مربی بزرگ، آتش در راین، ۲۰۰۸- ۲۰۰۱
 

در زمستان ۲۰۰۱ هنگامی که ماینتس عملا به بن‌بست رسیده بود، کریستین هایدل مدیر تیم با این ایده که تنها راه نجات، بازگشت به تفکر و روش وولفگانگ فرانک است و با علم به اینکه فقط بازیکنانی که زیر نظر فرانک کار کرده‌اند قادر به پیاده‌سازی مجدد آن روش در تیم هستند، به این نتیجه رسید که باید از بازیکنان حاضر در ترکیب تیم فرانک بهره بگیرد. کلوپ گزینه اول هایدل بود.

او با الهام از سبک کار مربی سابق خود کارش را در ماینتس آغاز کرد، این تیم را از سقوط نجات داد، دو سال از گزینه‌های صعود به بوندس‌لیگا بود و سرانجام در سال سوم به رویای صعود به سطح اول فوتبال آلمان تحقق بخشید. مهم‌تر از آن موفق شد مردم شهری بدون هیچ‌گونه سابقه قابل‌توجه فوتبالی را، بعد از گذشت ۹۹ سال از تاسیس باشگاه، عاشق فوتبال و تیمشان کند.

حضور کلوپ در بوندس‌لیگا به همراه رالف رنگنیک (شالکه) و اووه راپولدر (آرمینیا بیله‌فلد) که هر سه از دسته پایین‌تر آمده بودند، باعث به جریان افتادن خونی تازه در رگ‌های فوتبال خسته‌کننده و کند آن روزهای آلمان شد. شاهد سبک جدیدی از فوتبال با ریسک و سرعت بالا، پرسینگ شدید و دفاع از جلو بودیم. کلوپ با این روش دو سال ماینتس را در حالی که بودجه سالا‌نه‌اش به مراتب میانگین تیم‌های حاضر در بوندس‌لیگا به مراتب کمتر بود در این رقابت‌ها حفظ کرد اما سال سوم به بوندس‌لیگای ۲ سقوط کرد و با این تیم به دسته دو برگشت.

انتشار خبر علاقه بایرن به او در میانه فصل در حالی که در دسته دوم کار می‌کرد، ارزش او را در بازار بالا برد. کلوپ قصد داشت در صورت صعود مجدد به بوندس‌لیگا قرارداد جدیدی با ماینتس امضا کند اما این تیم در فصل ۰۸-۲۰۰۷ از صعود به بوندسلیگا بازماند و این اتفاق هیچ‌وقت محقق نشد. این پایان حضور ۱۸ ساله کلوپ (۱۱ سال به عنوان بازیکن و ۷ سال به عنوان مربی) در ماینتس بود.

 

بروسیا دورتموند، ۲۰۱۵- ۲۰۰۸

سوبوتیچ که کلوپ او را با خود از ماینتس به دورتموند آورده بود در مورد سبک فوتبال مورد‌ نظر این مربی می‌گوید: «استراتژی کلوپ اساسا این بود که حریفان را به شدت خسته کند. به عنوان یک تیم به ۱۰۵ کیلومتر دویدن در هر بازی عادت داشتیم اما ناگهان باید ۱۱۵ کیلومتر می‌دویدیم و هدف اصلی رسیدن به ۱۲۰ کیلومتر و بیشتر بود.»

سباستین کل اضافه می‌کند: «دواندن بازیکنان در تور پیش‌فصل تنها نیمی از کار بود. سیستم جدید، نه تنها نیاز به دویدن بیشتر داشت بلکه نیازمند جاری شدن طرز تفکری جدید میان بازیکنان بود. جای اینکه بلافاصله بعد از لو دادن توپ به عقب برگردیم، به ما گفته شد تا جلو برویم و تلاش کنیم تا بلافاصله توپ را پس بگیریم. سایر مربیان می‌گفتند اجازه بدهید آن‌ها در زمین خودشان صاحب توپ بشوند. دستور کلوپ اما این بود: اگر توپ را در نیمه آن‌ها از دست دادیم، پرس کنیم و به شکل متحد جلو برویم.»

اولین و دومین فصل حضور کلوپ در دورتموند به ترتیب به کسب رتبه‌های ششم و پنجم منتهی شد که نسبت به مقام سیزدهمی این تیم پیش از کلوپ پیشرفت خوبی محسوب می‌شد. فصل سوم با جذب چند بازیکن جدید مثل روبرت لواندوفسکی و کاگاوا و اضافه شدن ماریو گوتزه ۱۸ ساله به تیم همراه شد. با وجود این، بزرگترین پیشرفت دورتموند به خاطر بهبود آن‌ها از نظر تاکتیکی حاصل شد. روش کلوپ در حال تبدیل شدن به غریزه بازیکنان بود.

 

 

 

دو قهرمانی پیاپی در بوندس‌لیگا، قهرمانی در جام حذفی آلمان و صعود به فینال لیگ قهرمانان اروپا حاصل این تحول تاکتیکی و هماهنگی و پختگی در اجرای آن بود. دی ولت نوشت: «در هرم فوتبال آلمان، دورتموند جای بایرن را گرفته است.» سیستمی که یورگن کلوپ اجرا کرد، به مدت ۲ سال بر فوتبال آلمان تسلط داشت. امپراتوری بایرنی‌ها اما آماده حمله کردن بود.

با صرف هزینه‌ای قابل‌توجه و خرید چند بازیکن جدید، بایرن آماده شد تا سیستمی همانند دورتموند را اجرا کند. کلوپ گلایه می‌کرد: «کاری که آن‌ها با ما کردند مثل کاری است که چینی‌ها با صنعت کرده‌اند. نگاه می‌کنند تا ببینند سایرین چه می‌کنند، سپس همان کار را با پولی بیشتر نسبت به سایر تیم‌ها انجام می‌دهند.»

درخشش بورسیا عملا باعث بهتر شدن بازی قرمزها شده بود. آن‌ها روی بازی سایر تیم‌های لیگ نیز تاثیری مشابه داشتند. سایر تیم‌ها نیز پرسینگ و گگن پرسینگ را بیشتر در برنامه تاکتیکی خود قرار دادند. سوبوتیچ می‌گوید: «ناگهان همه در حال اجرای تاکتیک‌های ما بودند. همان زمان بود که فهمیدیم بازی مقابل تیمی مثل خودمان چقدر سخت است.»

 

به سوی آنفیلد، ۲۰۱۵

چند هفته پس از آغاز فصل ۱۶- ۲۰۱۵ لیگ برتر انگلیس پیشنهادی از لیورپول به یورگن کلوپ می‌رسد تا جایگزین برندن راجرز شود. کلوپ که پیشتر چند پیشنهاد از تیم‌های انگلیسی از جمله منچستر یونایتد داشته، به پیشنهاد لیورپول روی خوش نشان می‌دهد. او همیشه به لیورپول علاقه‌مند بود. برای قبول کردن این شغل از نظر احساسی هیجان زیادی داشت. پرواز هواپیمای اختصاصی کلوپ از آلمان به لیورپول توسط ۳۵۵۰۰ هوادار سرخ به صورت آن‌لاین رصد می‌شد.
گاردین در مورد کلوپ نوشت: «انتخاب وی به شکلی غریزی درست به نظر می‌رسد زیرا این مرد، با شخصیت بزرگ خود سکوتی که از سال ۲۰۱۴ و پس از ناکامی در کسب قهرمانی لیگ برتر در آنفیلد به وجود آمده را بلافاصله از بین می‌برد و تضمین می‌کند که حجم سروصدا در این ورزشگاه همیشه زیاد باشد.» در ادامه نتایج و روند لیورپول در دو فصل اول حضور کلوپ بررسی می‌شود.
اگر نویسنده کتاب چند سال دیرتر دست به نگارش آن می‌زد، می‌توانست فصل درخشش لیورپول با هدایت کلوپ (به عنوان نقطه اوج دوران کاری این مربی) را هم به فصول شانزده‌گانه کتابش اضافه کند. با این حال کتاب در شکل فعلی‌اش هم به حد کفایت موفقیت‌های این مربی بزرگ را بازتاب می‌دهد.
 
یورگن کلوپ، مردی که صدایش را با استفاده از مغزش بلند کرد
 

  این مقاله را ۲۰۲ نفر پسندیده اند

یک دیدگاه در “یورگن کلوپ، مردی که صدایش را با استفاده از مغزش بلند کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *