یه روز تو هم باید همین کار رو با من بکنی!
تصور کنید اگر روزی چشم باز میکردید و میدیدید پدرتان سلطان مواد مخدر کشور مکزیک است، چه تغییر و تحولی در دنیای کودکانه و معصومانهتان اتفاق میافتاد؟ «سوروسات در سوراخ موش» کتابیاست طنزآمیز که با بهرهگیری از زبانی کنایی و گروتسک به سمت موضوعی چنین جدی و تلخ میرود. کتابی عجیب موفق در ترکیب و تلفیق دنیای لطیف کودکانه با دنیای خشن بزرگسالان!
سوروسات در سوراخ موش
نویسنده: خوان پابلو ویالوبوس
مترجم: محمدرضا فرزاد
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۰۶
تصور کنید اگر روزی چشم باز میکردید و میدیدید پدرتان سلطان مواد مخدر کشور مکزیک است، چه تغییر و تحولی در دنیای کودکانه و معصومانهتان اتفاق میافتاد؟ «سوروسات در سوراخ موش» کتابیاست طنزآمیز که با بهرهگیری از زبانی کنایی و گروتسک به سمت موضوعی چنین جدی و تلخ میرود. کتابی عجیب موفق در ترکیب و تلفیق دنیای لطیف کودکانه با دنیای خشن بزرگسالان!
سوروسات در سوراخ موش
نویسنده: خوان پابلو ویالوبوس
مترجم: محمدرضا فرزاد
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۹۹
تعداد صفحات: ۱۰۶
سوروسات در سوراخ موش دومین کتاب منتشر شده از مجموعه کتابهای «برج بابل» محسوب میشود که به همت انتشارات چشمه و در جهت معرفی رمانکهای مطرح کشورهای حوزه آمریکای لاتین در اختیار مخاطبان علاقمند به ادبیات این منطقه قرار گرفته است. «نوولا» یا رمانک به داستانهایی گفته میشود که نه میتوان آنها را به خاطر حجم و تعداد صفحات اندکشان رمان نامید و نه میتوان در دسته داستانهای کوتاه طبقهبندی کرد.
این رمانک نخستین کتاب از نویسنده مکزیکی «خوان پابلو ویالوبوس» است که پس از انتشار به سرعت به زبان انگلیسی ترجمه و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و منتقدان ادبی جهان مواجه شد، تا جایی که نشریه «گاردین»، این کتاب را در فهرست جایزه معتبر «بهترین کتاب اول» قرار داد و سایت «آکسفورد» نیز آن را در فهرست نامزدهای جایزه معتبر بهترین ترجمه کتاب «آکسفورد وایدنفلد» معرفی کرد.
عنوان اصلی کتاب به زبان اسپانیایی «سوروسات در کمینگاه» است که پس از برگردان به زبان انگلیسی به صورت «Down the rabbit hole: در قعر لانه خرگوش» درآمده است. محمدرضا فرزاد؛ مترجم کتاب با خوشذوقی عنوان انگلیسی و اسپانیایی را با هم تلفیق کرده و عنوان خوش آهنگ «سوروسات در سوراخ موش» را برای کتاب برگزیده است، عنوان طنازانهای که هم به دلیل برخورداری از واج آرایی و هم به لحاظ مفهومی برای مخاطب فارسیزبان جذابیت بیشتری نسبت به دو عنوان قبلی کتاب دارد.
راوی داستان پسر بچهای هفت ساله به نام «توچتلی» است. «توچتلی» در زبان نائوآتل (زبان اصلی بومیان مکزیک) به معنای خرگوش است. بقیه اسامی کاراکترهای موجود در کتاب نیز همگی در زبان اصلی بومیان مکزیک برگرفته از نام حیوانات است: یولکائوت به معنای مار زنگی، ماساتسین به معنای یوزپلنگ، آسکاتل به معنای مورچه قرمز و…
«توچتلی» فرزند یولکائوت؛ رئیس باند مخوف مواد مخدر است. پسر بچه معصومی که بی آنکه بداند در قصر پدرش (یا همان لانه موش!) چه میگذرد و چه اتفاقات خشونتباری رقم میخورد، در دنیای کودکانهاش روزگار میگذراند. او جمعاً سیزده- چهارده نفر را بیشتر نمیشناسد و علاقمندیاش کلکسیون کلاههای متنوع و مختلفش است. روزگار توچتلی به همین منوال میگذرد تا اینکه بالاخره مجبور میشود همراه پدر و دار و دستهاش از این سوراخ موش که سالهاست در آن پنهان شده، درس میخواند، بازی میکند و زندگی میکند بیرون بزند.
«توچتلی» سالها بیآنکه خودش بداند درقصر پادشاهی پدرش یا همان لانه موش در معرض خشونت بوده اما به لطف ذهن سادهانگار و معصومش اتفاقات و رفتارهای خشونتآمیز اطرافیانش را جور دیگری برای خود تفسیر و تعبیر میکرده تا اینکه در جریان این سفر متوجه ذات خشن و بیرحم پدر و دارودستهاش میشود.
توچتلی که از ابتدای داستان تمام آرزویش گیر آوردن اسب آبی پاکوتاه لیبریایی؛ گونهای در حال انقراض از اسب آبی که تنها در آفریقا میتوان آن را شکار کرد بوده است، هر چند با آرزویی کودکانه و به امید به دست آوردن اسب آبی با پدر و همراهانش پا به سفر میگذارد اما در انتهای داستان و در آخرین صفحات کتاب به جایی میرسد که او را همراه پدرش در حال آویزان کردن سر بریده اسبهای آبی محبوبش به دیوار اتاق میبینیم!
و اما آنچه چنین رمانک خشن و مهیبی را تبدیل به اثری طنزآمیز و خندهدار کرده است، جدا از فضاسازی طنزآمیز نویسنده همین انتخاب راوی کودک باید دانست: راوی غیرمربوط به دنیایی چنین خشن و مهلک که با سادهلوحی و سادهانگاری به اتفاقات پیرامونش (حتی جنازههای داخل صفحه تلویزیون!) مینگرد! توچتلی کودک معصومی است که هر چه به انتهای داستان نزدیکتر میشویم شاهد خروج تدریجیاش از دنیای معصومانه کودکی خواهیم بود و گویی زندگی هر چه میگذرد بیشتر او را با ماهیت تیره و تاریک خود آشنا میکند.
توچتلی وقتی مقابل چشم خود کشته شدن اسب آبی پاکوتاه محبوبش را توسط دارودسته پدرش میبیند به مرور دچار تحول میشود، او پس از این اتفاق خوفناک، ابتدا برای دفاع از خود در این دنیای بیرحم، در مقابل پدر سنگدلش خود را به لال بازی میزند و روزه سکوت میگیرد اما کمکم در مییابد که خشونت جزئی جدانشدنی از زندگیِ فرزند یک امپراطور مواد مخدر است.
توچتلی که حالا به نگاه تازهای نسبت به زندگی رسیده، با شلیک به یک مرغ عشق به طور رسمی وارد دنیای سیاه و خوفانگیزی که در آن زاده و بزرگ شده میشود و در صفحات انتهایی کتاب میبینیم که وقتی «آلوتل» دوست دختر یولکائوت فیلمی به توچتلی هدیه میدهد. توچتلی درباره این فیلم چنین اظهار نظر میکند:
«آخر فیلم یک سامورایی سر سامورایی دیگری را که بهترین دوستش بود میبرید. خائن نبود، اتفاقاً برعکس این کار را کرد چون با هم خیلی دوست بودند و میخواست آبروی دوستش را حفظ کند.»
چند سطر بعد معلوم میشود که این فیلم آموزنده (!) با هدف قبلی به توچتلی اهدا شده بوده است:
«قبل از اینکه بروم توی تخت، یولکائوت از من پرسید آن فیلم سامورایی را خوب تماشا کردهام یا نه، پرسید آخرش را خوب فهمیدهام یا نه. گفتم بله. بعد مرموزترین و معماییترین حرفی را گفت که تا حالا بهام زده: گفت: “یه روز تو هم باید همین کار رو با من بکنی!”»
سوروسات در سوراخ موش رمانکی طنزآمیز است که بیشتر از هر اثر طنزآمیزی شما را به تفکر و تامل وا میدارد و تا مدتها یقهتان را میچسبد و رها نمیکند. خواننده این کتاب امکان ندارد تا انتهای کتاب بتواند آن را زمین بگذارد و با توچتلی شخصیت اصلی داستان همذات پنداری نکند.
و اما نکته قابل توجه و تذکر درباره کتاب این است که «سوروسات در سوراخ موش» هر چند راوی کودک دارد و کتابی به غایت خواندنی و طنزآمیز است اما به هیچ وجه برای مطالعه کودکان و نوجوانان مناسب نیست. توچتلی با وجود سادهلوحی و تجاهلی که تا انتهای کتاب در کلامش نهفته است روایتگر موضوعاتی هولناک و بزرگسالانهای است که اصلاً بهتر بود در جایگاه یک کودک آنها را نبیند و نشنود و مسلماً به دلیل ورود به چنین موضوعاتی، این کتاب به هیچ وجه برای کودکان و نوجوانان توصیه نمیشود.
یه روز تو هم باید همین کار رو با من بکنی!
#طنزطنز هنری است که عدم تناسبات در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد و این خود مایه خنده میشود. هنر طنزپردازی، کشف و بیان هنرمندانه و زیباییشناختی عدم تناسب در این «متناسبات» است.