سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

پنج نمایشنامه در شرح روح زمانه

پنج نمایشنامه در شرح روح زمانه


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

میرزا آقا تبریزی را به عنوان نمایشنامه‌نویس آغازگر ایرانی دوره قاجار می‌شناسند. کسی که نمایشنامه‌هایش را تا مدت‌ها به میرزا ملکم‌خان منتسب می‌کردند. «پنج نمایشنامه» پنج کمدی سیاه است در شرح روح زمانه‌ی خودشان، عصر ناصری با تم‌های اجتماعی تکرار شونده‌ای نظیر طمع و زرپرستی، پاپوش‌سازی و پیش‌کشی که در متون تاریخی دیگر این عصر هم قابل پی‌گیری است.

پنج نمایشنامه از میرزا آقا تبریزی

نویسنده: مقدمه و تصحیح: ح م صدیق نشر چلچله

ناشر: چلچله

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۳۸۴

میرزا آقا تبریزی را به عنوان نمایشنامه‌نویس آغازگر ایرانی دوره قاجار می‌شناسند. کسی که نمایشنامه‌هایش را تا مدت‌ها به میرزا ملکم‌خان منتسب می‌کردند. «پنج نمایشنامه» پنج کمدی سیاه است در شرح روح زمانه‌ی خودشان، عصر ناصری با تم‌های اجتماعی تکرار شونده‌ای نظیر طمع و زرپرستی، پاپوش‌سازی و پیش‌کشی که در متون تاریخی دیگر این عصر هم قابل پی‌گیری است.

پنج نمایشنامه از میرزا آقا تبریزی

نویسنده: مقدمه و تصحیح: ح م صدیق نشر چلچله

ناشر: چلچله

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۳۸۴

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

پنج نمایشنامه در شرح روح زمانه

 

میرزا آقا تبریزی را به عنوان نمایشنامه‌نویس آغازگر ایرانی دوره قاجار می‌شناسند. کسی که البته نمایشنامه‌هایش در زمان ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین شاه اجازه‌ی چاپ نداشت و با آغاز نهضت مشروطیت اغلب به شکل پاورقی در روزنامه‌ها به چاپ رسید. این نمایشنامه‌ها که مدتی طولانی با نام میرزا ملکم‌خان شناخته می‌شدند، حدود یک قرن پس از نگارششان در سال ۱۳۵۴ با نام نمایشنامه‌های میرزا آقا تبریزی به کوشش حسین محمدزاده صدیق منتشر شدند و حالا نشر چلچله این کتاب را با مقدمه و پیوست‌هایی به تازگی منتشر کرده است.

 

به نظر من هرجور بازخوانی مجدد یا احیاناً بر بوته­‌ی نقد نشاندن کتاب پنج نمایشنامه‌­ی میرزا آقا تبریزی به عنوان اولین درامای تنظیم شده برای اجرای صحنه‌­ای در ایران، منوط به در نظر گرفتن روح زمانه­‌ی ناصری و اولین عصر به اصطلاح روشنفکری در طول مدت استبداد کبیر است و این مهم میسر نمی­شود مگر با کنکاش و بررسی پیرامون شخصیت و تأثیر بسزای میرزا فتحعلی آخوندزاده که گویا اسمش با اسم میرزا آقا دست­کم در تاریخ تئاتر ایران سجاف شده است.

 

میرزا فتحعلی آخوندزاده به روایت مقدمه‌­ی این کتاب که خود روایتی است از مدخلی با همین نام در کتاب از صبا تا نیما (یحیی آریان پور)، اولین کسی بود که بعد از دیدن تئاتر اروپایی در تفلیس، دست به آفرینش نمایش­‌های به روز در قالب درام یا قامیدیا (کمدی)  زد و البته که با کشف این شکل بیانی جدید نه تنها به پیشبرد هنر نمایش کمک زیادی کرد (تمثیلات) بلکه می­‌توان گفت از قالب گفتگو برای اولین­ بار ظرفی ساخت تا صدای حقیقی رنج مردمان عادی و تناقضات زندگی روزمره‌­ی فقرا و مردم کوچه و بازار را در برابر ظلم و ستیز حکام در آن بریزد (مکالمه­‌ی کمال­‌الدوله و جمال‌­الدوله).

 

در این میان آشنایی با متون بزرگ ادبی جهان از جمله نمایشنامه­‌های شکسپیر و مولیر و نیز خوانش متون فلسفی اجتماعی همانند آثار ولتر، دیدرو و ژان ژاک روسو، موجبات انقلاب فکری را برای این روشنفکر زودهنگام ایرانی‌­الاصل مهیا نمود تا جایی که حرف به بازاندیشی تاریخ و به تبع آن نوسازی دستور و قواعد زبان فارسی در میان آمد.

در سایه‌­ی همین بستر غنی فکری است که ما شاهد بروز انواع متون و روایت‌­های فارسی زبان در نیمه‌­ی دوم نیم­‌قرن سلطنت ناصرالدین شاه هستیم.

وقتی پای گفتمان تاریخی به میان می‌آید کتاب­‌های جدید با قالب‌­های متجدد بیانی از جمله صدخطابه و سه مکتوب (میرزا آقاخان کرمانی)، را در ادای دین به این شخصیت می­‌بینیم وقتی حرف از آموزش و پرورش افکار باشد کتاب احمد و مسالک­‌المحسنین عبدالرحیم طالبوف را در نگاه‌­داشت سنت آخوندزاده می­‌یابیم و آن وقت که صحبت از آموزه­‌ها­ی تماتیک (تم‌­های اجتماعی برخواسته از استبداد) باشد ردپای میرزافتحعلی را در روایت‌­های انتقادی همچون سیاحت­‌نامه ابراهیم بیگ (زین­‌العابدین مراغه‌­ای) و خاطرات حاج سیاح و رساله‌­ای موسوم به یک کلمه (میرزا یوسف مستشارالدوله) جستار می‌­کنیم.

اما برای توضیح بیشتر این تم‌­های اجتماعی بد نیست اگر نمایش­نامه‌­های میرزا آقا تبریزی را با در نظر داشتن این کلمات کلیدی مرور کنیم.

 

سنت پیش­کشی در  نمایشنامه‌ی «اشرف‌­خان حاکم عربستان»

 اگر نخواهیم ریش‌ه­ی هزاران‌­ساله‌­ی پیشکشی درباری را به میان بکشیم باید گفت ریشه‌­های قجری این امر بدوی را بدون شک می‌­توان در دوران سی­ساله‌­ی حکومت فتحعلی‌شاه جست.

در این دوران است که بدنه‌­ی اصلی حکومت آینده‌ی قاجاریه (لااقل تا پایان حکومت ناصرالدین شاه) شکل می­‌بندد و همچنین آداب و رسوم و عقاید دارالخلافه.  اما مثل خیلی از رفتارهای قبیله‌­ای و سیاست­‌ورزی‌­های وارونه‌­ی این حکومت، پیشکش هم به راه افراط و تفریط کشیده شده تا جایی که می‌­شود گفت کمتر سیاح و مستشرق خارجی را سراغ داریم که اشاره‌­ای به این رسم غلو شده و این قاعده‌­ی معوج نداشته باشد.

 

جیمز موریه یکی از اولین سفیرهای دیپلماتیک که در ۱۸۰۸میلادی همراه هیأت اعزامی از کمپانی هند شرقی به دربار فتحعلی‌­شاه اعزام شده، در خاطراتش توجیه معضل پیشکش از خود پادشاه گرفته تا کمترین مقام که فراش‌­باشی باشد را در کمبود نقدینگی بازار، پس افتادن حقوق درباریان و میل بی‌انتهای فتحعلی‌شاه به انبار کردن سکه‌­های طلا می­‌داند.

مادام دیولافوا برای خلاصی از دست درویشی که هفته­‌ها در طلب پیشکش زیر پنجره­‌ی کنسولگری فرانسه آواز می­‌خوانده، مجبور به خالی کردن تشت آب روی سر طرف می­‌شود و کارلا سرنا سیاح ایتالیایی که در نیمه‌­ی دوم حکومت ناصرالدین شاه به ایران آمده، اشاره می­‌کند که وقتی شاه با هیأت درباری به بازار می­‌رود روز عروسی بازاری­‌هاست و روز عزای وزرا چون شاه در هر مغازه­‌ای آنها را مجبور می­‌کند تا به عنوان پیشکش به اجبار از مغازه‌­دار جنس‌­هایی را تحویل بگیرند و چندبرابر پول آنها را با فروشنده حساب کنند.

 

کار این پیشکشی وقتی بالا می‌­گیرد که بدانیم تحویل گرفتن حکومت هم به نوعی با همین سنت اتفاق می‌­افتاده و نه بر اساس تجربه و کاردانی حاکم. این پیرنگ حقیقی برای اولین‌­بار در نمایشنامه‌­ی «اشرف­‌خان حاکم عربستان» به کمدی تبدیل می‌­شود. اشرف­‌خان حاکم عربستان (جنوب ایران) همراه خواهرزاده‌­ی خود کریم‌­آقا به پایتخت آمده تا حساب سه‌­ساله‌­ی خود را پرداخت کند اما خیلی زود شصتش خبردار می‌­شود که «ببین آخر این چه ولایت است این چه درخانه‌­ی آقاست. شلوغ و بی‌حساب بردار و برو. والله آدم را می­‌خورند.» (صفحه ۶۲)

او به زودی در دام پیشکشی به ایشک‌­آغاسی باشی­‌ها و فراش‌­باشی­‌ها گرفتار شده و وقتی تا قران آخر جیبش را پیشکش آبدار و میرغضب کرد، از ترس جان­ش دست از پا درازتر به حرم ­‌عبدالعظیم پناهنده می‌­شود.

 

سنت مذموم پاپوش‌­سازی در نمایشنامه‌های «حکومت زمان­‌خان بروجردی» و «کربلا رفتن شاه‌­قلی میرزا »

 نمایشنامه­‌ی حکومت زمان­‌خان با ورود یک حاکم جدید آغاز می­‌شود. در مجلس اول ما شاهد اصلاحات جدید هستیم. زمان­‌خان تصمیم می­‌گیرد با انواع راهکارها از جمله بستن عرق­‌کشی­‌های ارمنی و درخانه­‌های آنچنانی، وجهه‌­ی خوبی از خود نشان بدهد در همان مجلس ما شاهد هستیم که وارطانوس ارمنی چطور با دادن رشوه و پیشکش به کار خود ادامه داده و پول به جیب فرخ­‌بیگ فراش‌­باشی حاکم می‌­رود.

در مجالس بعدی ما شاهد درآمد کم حاکم هستیم و همچنین کمتر نشدن فساد اما راه حل حاکم از روی ناچاری خود قوز‌‌ی‌­ست بالای قوز بی‌­نظمی دارالحکومه. حاکم تصمیم می‌گیرد به جبران این کم‌مایگی برای یکی از تجار پولدار پاپوش درست کرده و پول بگیرد برای همین منظور کوکب خانوم را برای از راه به در کردن این تاجر اجیر کرده و به هر قسم پول را از تاجر بیچاره مطالبه می‌­کند.

 

نمونه‌­ی چنین پاپوش‌­هایی در تاریخ قاجار کم نیست. جالب­ترین مثالی که به ذهنم می­رسد روایتی است از هانریش برگش آلمانی در کتابش سفری به دربار سلطان صاحب قران که به نقل از یکی از دوستان او در سفارت فرانسه بازگو می‌­شود. گویا ناصرالدین شاه در سفر اول به دربار امپراطور فرانسه، ناپلئون سوم با لردی هم‌کلام می­‌شود که ثروت شخصی­‌اش بی‌شمار بوده. پادشاه خطاب به امپراطور فرانسه پیشنهاد می­‌دهد که چرا برای این بنده‌­ی خدا یک پاپوش نمی‌­سازی و سرش را زیر آب نمی­‌کنی آن‌وقت کل ثروتش برای خودت می­‌شود.

البته که کسی به این شوخی شاه نمی‌­خندد اما امپراطور به پادشاه گوشزد می­‌کند که حتی اگر سرش را زیر آب کنم ثروتش به من نمی‌­رسد بلکه به خانواده­‌ی خودش تعلق دارد. بنابراین شاید بتوان هسته­‌ی اصلی این فرایند قبیح (پاپوش‌­سازی) را در طمع زیاد پادشاه و حکام و تیول­‌داران زیردستش دانست.

 

نمایش­نامه‌ی سوم این مجموعه هم با همین پیرنگ نوشته شده است اما این‌بار پاپوش‌­سازی از دستی دیگر است. شاه­‌قلی میرزا که به ظاهر از بزرگان پایتخت است و به قول خودش بر سر تیول‌­داری مدام با شخص اول کش­مکش دارد، در سر راه سفرش به کربلا اندکی نزد برادرش شاه‌­مرادمیرزا توقف می‌­کند. شا‌ه‌­مراد میرزا حاکم کرمانشاهان است و عایدی زیادی از قصبات اطراف به جیب می‌­زند از طرفی شا‌ه‌­قلی میرزا برادر بزر‌گ‌­تر است و بدش نمی‌آید که چه تحت­ عنوان پیشکش چه از برای تسویه­ حساب‌­های قدیمی دو سه هزارتومانی از برادر خود به چنگ آورد.

در این میان ایرج‌­میرزا پسر ارشد حاکم و شاهزاده‌­ی با تدبیر عمو جان خود را به شکارگاه سنقر برده و طمع او را با داستان دروغینی برمی‌انگیزد.

ایرج­‌میرزا عمو جان را راضی می­‌کند که نسخی از مردم سنقر بکشد و در ازای آن مالیات عقب‌­افتاده‌­ی این مردم سرکش و مفسد را در جیب خود بگذارد. اما این پاپوش به همین جا ختم نمی­‌شود. ایرج میرزا با کمک طاووس عمو جان را مست کرده و مچ او را سر بزنگاه می­‌گیرد. او نمایشی ترتیب می‌­دهد تا عمو جان که حالا بی‌آبرو شده از خیر پول پیشکشی گذشته و جان سالم از مهلکه به در ببرد.

 

طمع و زرپرستی در نمایشنامه‌ی «حاجی مرشد کیمیاگر»

یکی دیگر از خصائل ناشایست قجرها و به واسطه­‌ی آنها مردمان زمانه، همین ثروت­‌دوستی بی‌رویه بود. این مطلب با وجود گره‌­خوردن با گذشته­‌ی دور و آداب رسوم ایرانیان، از چشم سیاحان قرن نوزدهم پنهان نمانده. از طرفی امروز به راحتی می­‌توان گفت که علم کیمیاگری به معنی کلاسیک آن یعنی تبدیل کردن فلزات به طلا، شاید در ارتباط مستقیم با خرافه­‌پرستی و اسطوره‌­پردازی باشد. بجاست که نقلی بیاوریم از کتاب خاطرات سر جان ملکم.

سفیر انگلستان که با هدایای زیاد از طرف کمپانی هند شرقی به دربار فتحعلی‌شاه آمد و با همین هدایا بود که توانست بر دشمن همیشگی بریتانیا (فرانسه) در دربار پادشاه قاجار چیره بشود. این سرهنگ دنیادیده‌­ی انگلیسی اشاره می‌­کند که ایرانی‌­ها بیشتر از هر کشور دیگری جاسوس و وطن‌فروش دارند و این مسأله دو دلیل عمده دارد.

اول اینکه آنها در برابر طلا از خودشان مقاومتی نشان نمی­‌دهند و دوم اینکه تمام آنها دوست­ دارند یک شبه به ثروت زیاد دست پیدا کنند. میرزا آقا تبریزی در نمایشنامه­‌ی «حاجی مرشد کیمیاگر» دست بر روی این آفت اجتماعی (طمع) گذاشته و به درستی نشان می­‌دهد که میل به ثروت حتی در ثروتمندانی همچون حاجی قندهاری که خود تاجر است و معتبر، صاحب دوازده سیزده هزار تومان نقد، آدم نزدیک به کار را به طمع طلایی که از پهن گاو بیرون آمده از راه به در می­‌کند.

حاجی مرشد کیمیاگر به کمک پناه دستیار خود ابتدای امر حاجی قندهاری را با کلک خام می‌­کند اما این خود مرحله‌ی نخست ماجراست حاجی قندهاری که با چشمان خود این معجزه را دیده به گوش تمام تجار و اهل کسب می‌­رساند و این روز است که نان حاجی مرشد کیمیاگر در دیگ روغن جهل ملت می­‌افتد و با جیب‌­های پر از پول راهی بغداد می­‌شود.

 

*

در نظرم بود که ابتدا نمایشنامه‌های میرزا آقای تبریزی را که در اصل نوعی کمدی سیاهند در شرح روح زمانه‌ی خودشان (استبداد)، نقطه‌ی وقوع نوعی دراماتورژی بگیرم و با این نگاه درباره‌ی کتاب بنویسم. اما طبق گفتگویی که با محمد چرمشیر، نمایشنامه‌نویس و استاد تئاتر معاصرمان درباره‌ی سبک و اهمیت کار میرزا آقا داشتم به نتیجه‌ی دیگری رسیدم که متن حاضر را شکل داد. در زیر بخشی از صحبت‌های آقای چرمشیر را می‌آورم و نوشته را تمام می‌کنم.

«میرزافتحعلی در نامه­‌هاش به تبریزی (پیوست کتاب) ایرادات زیادی رو به نمایشنامه‌هاش وارد می­‌دونه. مثل ورود و خروج آدم‌­ها یا پرش‌­های زمانی اشتباه. آخوندزاده از دو تا نمایشنامه‌ی اول خیلی خوشش آمده و بیشتر هم روی این دو تا حرف زده. حالا اگر ما شابلون تیارت به اصطلاح اروپایی رو از روی این نمایشنامه­‌ها برداریم و قالب تعزیه رو رویش بذاریم چی می­شه؟

بیشتر این به اصطلاح اشتباهات میرزا فتحعلی از بین می­‌روند. ممکنه ما ندونیم که میرزا آقا تبریزی دقیقاً کی به دنیا آمده و جوانیش چطوری گذشته ولی این رو می‌­دونیم که خیلی خوب تعزیه رو می‌­شناخته. در نتیجه اگر بخواهیم از کلمه‌ی درست‌­تری استفاده کنیم، شاید اقتباس آزاد یا یک­‌جور بومی‌­سازی نمایش بهتر از دراماتورژی باشه…»

 

 

نمایشنامه

  این مقاله را ۴۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *