
خدای کشتار و بلا فیگورا
خدای کشتار و بلا فیگورا
خدای کشتار و بلا فیگورا
پنج نمایشنامهی مدرن نو
آسمان ادبیات روسیه بهویژه در قرن نوزدهم بسیار آبی و درخشان است اما درخشش و گرمایی که آنتوان چخوف به آن بخشید، بهمراتب روشنتر و گستردهتر بود، بهطوری که در فراسوی مرزهای جغرافیایی خود پرتوهای بلندی افکند. او یکی از برجستهترین ذهنهای خلاق دنیای ادبیات، چه در داستان کوتاه و چه در نمایشنامهنویسی، نام گرفت و دستورالعملهای نویسندگی او سالها آموخته و بهکار گرفته شد. سبک روایی او با عنوان ستایشآمیز «سبک چخوفی» اثری ماندگار بر ادبیات جهان گذاشت و همچنان الهامبخش نسل نویسندگان امروزی است.
سه نمایشنامه برای زنی که نمی شناسم
مولودی نمایش منظوم
شخصیتهای داستانی از میان تاریخ و افسانه سردرمیآورند و با نشان دادن طبیعیترین روابطی که در زندگی وجود دارد، ما را در برابر ارزشهای اخلاقی و انسانی به چالش میکشند. شخصیتهایی که آنها را باور میکنیم چون بخشی از غفلتها و اشتباهات خودمان را در آنها میبینیم.
آنمری مکدانلد را برخی بیشتر یک هنرپیشه میدانند، هنرپیشهای فارغالتحصیل بازیگری از مدرسهی تئاتر ملی کانادا اما در کارنامهی کاری او شورمندی و تکاپویی فراتر از هنرپیشگی به چشم میخورد؛ او نمایشنامههای زیادی را به صورت مشترک با دیگران قلمی کرده و یا بر اساس تجربهی خلاقهی کارگاهی خلقشان کرده است؛ در میان نمایشنامههای مستقلش اما به نظر میرسد مهمترین و باشکوهترینش «شب به خیر دزدمونا؛ روز به خیر ژوليت» باشد كه مهرناز شيرازی عدل آن را با ترجمهای خوشخوان و پاكيزه به فارسی برگردانده است.
تمثیل عروس و داماد، ترجمهای قدیمی از نمایشنامه ژرژ داندن مولیر است. گرچه این نمایشنامه را جزو آثار برجسته مولیر نمیدانند اما مقایسه این ترجمه با اثر اصلی، داستانی را نشان میدهد که جدا از موضوع اصلی اثر، از ماجراهای بسیاری حکایت میکند.
شب به خیر دزدمونا (روز به خیر ژولیت)
نمایش کمدی انواع و اقسام و طرفداران بسیار دارد. برای عموم مردم جذاب است و برای خواص قابل تأمل. گاه قهقهه ما را درمیآورد و گاهی نیشخند ایجاد میکند. درهرحال بخشهایی از ذائقه و فرهنگ عمومی را نشان میدهد و آرزوها و امیدها را یادآوری میکند. از دیروز تا امروز و از شرق تا غرب، کمدی همراهی همیشگی بوده است.
خدای کشتار و بلا فیگورا
پنج نمایشنامهی مدرن نو
آسمان ادبیات روسیه بهویژه در قرن نوزدهم بسیار آبی و درخشان است اما درخشش و گرمایی که آنتوان چخوف به آن بخشید، بهمراتب روشنتر و گستردهتر بود، بهطوری که در فراسوی مرزهای جغرافیایی خود پرتوهای بلندی افکند. او یکی از برجستهترین ذهنهای خلاق دنیای ادبیات، چه در داستان کوتاه و چه در نمایشنامهنویسی، نام گرفت و دستورالعملهای نویسندگی او سالها آموخته و بهکار گرفته شد. سبک روایی او با عنوان ستایشآمیز «سبک چخوفی» اثری ماندگار بر ادبیات جهان گذاشت و همچنان الهامبخش نسل نویسندگان امروزی است.
سه نمایشنامه برای زنی که نمی شناسم
مولودی نمایش منظوم
شخصیتهای داستانی از میان تاریخ و افسانه سردرمیآورند و با نشان دادن طبیعیترین روابطی که در زندگی وجود دارد، ما را در برابر ارزشهای اخلاقی و انسانی به چالش میکشند. شخصیتهایی که آنها را باور میکنیم چون بخشی از غفلتها و اشتباهات خودمان را در آنها میبینیم.
آنمری مکدانلد را برخی بیشتر یک هنرپیشه میدانند، هنرپیشهای فارغالتحصیل بازیگری از مدرسهی تئاتر ملی کانادا اما در کارنامهی کاری او شورمندی و تکاپویی فراتر از هنرپیشگی به چشم میخورد؛ او نمایشنامههای زیادی را به صورت مشترک با دیگران قلمی کرده و یا بر اساس تجربهی خلاقهی کارگاهی خلقشان کرده است؛ در میان نمایشنامههای مستقلش اما به نظر میرسد مهمترین و باشکوهترینش «شب به خیر دزدمونا؛ روز به خیر ژوليت» باشد كه مهرناز شيرازی عدل آن را با ترجمهای خوشخوان و پاكيزه به فارسی برگردانده است.
تمثیل عروس و داماد، ترجمهای قدیمی از نمایشنامه ژرژ داندن مولیر است. گرچه این نمایشنامه را جزو آثار برجسته مولیر نمیدانند اما مقایسه این ترجمه با اثر اصلی، داستانی را نشان میدهد که جدا از موضوع اصلی اثر، از ماجراهای بسیاری حکایت میکند.
شب به خیر دزدمونا (روز به خیر ژولیت)
نمایش کمدی انواع و اقسام و طرفداران بسیار دارد. برای عموم مردم جذاب است و برای خواص قابل تأمل. گاه قهقهه ما را درمیآورد و گاهی نیشخند ایجاد میکند. درهرحال بخشهایی از ذائقه و فرهنگ عمومی را نشان میدهد و آرزوها و امیدها را یادآوری میکند. از دیروز تا امروز و از شرق تا غرب، کمدی همراهی همیشگی بوده است.
Thanks for clicking. That felt good.
Close