سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نوشتن کار ساده‌ای است؟

نوشتن کار ساده‌ای است؟


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

وحشت از صفحه سفید، سندروم کتاب دوم و آفت سوزاندن نوشته‌ها از فراگیرترین اتفاقات در پروسه نوشتن برای بسیاری از نویسندگان هستند. احمد اخوت در هر فصل کتاب «تا روشنایی بنویس!» با شرح خاطرات نویسندگان مختلف داخلی و خارجی به این مسائل پرداخته است و گاهی نحوه مواجهه آن‌ها با این معضلات متداول را هم توضیح داده است.    

تا روشنایی بنویس

نویسنده: احمد اخوت

ناشر: جهان کتاب

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۲۸۸

وحشت از صفحه سفید، سندروم کتاب دوم و آفت سوزاندن نوشته‌ها از فراگیرترین اتفاقات در پروسه نوشتن برای بسیاری از نویسندگان هستند. احمد اخوت در هر فصل کتاب «تا روشنایی بنویس!» با شرح خاطرات نویسندگان مختلف داخلی و خارجی به این مسائل پرداخته است و گاهی نحوه مواجهه آن‌ها با این معضلات متداول را هم توضیح داده است.    

تا روشنایی بنویس

نویسنده: احمد اخوت

ناشر: جهان کتاب

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۲۸۸

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

افرادی که به این سوال جواب می‌دهند عموماً به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند. کسانی که معتقدند «نوشتن»، چه در قالب داستان و چه نقد، مقاله و یا روزانه نویسی کاری آسان است که هر فردی از پس آن برمی‌آید و نیاز به توانایی و یا آموزش خاصی ندارد. دسته دوم افرادی هستند که نوشتن را جزو سخت‌ترین کارهای جهان می‌شمارند و به نظرشان نویسندگان نوابغی هستند با مغزها و دستانی پر توان. این گروه «نوشتن» را مانند آن جمله معروف فاکنر به مثابه «عرق ریزان روح» می‌دانند.

اما چه کسی می‌تواند دقیق‌تر و منصف‌تر از بزرگترین نویسندگان ادبیات داستانی جهان، به سوال ابتدایی این مقاله پاسخ دهد؟ افرادی که بخش عظیمی از عمر خود را پشت میزها و روبه‌روی برگه‌های سفید گذرانده‌اند.

شاید به همین دلیل احمد اخوت در کتاب تالیفی خود با عنوان، تا روشنایی بنویس! مجموعه‌ای از نظریات نویسندگان مختلف را درباره ماهیت نوشتن و مصائب به دنبال آن گرد هم جمع‌آوری کرده تا پاسخ این سوال را بالاخره پیدا کند. مسائلی که در کمال تعجب بین نویسندگان متفاوت در زمان‌ها، دوره‌ها و جغرافیای مختلف مشترک و ثابت بوده است.

 

تا روشنایی بنویس! شامل 15 سرفصل در باب معضلات و تجربیات مشترک نویسندگان، پیش و در هنگام نوشتن است. کتاب با فصلی به نام «روشنایی و تاریکی نویسندگی» آغاز می‌شود. شاید نتوان شروعی جذاب‌تر و دلنشین‌تر از این فصل برای کتابی با محوریت نوشتن، پیدا کرد. اخوت در این فصل از همه جا سخن گفته است. از خاطرات دوران نوجوانی خود و سودای نویسنده شدن تا دلایل ننوشتن و یا نیمه کاره رها کردن داستان‌ها که جزو ابعاد تاریک و تلخ نویسندگی است. در قسمتی از این فصل می‌خوانیم:

«پیشینیان ما گفته‌اند اگر بخواهند به کسی نفرین کنند آرزو می‌کنند نویسنده شود. عرق‌ریزی تمام است این، روحی و جسمی هر دو. این را نفرین می‌دانستند زیرا به گفته سقراط خدایان انسان نویسا را محکوم به این کردند که در اعماق دخمه‌ای در کنج تاریکی زندگی کند. بعد به او گفتند حالا اگر می‌خواهی از این سیاهی بیرون آیی باید به کمک کلمات خود را نجات دهی.»

«خط خوردگی‌های شازده احتجاب»، عنوان فصل بعدی کتاب است. خواندن این فصل شما را با ابعاد تازه و مرموزی از پشت پرده نوشتن این رمان شگفت‌انگیز و مدرن از هوشنگ گلشیری آشنا می‌کند.

 

وحشت از صفحه سفید، سندروم کتاب دوم و آفت سوزاندن نوشته‌ها از فراگیرترین اتفاقات در پروسه نوشتن برای بسیاری از نویسندگان هستند. اخوت در هر فصل کتاب خود با شرح خاطرات نویسندگان مختلف به این مسائل پرداخته است و گاهی نحوه مواجهه آن‌ها با این معضلات متداول را هم توضیح داده است.

برای مثال کافکا همه عمر گرفتار ماندن یا رفتن بود. تصور کنید اگر ماکس برود، دوست نزدیک و صمیمی کافکا به وصیت او مبنی بر سوزاندن تمام نوشته‌هایش عمل می‌کرد، چه می‌شد؟ بخش عظیمی از ادبیات جهان خلا بزرگی را برای ابد به دوش می‌کشید. ماکس برود از نابودی آثار کافکا جلوگیری کرد، اما از کجا می‌دانیم چه تعداد از آثار ادبی توسط وارثان باوفای سایر نویسندگان از بین رفته‌اند بدون آن که هیچوقت اسم و رسمی از آن‌ها منتشر شود؟ در جایی از کتاب درباره دلایل وسوسه سوزاندن آثار در بین نویسندگان می‌خوانیم:

«سوزاندن به دلیل ترس از محرمات، شرم، سانسور و فشارهای اجتماعی: روز ششم دسامبر 1953 ناباکوف لولیتا را به پایان رساند. (دقیقاً بعد از 5 سال کار). در این مدت او یک بار تصمیم می‌گیرد دست‌نویس رمان را بسوزاند ولی ورا منصرفش می‌کند. در ابتدا قصد دارد کتاب را بدون نام نویسنده یا با اسم مستعار چاپ کند و جرئت نمی‌کند به غریبه‌ها نشانش دهد. لولیتا گرفتار همان مشکلی است که اولیس جویس دچارش بود.»

 

همچنین هوشنگ گلشیری درباره علل کتاب‌سوزی در پروسه نوشتن شازده احتجاب می‌گوید:

«ماخد من کتاب‌ها بود و به گمانم وقتی کتاب سوزان انجام می‌شود، آن‌جا خود منم. خسته شده بودم از این همه کتاب و از این همه جنایت و همه را بخشیدم به یک مستشرق. وقتی هم کتاب تمام شد تمام یادداشت‌ها را سوزاندم.، چون واقعاً دیوانه شده بودم دیگر.»

 

در انتهای کتاب هم ترجمه‌ای گزیده با عنوان «کتاب خوانی برای بورخس»، از چند صفحه از کتاب تاریخ خواندن آمده است. این چند صفحه یکی از دلپذیرترین تجربیات خواندن را برای تمام علاقه‌مندان به خواندن و نوشتن فراهم می‎‌آورد.

این مقاله روایت تجربه نوجوانی است که عاشق کلمات بوده و برحسب اقبال بلندش به شکلی تصادفی با بورخس نابینا آشنا شده و تبدیل به چشمان او برای خواندن می‌شود. چه سعادتی از این بالاتر برای یک شیفته خواندن و نوشتن؟ این همنشینی است که او را تبدیل به داستان‌نویس، منقّد و کتاب‌شناس برجسته آرژانتین -آلبرتو مانگوئل- می‌کند.

یکی دیگر از نکات قابل توجه درباره تا روشنایی بنویس تجدید چاپ آن بعد از 10سال است. چاپ سوم کتاب سال 88 بوده و چاپ چهارم آن پس از یک دهه در سال 98 منتشر شده است.

 

  این مقاله را ۳ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *