سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نقش سازمان‌ یافته ارامنه در انقلاب مشروطه

نقش سازمان‌ یافته ارامنه در انقلاب مشروطه

 

مجاهدین ارمنی در کنار بختیاری‌ها، تفنگچی‌های گیلانی و مجاهدین آذربایجان در برانداختن محمدعلی شاه و برقراری مجدد مشروطه سهیم بودند. حوری بربریان در کتاب «ارامنه و انقلاب مشروطه ایران» به ریشه‌های این اولین و آخرین دخالت اقلیت ارمنی در بحران‌های سیاسی ایران می‌پردازد و با دیدی فرامرزی اوضاع سیاسی و فکری زمانه‌ی مشروطه را در منطقه و بین ارمنی‌های روسیه و عثمانی مورد کاوش قرار می‌دهد.  

مجاهدین ارمنی در کنار بختیاری‌ها، تفنگچی‌های گیلانی و مجاهدین آذربایجان در برانداختن محمدعلی شاه و برقراری مجدد مشروطه سهیم بودند. حوری بربریان در کتاب «ارامنه و انقلاب مشروطه ایران» به ریشه‌های این اولین و آخرین دخالت اقلیت ارمنی در بحران‌های سیاسی ایران می‌پردازد و با دیدی فرامرزی اوضاع سیاسی و فکری زمانه‌ی مشروطه را در منطقه و بین ارمنی‌های روسیه و عثمانی مورد کاوش قرار می‌دهد.  

 

 

نقش سازمان‌ یافته ارامنه در انقلاب مشروطه




درست یک سال و بیست روز از به توپ بستن مجلس به دست کلنل لیاخوف روس و به امر محمدعلی‌شاه قاجار گذشته بود که قوای مشروطه‌خواهان یعنی سردار اسعد بختیاری و سواران ایلیاتی‌اش از جنوب و سپهدار تنکابنی و یپرم خان ارمنی با مجاهدین گیلانی و فداییان ارمنی از غرب در منطقه بادامک اطراف تهران به هم رسیدند و دو روز بعد این قوا تهران را فتح کرد و مشروطه بر استبداد پیروز شد.


در این مقاومت یک‌ساله علیه شاه مستبدی که بساط مشروطه را برچیده بود؛ نام چهار جمعیت می‌درخشد. تبریزی‌ها و نیروهای ستارخان که بیش از همه مقابل قوای استبداد ایستادگی کردند، ایل بختیاری، تفنگچی‌های گیلانی سپهدار تنکابنی و ارمنیان. نام این دسته آخر با نام یپرم‌خان عجین شده است. «ارامنه و انقلاب مشروطه ایران» اما کتابی است که به یپرم خان کمتر از هر موضوع دیگری توجه می‌کند.

 

چیزی کمتر از ده صفحه از این کتاب درباره یپرم خان است. حوری بربریان نویسنده ارمنی‌الاصل کتاب که استادیار مطالعات تاریخی در دانشگاه ایالتی کالیفرنیاست، به دنبال پاسخ سوالاتی از جنس دیگر است: چه شد که ارامنه برای اولین‌بار و آخرین‌بار به صورت گسترده در صحنه سیاسی ایران دخالت کردند؟

 

 

 

 

انقلاب مشروطه رابطه وثیقی با منطقه قفقاز دارد. قفقازِ تحت تسلطِ روسیه، دروازه ورود افکار جدید و به خصوص انقلابی به آذربایجان و در مراحل بعدی گیلان و تهران است. افکاری که از سمت سوسیالیست‌ها و آنارشیست‌های روس در مبارزه با رژیم تزاری به قفقاز می‌رسند و از طریق انبوه کارگران مهاجر ایرانی به داخل ممالک محروسه ایران منتقل می‌شوند.

 

در نتیجه فقر شدید در ایران و توسعه سریع اقتصادی روسیه، جمعیت انبوهی ایرانی برای کار در صنایع نفتی باکو و کارخانجات قفقاز به خاک امپراتوری روسیه رفته‌اند و در آن‌جا برای اولین بار با محیط سیاسی کارگری، اعتصاب، احزاب سازمان‌یافته و روزنامه‌های سیاسی روبرو می‌شوند. در آن دوره و زمانه، تمام دنیا پر است از انقلابی‌های حرفه‌ای. یپرم خان یکی از این‌هاست و حیدرخان عمواوغلی یکی دیگر.

 

بشریت غرق امید به تحول است و ملت‌سازی‌های رو به شکوفایی، از درون، امپراتوری‌های چندقومی و چندمذهبی را می‌ترکاند. چندسالی قبل جنبش ملی یهودی‌ها با تشکیل کنگره‌ای سربرآورده، بلغارها، یونانی‌ها، صرب‌ها، کروات‌ها… یکی یکی خود را به عنوان یک ملت و نه رعایای امپراتوری‌های بزرگ می‌شناسند و ارامنه هم یکی دیگر از این ناسیونالیسم‌های جوان هستند. جمعیتی قومی-مذهبی که بین سه امپراتوری تقسیم شده‌اند.

 

 

حوالی طلوع قرن بیستم در حدود ۲٫۵ میلیون ارمنی در مناطق متعلق به امپراتوری عثمانی زندگی می‌کنند. حدود ۱٫۴ میلیون از ارامنه در مناطق قفقاز سکونت دارند که بعد از عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای بخشی از خاک امپراتوری مسیحی روسیه به شمار می‌رود.

 

بین ۶۳ تا ۷۰ هزارنفر ارمنی هم در ایران و اکثراً در آذربایجان و اصفهان به سر می‌برند که نسبت به دو جمعیت پیش‌گفته گروهی اندک محسوب می‌شوند. [همه آمارها تقریبی است و اعداد بالا معدلی است از تقریب‌های متفاوت] ارامنه ساکن شرق عثمانی عمدتا کشاورز بودند و سطح سواد پایین‌تری نسبت به ارمنستان شرقی داشتند. باسوادترها و تجار ارمنی در شهرهای اصلی غرب عثمانی ساکن بودند.

 

در مقابل ارامنه قفقاز بزرگترین جمعیت کارگری منطقه را تشکیل می‌دادند. (طبق اسناد، ارامنه ۲۵ تا ۲۹ درصد، روس‌ها ۱۸ تا ۲۰ درصد، مسلمانان قفقازی ۱۳ درصد و ایرانیان مهاجر ۱۹ تا ۲۱ درصد از جمعیت کارگری شهر نفتی باکو را تشکیل می‌دادند) سطح تحصیلات بالای این قوم و جامعه عمدتا کارگری‌اش همزمان با تحولات انقلابی زیرپوست روسیه دست به دست هم می‌دهند تا احزاب دست چپی در این فضا ایجاد شوند و رشد کنند.

 

بعضی از ارامنه جذب جنبش‌های سوسیالیستی روسیه می‌شوند و سایرین در تلفیقی از ناسیونالیسم (آزادسازی وطن یعنی ارمنستان تحت حکومت عثمانی) و سوسیالیسم (رهایی طبقه کارگر از تزار و از سرمایه‌داری) دو حزب عمده سوسیال دموکرات هنچاکیان و فدراسیون انقلابی ارامنه (داشناکتسوتیون) را بنیاد می‌گذارند که بازیگر اصلی صحنه پرتلاطم سیاسی بیست سال اول قرن بیستم برای ارامنه هستند.

 

 

 

 

چگونه انقلابیان ارمنی متوجه فعالیت در ایران شدند؟

 


ایران در ابتدا پلی بود بین قفقاز و استان‌های شرقی عثمانی. یک سکوی پرتاب. جوانان از جان‌گذشته ارمنی که از نیمه‌های قرن نوزدهم «فدایی» نام گرفته بودند، با استفاده از بی‌دولتی و هرج و مرج ایران، از قفقاز به ایران می‌آمدند و در تبریز و خوی و سلماس آموزش نظامی می‌دیدند و از آن‌جا راهی وان و استان‌های ارمنی‌نشین عثمانی می‌شدند و آن‌جا تبلیغات انقلابی می‌کردند و هسته‌های دفاع از ارامنه تشکیل می‌دادند.

 

در نخستین سال‌های قرن بیستم اما به هم خوردن وضع امپراتوری‌های بزرگ اوضاع ملت‌های کوچک را هم تغییر داد. در ۱۹۰۳ شاهزاده گولیتسین والی روس قفقاز اموال کلیسای ارامنه را مصادره کرد که موجب واکنش شدیدی در خیابان‌های تفلیس و باکو شد و احساسات ضدروس را دامن زد. داشناکتسوتیون از این اعتراضات برای سازماندهی مردم و مطرح شدن استفاده کرد. دوسال بعد آن‌چه در سن پترزبورگ و شهرهای عمده روسیه اتفاق افتاد، به صورتی دومینووار روی ایران تاثیر گذاشت.

 

شکست روسیه در جنگ با ژاپن موجی از اعتماد به نفس در بین ملت‌های شرق (از جمله ایران) به وجود آورد. در شرق این جنگ را به شکل پیروزی تنها ملت دارای مشروطه در آسیا بر تنها ملت بدون مشروطه اروپا دیدند. شکست تزار به انقلابیون هم اعتماد به نفس داد اما انقلاب ۱۹۰۵ روسیه موفق نبود و بعد از شکست موجی از بگیر و ببند در سراسر خاک روسیه به راه افتاد که یکی از نتایجش این بود که خیلی از انقلابیون حرفه‌ای ارمنی از رود ارس گذشتند و به ایران پناه بردند.

 

درست یک سال بعد از این شکست بود که شاه ایران در مقابل فشارها تسلیم شد و فرمان مشروطیت را امضا کرد. انقلابیون حرفه‌ای هنچاک و داشناک، ناتوان از تاثیرگذاری بر عثمانی و در فرار از تزار روس، در یک کشور عقب‌مانده شرقی با یک «انقلاب» روبرو شدند. همان چیزی که می‌خواستند.




مشارکت در مشروطه چطور اتفاق افتاد؟

 


این طور نبود که احزاب اصلی ارامنه –که در ایران هم شاخه‌هایی در هر شهر گیلان و آذربایجان ایجاد کرده بودند- بلافاصله وارد جنبش ایرانیان شوند. سوسیال دموکرات‌ها در کنفرانسی در سپتامبر ۱۹۰۸ میلادی (سال به توپ بسته شدن مجلس) موضوع را به بحث گذاشتند و از آن‌جا که نظرات بسیار متفاوت بود نامه‌ای برای کائوتسکی و پلخانف چهره‌های برجسته مارکسیست روس نوشتند و سوالاتی مطرح کردند: «سوالات حول دو محور اصلی بود.

 

یکی اینکه ماهیت جنبش مشروطه در ایران چیست. ترقی‌خواهانه است یا پسرفت‌گرایانه؟ و آن‌ها باید چه مشارکتی داشته باشند؟ محور دوم سوال‌ها درباره شرایط اقتصاد و تولید سرمایه در ایران بود» کائوتسکی در جواب گفته بود تمام سوسیالیست‌ها باید در جنبش دموکراتیک شرکت کنند و اگر کشور دارای طبقه پرولتاریای مدرن نباشد آن‌ها به عنوان نیروی دموکرات باید فعالیت کنند. اما ترس داشناکتسوتیون و احزاب ارمنی جنبه غیرتئوریک هم داشت.

 

آن‌ها می‌ترسیدند در صورت شکست جنبش، ارمنی‌های ایران امنیت و آزادی نسبی فعلی را از دست بدهند و مورد انتقام طرفداران شاه قرار بگیرند. ترسی که باعث شد توافق شود کمک داشناکتسوتیون و هنچاک‌ها به جنبش غیرعلنی باشد. هنچاک‌ها هشتاد قبضه اسلحه برای ستارخان فرستادند و نمایندگان داشناکتسوتیون با تقی‌زاده مذاکره کردند و پیمانی نوشتند که از جمله تعهدات آن این بود که ارامنه افکار اروپاییان را به سوی جنبش مشروطه جلب کنند و کمک‌هایی در زمینه آموزش نظامی و سازماندهی به طرف ایرانی بدهند.

 


اما آن‌چه حضور ارامنه را از کمک‌رسانی و آموزش و ساخت بمب به حضور فیزیکی کشاند، بغرنج شدن اوضاع در تبریز بود که کمیته آذربایجان حزب را مستقیماً به سمت دخالت نظامی کشاند.

 


عنوان فرعی ترجمه فارسی کتاب هم از این فراز از اتفاقات آمده است. در این دوران روزنامه ارگان داشناکتسوتیون نوشت: «عشق به آزادی سرزمین نمی‌شناسد. هرکسی که شجاع است و وجدان دارد، جهان برای او باز است. یک تفنگ و یک گلوله تنها چیزی است که بدان محتاج است. علت اینکه ارامنه نیز همانند سایر قومیت‌ها به کمک ستارخان شتافته‌اند، یک دیدگاه تاریخی جهانی مشترک است که در آن ملیت هیچ جایی ندارد.»


تحرک نظامی اصلی اما در رشت اتفاق افتاد. جایی که کمیته‌ای نظامی که به احترام مقاومت جانانه ستارخان در تبریز کمیته ستار نامیده شد تشکیل گشت و جمعی از مهاجران گرجی و فداییان ارمنی حول یپرم خان سازمان‌دهی شدند.

 

 

 

 

یک انقلابی نمونه‌ای: یپرم خان

 


یپرم داویتیان که به هایریک (پدر) و تاپاراکان (آواره) شهرت یافت، در ولایت گنجه (الیساوتپول روسی) متولد شده بود. جزو گروهی بود که مستقیم می‌خواست از مرز روسیه با عثمانی وارد عثمانی شود اما دستگیر شد و به جزیره ساخالین در انتهای سیبری تبعید شد که پایان کار هر زندانی به شمار می‌رفت. اما یپرم از زندان فرار کرد و به ژاپن رفت و در پوشش بازرگان وارد ایران شد.

 

در رشت مشغول کار آجرپزی شد و دوباره ساختن هسته‌های نظامی را شروع کرد. یپرم بیشتر از کمیته گیلان داشناکتسوتیون به دخالت موثر در جنگ داخلی مشروطه و استبدادخواهان معتقد بود و دست آخر کمیته ستار مرکب از بیست مبارز ارمنی، ۳۵ گرجستانی و سه ایرانی انبار مهمات و بعد شهر رشت را تسخیر کرد و این نیرو (با شرکت دویست تا سیصد فدایی ارمنی) در کنار نیروهای سپهدار راهی تهران شدند و با فتح تهران دوباره مشروطه برقرار شد. یپرم خان به عنوان یکی از سرداران بزرگ آزادی، رییس نظمیه تهران شد و از این‌جا مشکلات تازه پدیدار شد.

 



فصول آخر: شکست و عقب‌نشینی

 


در زندگی سیاسی یپرم خان بین ۱۹۰۹ که رییس نظمیه شد تا ۱۹۱۲ که در جنگ با برادر محمدعلی شاه در روستای شورجه همدان کشته شد، سه اتفاق بحث‌برانگیز وجود دارد که قضاوت‌های متناقضی درمورد یپرم خان برمی‌انگیزند. هیچ‌یک از این اتفاقات (خلع سلاح کردن ستارخان در پارک اتابک، اعدام شیخ فضل‌الله نوری و کمک به دولت برای تعطیل مجلس) در کتاب حوری بربریان مورد بحث بیشتر از یکی دو پاراگراف قرار نگرفته‌اند.

 

این کتاب بیشتر سرگذشت احزاب ارمنی است و در مقابل اختلافات بالاگرفته بین داشناکتسوتیون و یپرم خان موضوع اصلی یکی از فصل‌های کتاب است. درباره کتاب «ارامنه و انقلاب مشروطه ایران» در نظر داشته باشید که بیش از اینکه کتابی درمورد ایران و انقلاب مشروطه باشد، کتابی درباره فصلی از تاریخ ارامنه است.

 


می‌دانید که روس‌ها خواهان اخراج مورگان شوستر مستشار نظامی مالی دولت بودند و با اشغال شمال ایران به دولت مشروطه اولتیماتوم دادند. با اشغال تبریز و گیلان توسط روس‌ها هسته‌های احزاب ارمنی متلاشی شدند و از طرفی آن‌ها بعد از آن‌که دولت اولتیماتوم را قبول کرد و مجلس منحل شد، تمام دستاوردهای انقلاب را بربادرفته می‌دیدند.

 

مرگ یپرم خان در ۱۹۱۲/۱۲۹۱ تیر خلاصی بود بر پرونده مشارکت حزب داشناکتسوتیون در انقلاب مشروطه. حزب به کلی فعالیتش در ایران را موقوف کرد و دوباره متوجه عثمانی و روسیه شد. این زمان تازه آرامش قبل از طوفان بود برای ارامنه. در هشت سال، طوفانی از اتفاقات و بلا باریدن گرفت. دوسال بعد جنگ اول جهانی شروع شد، در سال اول جنگ ترک‌های جوان متحدین سابق داشناکتسوتیون تصمیم گرفتند مساله ارامنه را با نابودی آن‌ها حل کنند و پشت جبهه را پاکسازی کنند.

 

دوسال بعد از ریشه‌کن کردن ارمنستان غربی، در روسیه انقلاب شد و بعد از یک دوره کوتاه جمهوری ناسیونالیستی در ایروان، برای هفتاد سال ارمنستان یک جمهوری از جماهیر متحد شوروی شد و دوران پرتب‌وتاب بیست ساله فعالیت حزبی به پایان رسید. ارامنه دیگر به صورت جمعی و حزبی در ایران فعالیت نکردند گرچه افرادی از ارمنی‌ها در جنبش جنگل و بعدها در حزب توده فعال بودند.

 

مشروطه

  این مقاله را ۷۶ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *