سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

سریر خون

سریر خون


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

«بیست زخم کاری» داستانی است درباره‌ی قدرت و فساد. داستان ظهور و سقوط مردی که هیولا می‌شود. داستان مالکی، یکی از دلال‌های هلدینگ ریزآبادی که در انگلیس درس خوانده و با زحمت و جاه‌طلبی پله‌پله خودش را در تشکیلات خانوادگی ریزآبادی‌ها بالا کشیده و حالا وسوسه و ولع نفر اول شدن دارد و در راه رسیدن به این جایگاه می‌خواهد هر مانعی را ببلعد. حسینی‌زاد در «بیست زخم کاری» تا حد ممکن از برخی شیوه‌‌های معمول رمان‌نویسی و قاعده‌های کلاسیک آن دوری کرده است. ریتم اتفاقات خیلی سریع‌تر از ریتم معمول وقایع رمان‌هاست و نوعی ایجاز در روایت داستان وجود دارد که ذائقه‌ی رمان‌خوان‌ها به آن عادت ندارد.

بیست زخم کاری

نویسنده: محمود حسینی‌زاد

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۱۲۷

«بیست زخم کاری» داستانی است درباره‌ی قدرت و فساد. داستان ظهور و سقوط مردی که هیولا می‌شود. داستان مالکی، یکی از دلال‌های هلدینگ ریزآبادی که در انگلیس درس خوانده و با زحمت و جاه‌طلبی پله‌پله خودش را در تشکیلات خانوادگی ریزآبادی‌ها بالا کشیده و حالا وسوسه و ولع نفر اول شدن دارد و در راه رسیدن به این جایگاه می‌خواهد هر مانعی را ببلعد. حسینی‌زاد در «بیست زخم کاری» تا حد ممکن از برخی شیوه‌‌های معمول رمان‌نویسی و قاعده‌های کلاسیک آن دوری کرده است. ریتم اتفاقات خیلی سریع‌تر از ریتم معمول وقایع رمان‌هاست و نوعی ایجاز در روایت داستان وجود دارد که ذائقه‌ی رمان‌خوان‌ها به آن عادت ندارد.

بیست زخم کاری

نویسنده: محمود حسینی‌زاد

ناشر: چشمه

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۳۹۹

تعداد صفحات: ۱۲۷

 


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

«بیست زخم کاری» را به شکل عجیبی خواندم. چند قسمت سریال «زخم کاری» را دیدم و کنجکاو شدم بدانم داستان در فیلم‌نامه‌ی محمدحسین مهدویان، نویسنده و کارگردان سریال، چه تغییراتی کرده است.

می‌خواستم کتاب را بخرم اما نبود. گفتند از تابستان ۹۹ تجدید چاپ نشده چون توقیف شده. از «طاقچه» نسخه‌ی الکترونیکی‌اش را خریدم. چند قسمت دیگر سریال را دیدم و چند روز بعد وقتی رفتم همان نسخه‌ی الکترونیکی را بخوانم، متوجه شدم با دستور وزارت ارشاد حتی خرید همین نسخه را هم برای دیگران برداشته‌اند و بخت خیلی یار ما بوده که خریداران سابق را از خواندن کتاب محروم‌ نکرده‌اند.

 

بررسی تشابهات بین کتاب و سریال بیست زخم کاری 

کتاب را که می‌خواندم، ناخواسته تصویرهای سریال، از شخصیت‌ها تا دیالوگ‌هایش می‌آمد جلوی چشمم و تشابه‌ها و تغییرات را یادداشت می‌کردم. در همان چند صفحه‌ی اول گوشه‌ای نوشتم داستان ریتم سریعی دارد و اتفاق‌ها و صحنه‌ها سینمایی نوشته شده‌اند و مهدویان چه داستان خوبی را برای اقتباس انتخاب کرده است. یک فیلم‌نامه‌ی نسبتا آماده را.

بعد از تمام شدن کتاب، اتفاقی گفت‌وگویی با محمود حسینی‌زاد، نویسنده‌ی کتاب و مترجم چیره‌دست را دیدم و خواندم و فهمیدم نسخه‌ی اول «بیست زخم کاری» که با هزار لطایف‌الحیل و با تغییر دو سه ناشر بالاخره در «چشمه» چاپ شده، در اصل یک فیلم‌نامه بوده و بعدها به رمان تغییر کاربری داده و به گفته‌ی حسینی‌زاد خط اصلی همان فیلم‌نامه در این کتاب حفظ شده است.

در واقع قبل از خواندن کتاب به لطف سریال چیزهایی از قصه می‌دانستم و بعد از خواندنش هم چیزهای دیگری از زبان نویسنده درباره‌ی راه طی شده برای رسیدن به این داستان را خواندم که حالا قضاوت درباره‌ی اصل قصه را سخت می‌کند. اما حالا که از دور نگاه می‌کنم، «بیست زخم کاری» فارغ از این حواشی عجیب‌و‌غریب، رمانی است پرکشش، خوش‌ریتم و سرگرم‌کننده. یک تریلر ایرانی با شرکت شکسپیر، مافیای اقتصادی و شرکا که بوی خون می‌دهد.

 

مرروی بر داستان بیست زخم کاری 

«بیست زخم کاری» داستانی است درباره‌ی قدرت و فساد. داستان ظهور و سقوط مردی که هیولا می‌شود. داستان مالکی، یکی از دلال‌های هلدینگ ریزآبادی که در انگلیس درس خوانده و با زحمت و جاه‌طلبی پله‌پله خودش را در تشکیلات خانوادگی ریزآبادی‌ها بالا کشیده و حالا وسوسه و ولع نفر اول شدن دارد و در راه رسیدن به این جایگاه می‌خواهد هر مانعی را ببلعد؛ از آدم‌ها تا قوانین و ساختارهای مزاحم اهدافش را.

او در این مسیر از هیچ جرم و جنایتی دریغ نمی‌کند؛ از دروغ، رشوه، زدوبند و پاپوش دوختن تا رانت‌خواری، پول‌شویی و حتی قتل.  

رمان حسینی‌زاد برداشتی آزاد است از «مکبث»، یکی از شاهکارهای ویلیام شکسپیر. کتاب با نقل‌قولی از «مکبث» آغاز می‌شود که اسمش را هم از آن وام گرفته؛ «… همیشه این بوده که وقتی بر مغز می‌کوفتند، مرد می‌مرد و بس. ولی حالا با بیست زخم کاری بر فرق سر، از جا برمی‌خیزند و ما را تارومار می‌کنند… هنوز اینجا بوی خون می‌دهد. همه‌ی عطرهای عربستان هم به این دست کوچک بوی دیگری نخواهند داد…». جمله‌هایی که مخاطب را برای ورود به دنیای گنگستری قصه و همراهی با ضدقهرمانش آماده می‌کند.

 

نسخه‌ی ایرانی مکبث؟

مالکی هم‌چون مکبث سودای قدرت دارد و در مسیر رسیدن به این هدف، سمیرا مانند لیدی مکبث -البته بسیار کم‌رنگ‌تر- او را همراهی می‌کند تا هر مانعی را حذف کنند. از ریزآبادیِ بزرگ -که با ثروت و تجارت و نفوذش در سیستم حکم دانکن، پادشاه نمایش‌نامه‌ی «مکبث» را دارد- تا میراث‌خواران او را. سمیرا در سایه هوای شوهر مقتدرش را دارد و تردیدهایش را به یقین تبدیل می‌کند؛ «خورشید گشته بود و نورش پاهای سمیرا را گرفته بود. سمیرا نگاهی به ریش تنک ریزآبادی و چشم‌های بی‌نورش انداخت که حالا برقی در رطوبت غلیظش نشسته بود.

دلش آشوب شد. این چه قیافه‌ایه؟ فکر کنم همه بو بردن. این رفتارت مشکوک می‌کنه. کاری کردیم و باید پاش وایستیم. دیشب که مفصل صحبت کردیم. مالکی نشسته بود لبه‌ی تخت. سمیرا را که کنارش ایستاده بود نگاه نمی‌کرد. کاش این‌جا نیومده بود. می‌رفتم تهران و باهاش دوبه‌دو صحبت می‌کردم. امتیازام رو می‌گرفتم. این‌جا می‌ترسم…من هستم. نترس! سمیرا نشست کنارش. در پنجره، غروب لاجوردی بود، کوه‌ها نزدیک‌تر و جنگل یک تخته‌سیاه.»

مالکی و سمیرا مانند مکبث و لیدی مکبث، بعد از جنایت‌ها، شبح خون‌آلود قربانی‌هایشان را می‌بینند؛ «سه هیکل تیره نشسته در تاریکی، از جا کنده شدند و شناور در هوا از دل سیاهی آمدند سمت مالکی.» مساله‌ی اصلی مکبث در «مکبث» قدرت و جاه‌طلبی بی‌پایانش است و مالکی هم هر روز با معامله‌های کلان تجاری داخلی و خارجی، طمع سیری‌ناپذیرش به پول و قدرت را بیشتر می‌کند.

 

ردپای کولی‌ها در رمان بیست زخم کاری

رد پای خواهران جادوگر «مکبث» در داستان حسینی‌زاد هم پیداست و کولی‌ها حکم همان جادوگرها و پیش‌گوها را دارند. جادوگرانی که هر بار حضور آنها فضای واقع‌گرایانه‌ی داستان را سوررئال و دگرگون می‌کنند: «مالکی چشم‌ها را بست، سرفه کرد، با دست گردوغبار را تاراند. نفس در سینه‌اش تنگی می‌کرد. چشم که باز کرد نشسته بود میان برهوتی. گردوغبار، فروافتاده. جاده و رستوران، کیلومترها آن‌سوتر. آسمان بالای سر، کبود. کوهِ روبه‌رو، یک تخته سرب. آبشار، منجمد. زمین خاکستری. سه زن، لباس‌های هزاررنگ به تن، ایستاده بودند روبه‌روی مالکی.»

کولی‌های جادوگر و پیش‌گوی داستان هم که چند بار سر و کله‌شان در قصه پیدا می‌شود، در سریال به دختربچه‌ای تبدیل شده که ملاقات‌های متعددی با مالک دارد. اجرای صحنه‌ها در سریال گاهی با تصویرسازی‌های حسینی‌زاد در داستان شباهت دارد و اکثر مواقع هم از آن‌ها فاصله گرفته است.

یکی دیگر از تغییرات داستان هم اختلاف بین ابعاد فساد در رمان و سریال است؛ در داستان اشاره‌های متعددی به گستردگی فساد و ارتباطات مالک و سایر شخصیت‌ها با بالادستی‌های نظام اقتصادی کشور وجود دارد اما در سریال اکثر فسادها به ریزآبادی‌ها محدود شده و کمتر به ارتباط‌های دیگر آنها اشاره می‌شود. این‌ها اشاره‌هایی کوتاه –و به دور از قضاوت- به تفاوت‌ها و تشابه‌های رمان و سریال هستند و در یک بررسی تطبیقی و تحلیلی حتما سیاهه‌ی دیگری از این تغییرات و شباهت‌ها به دست می‌آید.

 

اقتباس در قالب سریال

سریال «زخم کاری» در اقتباس از «بیست زخم کاری» از اکثر این مصالح داستانی بهره برده است. کتاب 127 صفحه‌ای حسینی‌زاد به سریال 15 قسمتی مهدویان تبدیل شده که لازمه‌ی این تغییر مدیوم از رمان به فیلم‌نامه، تغییرات ریز و درشتی بوده است.

مهدویان تا حد ممکن ضرباهنگ و شتاب داستان را حفظ و در دیالوگ‌نویسی‌ها از اکثر جمله‌های کتاب استفاده کرده است. مهدویان به داستان رابطه‌های عاشقانه‌ای مانند رابطه‌ی دختر ناصر و پسر مالک را اضافه کرده و خرده‌قصه‌ای عاشقانه هم در گذشته‌ی مالک (جواد عزتی) و منصوره (هانیه توسلی) طراحی کرده که در داستان نیست چون در رمان شخصیت منصوره وجود ندارد و حاج‌عمو جای این دختر پسری دارد به نام منصور.

مالک در داستان تحصیل‌کرده‌ی انگلستان است اما در سریال کارش در تشکیلات ریزآبادی‌ها را از پادویی و رانندگی شروع کرده و کم‌کم به حلقه‌ی اصلی کار خانوادگی آنها رسیده است. مالک در کتاب شخصیت مقتدرتر و مسلطی دارد اما در سریال در برابر همسرش سمیرا (رعنا آزادی‌ور) در اکثر موقعیت‌ها در موضع ضعف قرار دارد چون شخصیت سمیرا در سریال نقشی پررنگ‌تر از رمان دارد تا شباهت بیشتری به لیدی مکبث را تداعی کند.

در رمان اشاره‌های غیرمستقیمی به زمینه‌های مذهبی و مظاهر ریاکارانه‌ی دین‌داری در شخصیت‌های نوکیسه و فاسد قصه وجود دارد که در سریال چندان پیدا نیست؛ «مظفری گفت حوصله می‌خواد. آدم بکوبه بیاد این‌جا، یه معامله بکنه هلو، توی یه مملکت باشه پر از هلو، اون‌وقت بره خونه‌ی حاج فرشته قورمه‌سبزی بخوره و به دروغ‌هاش گوش بده که دهه‌ی فجر این کار رو کردم، عاشورا اون کارو …». شخصیت اخوان (وکیل هلدینگ) در داستان هم‌جنس‌گراست که مهدویان به ناچار و به دلیل خط قرمزهای سریال‌سازی در شبکه‌ی نمایش خانگی ایران از آن چشم‌پوشی کرده است.

 

تریلر
«بیست زخم کاری» اکثر مولفه‌های رمان‌های تریلر را دارد؛ داستانش ماجرایی هیجان‌انگیز، رازآلود و معمایی دارد، مالکی شخصیت اصلی‌اش، در موقعیت‌های خطرناکی قرار می‌گیرد، نبرد خیر و شر جریان دارد -که البته اهالی جبهه‌ی خیر خودشان گونه‌ی دیگری از شر هستند- و شرایط بحرانی، حوادث مکرر و تعلیق‌های فراوانی در قصه جریان دارد. حسینی‌زاد با طراحی دقیق ریزه‌کاری‌های شخصیت‌پردازی‌ها و فضاسازی‌ها، ترسیم دقیق مکان‌های داستان و تعدد و تغییر مداوم لوکیشن‌ها و … . همه‌ی این‌ها، تجربه‌ی یک رئالیسم پرشتاب را برای مخاطب آفریده است.

روایت‌های او از شیوه‌های خرد و کلان فسادهای گسترده‌ی اقتصادی هم تصویرهایی آشناست. تصویرهایی که جزییاتش را کم‌وبیش در داستان‌ها و دادگاه‌های فسادهای اقتصادی بی‌شمار این سال‌ها شنیده‌ و دیده‌ایم. در واقع انگار حسینی‌زاد جزییات وقوع و پشت‌صحنه‌ی یکی از این پرونده‌های فساد سیستماتیک ایران را ثبت و روایت کرده است.

 

محمود حسینی زاد - نویسنده کتاب بیست زخم کاری
محمود حسینی زاد – نویسنده کتاب بیست زخم کاری

 

ویژگی‌های نثر محمود حسینی‌زاد 

حسینی‌زاد در «بیست زخم کاری» تا حد ممکن از برخی شیوه‌‌های معمول رمان‌نویسی و قاعده‌های کلاسیک آن دوری کرده است. ریتم اتفاقات خیلی سریع‌تر از ریتم معمول وقایع رمان‌هاست و نوعی ایجاز در روایت داستان وجود دارد که ذائقه‌ی رمان‌خوان‌ها به آن عادت ندارد. خبری از توصیف‌ها، صفت‌ها، قیدهای فراوان و پرگویی و اضافه‌گویی نیست و روایت بیشتر بر رویدادهای اصلی داستان متمرکز است و تا حد ممکن از حواشی دوری می‌کند.

نثر نویسنده و جمله‌بندی‌ها پیچیدگی‌های زبانی زیادی ندارند و توصیفات، مینی‌مالیستی و جمله‌ها خیلی کوتاه نوشته شده‌اند، شبیه شرح صحنه‌های فیلم‌نامه‌ها: «ریزآبادی پشت میزش کنار پنجره. ناصر روی صندلی کنار میز پدر. میرلوحی و مظفری نزدیک در. اخوان زیر صفحه‌ی تلویزیون. نجفی روی کاناپه کنار پنجره. مالکی زیر نقشه ایستاده بود.».

مجموعه‌ی تمامی این ویژگی‌ها باعث شده است که با یک رمان تدوین‌شده مواجه باشیم. با داستانی که انگار زوایدش را دور ریخته‌اند تا به شکل یک فیلمنامه نزدیک باشد. «بیست زخم کاری» سر و شکل کلاسیک رمان‌ها را دارد و ندارد. شاید به خاطر همین‌هاست که در بعضی نقدها نوشته‌ی حسینی‌زاد را نه رمان، بلکه یک «داستان بلند» خطاب می‌کنند. چه اسمش را بگذاریم رمان، چه داستان بلند (واقعا اهمیت و ارزشی دارد؟)، نوشته‌ی حسینی‌زاد پرتره‌ای خواندنی و تراژیک است از فساد در زمانه‌ی ما.

 

سریر خون

 

  این مقاله را ۳۳ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *