سریر خون
«بیست زخم کاری» داستانی است دربارهی قدرت و فساد. داستان ظهور و سقوط مردی که هیولا میشود. داستان مالکی، یکی از دلالهای هلدینگ ریزآبادی که در انگلیس درس خوانده و با زحمت و جاهطلبی پلهپله خودش را در تشکیلات خانوادگی ریزآبادیها بالا کشیده و حالا وسوسه و ولع نفر اول شدن دارد و در راه رسیدن به این جایگاه میخواهد هر مانعی را ببلعد. حسینیزاد در «بیست زخم کاری» تا حد ممکن از برخی شیوههای معمول رماننویسی و قاعدههای کلاسیک آن دوری کرده است. ریتم اتفاقات خیلی سریعتر از ریتم معمول وقایع رمانهاست و نوعی ایجاز در روایت داستان وجود دارد که ذائقهی رمانخوانها به آن عادت ندارد.