سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

سرشتِ خیر و شر

سرشتِ خیر و شر


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

هاوزر در کتاب «ذهن اخلاقی»، برای توضیح و تبیین سیستمِ درونیِ قضاوتِ اخلاقی از تازه‌ترین دست‌آوردهای علوم شناختی، علوم رفتاری و زیست‌شناختی سخن به میان می‌آورد و تلاش می‌کند عناصری که بر این دستگاهِ اخلاقیِ درونی مؤثر به نظر می‌رسند را یک به یک بررسی کند.

ذهن اخلاقی

نویسنده: مارک هاوزر

مترجم: محمد فرخی یکتا

ناشر: هرمس

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۷۱۰

هاوزر در کتاب «ذهن اخلاقی»، برای توضیح و تبیین سیستمِ درونیِ قضاوتِ اخلاقی از تازه‌ترین دست‌آوردهای علوم شناختی، علوم رفتاری و زیست‌شناختی سخن به میان می‌آورد و تلاش می‌کند عناصری که بر این دستگاهِ اخلاقیِ درونی مؤثر به نظر می‌رسند را یک به یک بررسی کند.

ذهن اخلاقی

نویسنده: مارک هاوزر

مترجم: محمد فرخی یکتا

ناشر: هرمس

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۷۱۰

 


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

سرشتِ خیر و شر

 

چگونه طبیعت فهم خوب و بد را پدید آورد؟

 

علی‌رغم اینکه موضوعِ اخلاق از گذشته‌ی بسیار دور مورد توجه اندیشمندان بوده است و کمتر فیلسوفی پیدا می‌شود که به این مهم نپرداخته باشد، بررسی اخلاقیات از دیدگاه علمی چندان قدیمی نیست. علمِ اخلاق به چیستیِ نیک و بد و جایگاه آن در روان انسان‌ها می‌پردازد. علمِ روان‌شناسیِ اخلاق به پرسش‌های توصیفی با مضمون علل پیدا و پنهان و همچنین چگونگی تصمیم‌گیری افراد در مورد بایدها و نبایدها پاسخ می‌دهد.

روان‌شناسانِ اخلاق به دنبال بررسی مکانیزم‌های زیربنایی قضاوت اخلاقی می‌باشند. «ذهن اخلاقی» با استفاده از نتایجِ آزمایش‌های نوین در حوزه‌های مختلفِ علوم رفتاری، از یافتارِ یک قلمرو تازه در معرفت بشری سخن به میان می‌آورد.

 

Moral Minds یا اذهانِ اخلاقی که در ترجمه‌ی فارسی با عنوان «ذهن اخلاقی» منتشر شده است؛ کتابی نسبتاً جامع و کل‌نگر نوشته‌ی مارک دی. هاوزر است. مارک هاوزر یک زیست‌شناسِ تکاملی (فرگشتی) است که در زمینه‌ی رفتارِ نخستی‌سانان و هوش‌سنجیِ جانوران، صاحب تألیفاتی اشت و همچنین تحقیقاتی در حوزه‌ی خودکنترلی و علوم اعصاب شناختی، انجام داده است.

هاوزر پس از هجده سال پژوهش و تدریس، دانشگاه هاروارد را ترک کرد و از آن به بعد با تأسیس مؤسسه‌ای به نام «ریسک ایرِیزر» (در سال ۲۰۱۲) به یاری کودکان نیازمند پرداخت. کودکان مبتلا به آسیب‌های اجتماعی-عاطفی و عصب‌شناختی و همچنین آموزگاران آن‌ها می‌توانند خدماتی از این مؤسسه دریافت کنند. هاوزر به پژوهش و تألیف در حوزه ذهن و مغز ادامه داده و در مقالات اخیرش با زبان‌شناسان و دانشمندان علوم اعصاب همکاری می‌کند.

 

نوشتار نسبتاً حجیمی که در ۶۳۲ صفحه، در قطع رقعی توسط انشارات هرمس به چاپ رسیده؛ ترجمه‌ای روان و یکدست به قلم محمد فرخی یکتا از کتاب Moral Minds است. زبانِ نویسنده به دور از تکلف و علی‌رغم تخصصی بودن موضوع، برای خواننده‌ی علاقمند بسیار شیرین و قابل فهم است. هر چند که ناشر، این کتاب را زیر مجموعه‌ی فلسفه و کلام طبقه‌بندی نموده‌ است، اما سیر استدلال‌ها، بیش از روش‌های معمولِ فلسفه‌ورزی، وفادار به روشمندی علمی است.

در متن کتاب کمتر از اصطلاحاتِ فنیِ فلسفی استفاده شده و مطابق منشِ علمی، مفاهیم و اصطلاحات کمترین پیچیدگی و بیشترین تبیین‌گری را دارند. با هر دیدگاه، نگرش و یا اعتقادی که نسبت به امر اخلاقی داشته باشیم؛ می‌توانیم از این کتاب بهره جوییم. نویسنده در این کتاب با ارائه‌ی خلاصه گزارش‌هایی از آزمایشات اعجاب‌آور رشته‌های مختلف علمی و کنار هم چیدن آن‌ها به سان تکه‌های یک پازلِ بد فهمیده شده، خواننده را به سمت حل معمای: چیستی و چگونگی عملکردِ دستگاه اخلاقی انسان‌ها، همراهی می‌کند.

 

جمله‌ی نخست کتاب، زیرِ عنوان «نداهای اخلاقی» ادعایی را مطرح می‌کند که ظاهراً با اغلب سنت‌های فلسفی موجود و احتمالاً با شهودِ خوانندگانِ کمتر آشنا به مطالعاتِ روان‌شناسیِ اخلاق مغایرت دارد: «ما انسان‌ها در سیر تکامل صاحب غریزه‌ی اخلاقی شده‌ایم؛ این غریزه استعدادی است طبیعی که هر کودکی را بهره‌مند کرده و چنان ساخته شده است که به چشم بر هم زدنی می‌تواند، در نیکی یا بدی امور، قضاوت‌های اخلاقی به دست دهد، آن هم بر مبنای گرامری ناخودآگاه درباره‌ی کردارها.»

مهم‌ترین استدلالی که نویسنده برای حمایت از ایده‌اش می‌آورد، مقایسه تمثیلیِ توانایی قضاوت اخلاقی با توانایی زبان می‌باشد؛ که با نگاهی به نظریه‌ی زایا-گشتاریِ نوآم چامسکی ارائه شده است. چامسکیِ زبان‌شناس در این نظریه با رویکردی طبیعت‌گرایانه توانشِ زبانی را مؤلفه و اندامی از موجود زنده و فارغ از آنچه در جهان خارج اتفاق می‌افتد در نظر می‌گیرد. به عبارت دیگر، «زبان» نه اختراعی بشری، بلکه دستگاهی طبیعی است که بالقوه توان تولید جمله‌ها و عبارات زبانی و شم‌های دستوری را دارد.

همانطور که با آموختنِ زبانِ مادری‌مان (آن هم در مدتی بسیار کوتاه) دیگر برای فهمیدن آنچه می‌شنویم و گفتن آنچه می‌خواهیم، نیازی به کمک گرفتن از اصول و قواعد پیچیده‌ی زبانی و همچنین تفکر آگاهانه نداریم، برای قضاوت‌های اخلاقی نیز دستگاهی زیستی و موهبتی درونی با عملکردی خودکار و ناآگاهانه وجود دارد. نویسنده ضمن تأکید بر ناآگاهانه بودن قضاوت‌های اخلاقی، تکوین اخلاقیات را بیشتر شبیه به رشد دست‌ و پا می‌داند تا نشستن در کلاس‌هایی که اخلاق را در قالب جایز، واجب و حرام آموزش می‌دهند.

 

سه تئوری کلاسیکِ فلسفه‌ی اخلاق در طول کتاب مورد مقایسه و نقد قرار می‌گیرند و در مورادی که شواهد تجربی و آزمایشگاهی تأیید یا نقضی برای آن‌ها می‌آورد، نویسنده به تحلیل و توضیحِ شواهد می‌پردازد و بسان یک آشپز ماهر عناصر مهم تئوری‌ها را کم یا زیاد می‌کند تا به یک تبیین بهینه دست یابد. این سه تئوری در کتاب حاضر به تعبیری استعاری، «مخلوقاتِ» فیلسوفانی که آن‌ها را مطرح کرده‌اند، نام گرفته‌اند. جانور کانتی، جانور هیومی و جانور رالزی که به ترتیب بیان‌گر نظریات امانوئل کانت فیلسوفِ عقل‌گرای آلمانی، دیوید هیوم فیلسوفِ تجربه‌گرای اسکاتلندی و جان رالز فیلسوفِ معاصر آمریکایی می‌باشند.

 

 کانت درکِ انسان را منشأ قوانین عمومیِ طبیعت می‌داند و بر این باور بود که عقلِ انسان‌ها قوانینِ اخلاقی را برای ما به ارمغان می‌آورد؛ لذا نویسنده، جانور کانتی را موجودی تعریف می‌کند که بر اساس تعقلِ خودآگاهِ بنیان‌مند، قضاوتِ اخلاقی می‌کند. در مقابل، با نقلِ حکمِ مشهورِ هیوم، به تعریف جانور هیومی می‌پردازد: «خرد بایسته و شایسته است که فرمانبردار احساس باشد، و هرگز یارای آنش نباشد تا از مقامی دم زند بالاتر از بندگی احساس».

جانور هیومی یا مدل هیومی به تعبیر هاوزر، توانش‌های اخلاقی را معلول احساسات در نظر می‌گیرد؛ به عبارتی، همدلی و درکِ دیگران منجر به انجام عمل اخلاقی می‌شود. آزمایش‌های بسیاری مدل هیومی (که در تعارضی آشکار با مدل کانتی است) را تأیید می‌کنند. برای مثال آنچه روان‌شناسان «اثر آفتاب پرست» می‌نامند توضیح می‌دهد که اکثر اشکال همدلی در کودکان، خودکار و نا‌آگاهانه است. نوزاد یک ساعت پس از تولد حالات چهره دیگران را تقلید می‌کند و این عکس‌العمل‌های حرکتی، سیستم عاطفی او را شکل می‌دهد؛ به طوری که عواطفی مانند شادی و غم با وضعیتی جسمانی و مشخصاً حالتی در چهره جفت می‌شوند.

به این ترتیب صِرفِ تماشای حالتِ احساسی خاص در دیگری می‌تواند موجب حس همدلی شود. عواطف در شکل‌دهی رفتار‌های اخلاقی‌مان نقش مؤثری دارند، اما عواطف «چراییِ» درست یا نادرست بودنِ عملی را نمی‌توانند توضیح دهند. جان رالز با استفاده از قیاسِ زبانی (که شرح آن داده شد) انسان را مجهز به دستگاهی می‌داند که حکم اخلاقی صادر می‌کند و این احکام مبتنی بر اصولی ناآگاهانه، خودکار و دور از دسترس هستند.

 

 هاوزر در کتاب «ذهن اخلاقی»، برای توضیح و تبیین سیستمِ درونیِ قضاوتِ اخلاقی از تازه‌ترین دست‌آوردهای علوم شناختی، علوم رفتاری و زیست‌شناختی سخن به میان می‌آورد و تلاش می‌کند عناصری که بر این دستگاهِ اخلاقیِ درونی مؤثر به نظر می‌رسند را یک به یک بررسی کند.

  این مقاله را ۵۰ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *