در هشت مارس چه اتفاقی افتاده است؟
در 1910، چهارسال قبل از آغاز جنگ جهانی اول، کلارا زتکین از زنان مبارز آلمانی در گردهمایی زنان سوسیالیست آلمانی با عنوان «کنگره بینالمللی زنان» پیشنهاد داد روز هشت مارس روز جهانی زن نامگذاری شود و گروههای مختلف زنان این روز را در گردهماییهای خود تصویب کنند. اما مگر در هشت مارس چه اتفاقی افتاده بود؟ داستان از نیم قرن پیش شروع شده بود. از زمانی که زنان کارگر آمریکایی در قرن نوزدهم به شرایط کاری سخت و همچنین نابرابر خود اعتراض کردند.
در 1910، چهارسال قبل از آغاز جنگ جهانی اول، کلارا زتکین از زنان مبارز آلمانی در گردهمایی زنان سوسیالیست آلمانی با عنوان «کنگره بینالمللی زنان» پیشنهاد داد روز هشت مارس روز جهانی زن نامگذاری شود و گروههای مختلف زنان این روز را در گردهماییهای خود تصویب کنند. اما مگر در هشت مارس چه اتفاقی افتاده بود؟ داستان از نیم قرن پیش شروع شده بود. از زمانی که زنان کارگر آمریکایی در قرن نوزدهم به شرایط کاری سخت و همچنین نابرابر خود اعتراض کردند.
اولین بار که هشت مارس از روزهای دیگر سال متمایز شد، آنسوی آتلانتیک و در آمریکا بود. در هشتم مارس 1857 (که میشود سه سال قبل از آغاز جنگ داخلی آمریکا) زنان کارگری که در کارخانههای پارچهبافی صنایع جدید آمریکا کار میکردند به شرایط کاری سخت و نابرابرشان اعتراض کردند. سرمایهداری قرن نوزدهمی هنوز با چیزی به نام ساعت کار آشنا نبود. کارگران -قشری که به تازگی بر اثر پیشرفتهای ناشی از انقلاب صنعتی به وجود آمده بودند- از هرگونه امکانات رفاهی محروم بودند و در بدترین و نمورترین مکانها از طلوع تا غروب باید کار میکردند.
برای زنان اما دستمزد نابرابر هم مزید بر علت بود و همه اینها باعث شد اولین تظاهرات گسترده زنان در نیویورک و شیکاگو شکل بگیرد. هرچند یک دهه پیش از آن هم زنان کارگر آلمانی (هموطنهای کارل مارکس) تظاهرات مشابهی در 19 مارس کرده بودند.
دوسال بعد، و باز در ماه مارس، اولین اتحادیه کارگری زنان تشکیل شد و زنان سعی کردند خواستههای صنفی خود را از طریق این تشکل پیگیری کنند. هشت مارس تبدیل به روزی شد که زنان کارگر آمریکایی آن را معمولاً برای میتینگهای خود تعیین میکردند. در 1906 اما سرکوب پلیس باعث متمایز شدن بیشتر این روز شد.
در هشت مارس 1906 زنان کارگر نیویورک تظاهرات معمول این روز را برگزار میکردند که با حمله پلیس روبرو شدند. سال بعد و سال بعد از آن هم تظاهرات با شرکت جمعیتی 15 هزارنفری و شعار «نان و گل رز» دوباره و سهباره سرکوب شد و آوازهی آن به اروپا رسید و با جنبشهای سوسیالیستی که عدالتخواهی را ترویج میکردند گره خورد. مبارزه برای استیفای حقوق انسانی زنان، جزئی لاینفک و غیرقابل چشمپوشی برای جنبشهای رهایی ستمدیدگان جهان شد.
برگردیم به کلارا زتکین. پیش از درخواست او، زنان سوسیالیست اتریشی (چه کسی تصور میکرد با این همه قوت جنبشهای سوسیالیستی در اروپای اوایل قرن، بهخصوص در آلمان و اتریش و فرانسه، در نهایت انقلاب کمونیستی در روسیهی غیرصنعتی به پیروزی برسد؟!) روز اول ماه مه را برای روز زن پیشنهاد داده بودند (تاریخی که روز کارگر فعلی است) و گروهی دیگر از زنان سوسیالیست آلمانی 19 مارس را پیشنهاد میدادند که سالگرد انقلاب 1848 در قلمرو پادشاهی پروس بود.
در 1911 بیش از یک میلیون نفر زن و مرد راهپیمایی کردند و خواستار حق رای زنان و پایان دادن به خشونتهای کاری شدند. این زمان مصادف هم بود با جنبشهای سافروجتها در بریتانیا برای گرفتن حق رای برای زنان. جنبش حق رای بریتانیایی گره خورد با جنبش کارگری اروپایی و همچنین خواستههای صنفی زنان برای دستمزد بالاتر.
شب غمبار نیویورک
فجایع همیشه در به یاد ماندن تاریخها و پاگرفتن جنبشها موثرند. در 25 مارس 1911 یکی از این فجایع در نیویورک اتفاق افتاد. کارخانه پوشاک تری انگل آتش گرفت. نردبانهای آتشنشانی تا طبقه ششم میرسیدند اما آتش در طبقه هشتم بود. جایی که با تراکم بسیار زیاد کارگرانی اکثراً زن و اکثراً تازهمهاجر (یهودی و ایتالیایی) کار میکردند. در این آتشسوزی 146 نفر شامل 123 زن در آتش سوختند و از بین رفتند. این حادثه تلخ، ذهنهای بسیاری را در آمریکا به شرایط غیرانسانی کار برای زنان متوجه کرد.
اما یک فاجعه دیگر تا سالها جنبش کارگری زنان را کمرنگ کرد. دنیا درگیر یک جنگ خانمانسوز جهانی شد. فرصتی برای فکر کردن به هیچ چیز دیگر نبود. اروپایی که بعد از جنگ اول جهانی سربرآورد اروپایی بسیار متفاوت بود. بسیاری از رژیمهای سلطنتی سقوط کردند و اشرافیت تضعیف شد و روند اعطای حق رای به زنان و حضور زن در جامعه و کمتر شدن محدودیتهای اخلاقی ویکتوریایی سرعت گرفت.
صحنه سیاسی خیلی زود در دهه سی تغییر کرد. تظاهرات روز جهانی زن در بسیاری کشورها غیرقانونی اعلام شد. در آلمان و ایتالیا فاشیستها به قدرت رسیدند و سوسیالیستها را از دم تیغ گذراندند. در آمریکا و بریتانیا و فرانسه فضا آزادتر شد. آن سوی اروپا کمونیسم در روسیه حکومت تشکیل داد که آزادی زن در آن امری دولتی بود. آخرین یکشنبه فوریه در شوروی به عنوان روز زن «جشن» گرفته میشد.
در دهه 1960 با موج دوم فمینیسم و تغییرات رادیکال فرهنگی در جامعه غربی یکبار دیگر به هشت مارس به عنوان روزی نمادین توجه شد. در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و کلیه مستعمرات سابق، جنبشهای رهاییبخشی در جریان بود. در آمریکا و اروپا جوانانی که بعد از جنگ به دنیا آمده بودند (همان نسل Boomer ها) موضوعاتی مثل حق طلاق، حق سقط جنین و منع آزار جنسی را مطرح میکردند و انقلاب جنسی در راه بود. به علاوه در دوران جنگ با رفتن مردان به جبهه، بسیاری از زنان از خانهها بیرون آمده و به کارخانهها رفته بودند و دیگر کسی نمیتوانست زنی را که از خانه بیرون آمده به داخل خانه بفرستد.
سرانجام سازمان ملل متحد هم پا پیش گذاشت و در 1975 هشتم مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت. از آن زمان به بعد روز جهانی زن در دنیا وجهه رسمیتری پیدا کرد و فراتر از طرفداران اندیشههای چپ، به روزی برای طرح مسائل زنان و آرمانهای برابریجویانه تبدیل شد.
در ایران چه؟
اولین بار در سال 1300 مراسمی در این روز در ایران برگزار شد. در گیلان. جایی که تحت تاثیر افکار بلشویکیِ از روسیهآمده قرار داشت و تعداد زیادی مهاجرین قفقازی در آن زندگی میکردند که ایدههای مترقی را اولین بار به ایران آوردند. روشنک نوعدوست، جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ و اورانوس پایاب جمعیتی به نام «پیک سعادت نسوان» پایهریزی کردند. در همین سال 50 نفر از زنان ایرانی با چند زن به نمایندگی از زنان مهاجر آذربایجان شوروی مراسمی در این روز برگزار کردند که بعد از یک سخنرانی پرشور نمایشنامهای کوتاه هم در این مراسم اجرا شد.
سرنوشت جنبش زنان ایران بعد از این جلسه (و قبل از آن) داستانی پرآبچشم است که خود مقاله و کتابهایی مفصل میطلبد و در مورد آن هم کم نوشته نشده. فقط این نکته را متذکر شویم که بعد از آن تنها یک بار در اسفند 1357 زنان ایرانی در خیابان هشت مارس را برگزار کردند که البته آن هم خالی از خطر نبود.