سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

در جهان کنونی چگونه می‌توان از خوش‌بینی به آینده نوع بشر سخن گفت؟

در جهان کنونی چگونه می‌توان از خوش‌بینی به آینده نوع بشر سخن گفت؟

 

یک دانشمند چطور می‌تواند به واشنگتن، به رسانه‌های اجتماعی و صحنه‌ی بین‌المللی کنونی نگاه کند و بگوید اوضاع خوبه؟ در حالی که لیبرال‌ها و محافظه‌کارها در واشنگتن دی‌سی و در دانشگاه‌ها گلوی یکدیگر را می‌جوند، به نظر می‌رسد که تار و پود بافت اجتماعی آمریکا دارد از هم می‌گسلد. استاد دانشگاه ییل نیکولاس کریستاکیس در این اوضاع کتابی نوشته است چون نوش‌دارویی برای این اوضاع:  نقشه‌ی کلان: منشاء‌های تکاملی یک جامعه‌ی خوب. نگاهی خوش‌بینانه برای روزگاری که جای اندکی برای خوش‌بینی باقی می‌گذارد. آن‌چه می‌خوانید مصاحبه‌ی دیوید ماسیتو، معاون سردبیر مجله‌ی آمریکایی یو اس تودِی USA TODAY ، با کریستاکیس است:

یک دانشمند چطور می‌تواند به واشنگتن، به رسانه‌های اجتماعی و صحنه‌ی بین‌المللی کنونی نگاه کند و بگوید اوضاع خوبه؟ در حالی که لیبرال‌ها و محافظه‌کارها در واشنگتن دی‌سی و در دانشگاه‌ها گلوی یکدیگر را می‌جوند، به نظر می‌رسد که تار و پود بافت اجتماعی آمریکا دارد از هم می‌گسلد. استاد دانشگاه ییل نیکولاس کریستاکیس در این اوضاع کتابی نوشته است چون نوش‌دارویی برای این اوضاع:  نقشه‌ی کلان: منشاء‌های تکاملی یک جامعه‌ی خوب. نگاهی خوش‌بینانه برای روزگاری که جای اندکی برای خوش‌بینی باقی می‌گذارد. آن‌چه می‌خوانید مصاحبه‌ی دیوید ماسیتو، معاون سردبیر مجله‌ی آمریکایی یو اس تودِی USA TODAY ، با کریستاکیس است:

 

 

در جهان کنونی چگونه می‌توان از خوش‌بینی به آینده نوع بشر سخن گفت؟

 

 

مصاحبه با نیکولاس کریستاکیس نویسنده‌ی کتاب «نقشه‌ی کلان: سرچشمه‌های تکاملی یک جامعه‌ی خوب»

 

 

 

پرسش: کتاب شما اساساً نگاهی خوش‌بینانه به نوع بشر و چشم‌اندازه‌های جامعه‌ی ما دارد. چطور می‌توانید به آن‌چه در واشنگتن می‌گذرد، به شبکه‌های اجتماعی و صحنه‌ی بین‌المللی نگاه کنید و نگاهی مثبت داشته باشید؟

 

پاسخ: حقیقت این که فکر می‌کنم مساله‌ی ما مساله‌ی چشم‌انداز دور است. هیچ دوست ندارم چنین به نظر برسد که از آن‌چه پیرامونم می‌گذرد بی‌خبرم یا مثل پانگلوس رمان کاندید ولتر بر این باورم که همه‌چیز روبه‌راهه. می‌دانم که هریک از سده‌های تاریخ ما آکنده از وحشت بوده است. و ما انسان‌ها می‌توانیم بسیار بد باشیم ــ مستعد خودخواهی، طایفه‌گرایی، نفرت، و خشونت. اما به همین اندازه هم خوب هستیم ــ مستعد عشق، دوستی، همکاری، و آموزش.

بحث من این است که در یک فرایند تکاملی این ظرفیت‌ها در ما پرورش یافته و خوبی باید ضرورتاً باید بر بدی فائق آمده باشد و گرنه نمی‌توانستیم به عنوان گونه‌ای اجتماعی به زندگی خود ادامه دهیم. علاوه بر این، چیزی که ما می‌بینیم، بستگی به این دارد که کجا ایستاده‌ایم. من می‌گویم که خصلت‌های بد دنیای کنونی ما (که در ضمن به بدی چیزهایی که در طول تاریخ دیده‌ایم نیستند ــ کافی است قدری به دو جنگ جهانی سده‌ی گذشته بیاندیشیم)، باعث می‌شوند که از کیفیت‌های مثبت بنیادی پیرامون خود غافل بمانیم.

 

 

پرسش: من قبول دارم که هنوز با پست‌ترین نقطه‌ای که انسانیت می‌تواند به آن سقوط کند فاصله داریم، اما به نظر نمی‌رسد که داریم در مسیر درستی پیش می‌رویم. تو در کتابت بحث می‌کنی که نیروهای ژنتیک نیرومندی در ما هستند که جامعه را در سمت‌وسوی مثبتی به پیش می‌رانند. این نیروهای ژنتیک چی هستند؟

 

پاسخ: تکامل ما چنان بوده که ما در میان حیوانات موردی بسیار غیرعادی هستیم. انسان به سبب تکامل خویش این ظرفیت را یافته که با افراد بی‌ربط به خودش دوست بشود، با آن‌ها همکاری کند. این خصلت‌ها در قلمرو حیوانات بسیار نادرند، اما ذاتی بشر هستند، و در همه جای جهان وجود دارند.

 

 

 

 

اجازه بدهید روی این نکته تاکید کنم که نیروهایی که درباره‌شان حرف می‌زنم در درازمدت عمل می‌کنند و نیروهایی هستند که در مقیاس تکامل نوع بشر عمل می‌کنند، نه در مقیاس تاریخی. اجازه بدهید بگویم که نیروهای تاریخی که بر نوع ما تاثیر می‌گذارند صرفاً قشر نازکی هستند روی نیروهای باستانی‌تر، بنیادی‌تر و قدرتمندتر تکاملی. همان طور که در کتابم نشان داده‌ام، روی کره خاکی هیچ جامعه‌ای وجود ندارد که توانسته باشد به آسانی گرایش‌های ذاتی ما را به سوی عشق، دوستی، و همکاری سرکوب کند.

 

علاوه بر این، همان طور که استیون پینکر و دیگران نشان داده‌اند، حتی نیروهای تاریخی، که در مقیاس سده‌ها و هزاره‌ها عمل می‌کنند، به سمت خوبی میل می‌کنند. دنیای ما نسبت به آن‌چه در گذشته بوده است صلح‌آمیزتر، امن‌تر، و سالم‌تر است. با وجود دوره‌های خشونت و مناطق فقر که متاسفانه هنوز با ما هستند.

 

 

پرسش: یکی از نیروهای عمومی که شما در کتاب‌تان درباره‌اش صحبت می‌کنید «ترجیح گروه خود» یا جانبداری درون گروهی است. امروزه می‌بینیم که این پدیده در کارزار تبلیغاتی ترامپ به شکل منفی رخ می‌دهد؛ او می‌کوشد با حمله به مهاجران، پناهندگان، affirmative action  و غیره نظر رای‌دهندگان سفیدپوست را جلب کند. آیا نیروی همگانی مخالفی در جامعه وجود دارد که اشخاص مختلف را به سوی یکدیگر جلب کند؟  

 

پاسخ: بله متاسفانه این روزها بازار طایفه‌گرایی در ایالات متحده گرم است. قطب‌بندی سیاسی و نابرابری اقتصادی در اوج خود در یک سده‌ی گذشته هستند. و همه جا شاهد بحث‌هایی با منطق «ما علیه شما» هستیم که مدت‌ها بود به این شدت در گفتمان سیاسی ما حضور نداشتند. البته از یک نظر گریزی نیست چون نوع بشر طوری طراحی شده که به مرزهای گروهی توجه کند، به گروه خود بیش از گروه‌های دیگر توجه کند، و نسبت به اعضای گروه خود مهربان‌تر باشد. این جزء غیرقابل‌انکار میراث تکاملی ماست. هر اندازه هم افسرده‌کننده باشد.

 

دانشمندان فکر می‌کنند که این گونه جانبداری در نوع ما برای این به وجود آمد تا کنش‌ها و واکنش‌های اجتماعی را به سطح قابل‌مدیریتی تقلیل دهد تا ما بتوانیم توانایی خود برای همکاری را پرورش دهیم؛ توانایی‌ای که تا این اندازه برای‌ بشر مفید بوده است. نتیجه: به جای همکاری با هرکسی، فقط با اعضای گروه خودت همکاری کن! کشیدن مرزی بین «ما» و «آن‌ها» توانایی ما برای همکاری‌های درون‌گروهی را افزایش می‌دهد؛ صلح درون گروه و میل به جنگ میان گروه‌ها. شواهد و نظریه به ما می‌گویند که اگر می‌خواستیم با هرکسی همکاری کنیم، همکاری اصلاً ممکن نمی‌شد.

بنابراین یکی از راه‌هایی که توانستیم با موضوع همکاری روبه‌رو شویم پرورش این ظرفیت درون‌مان بود که گروه خود را ترجیح دهیم.  

 

اما نکته‌ی مهم این است که این تنها راه حل نیست. تکامل ما همچنین ما را به دو ابزار دیگر تجهیز کرده است تا بتوانیم با میل‌مان به طایفه‌گرایی‌ مقابله کنیم. ابزارهایی که می‌توانند در موقعیت فعلی به ما کمک کنند. شما می‌توانید ساختار اجتماعی ما را از یک سو شامل تمام جمعیت جهان بدانید و از سوی دیگر آن را اعضای منفرد محدود کنید. گروه‌های انسانی در بین این دو جای گرفته‌اند.

 

 

پرسش: این ساختار چگونه کار می‌کند؟

 

یک راه حل این است که در امر همذات‌پنداری با گروه، یک پله بالاتر برویم و همه‌ی مردم را گروه خود بدانیم. یعنی ما این ظرفیت را داریم که مرز بین گروه‌ها را چنان ترسیم کنیم که گروهی که برای‌مان مهم است، گروه وسیع‌تری باشد. مثلاً می‌توانیم فکر کنیم که همه‌ی ما آمریکایی هستیم. از طرف دیگر می‌توانیم یک پله پایین‌تر بیاییم، به سطح افراد، می‌توانیم هر فردی را یکه بدانیم، نه صرفاً بازتابی از گروهی که به آن تعلق دارد. این هم یکی از خصلت‌های جاافتاده‌ی جامعه‌ی ماست.

 

 

مصاحبه‌ی کامل به زبان انگلیسی را می‌توانید در این نشانی بخوانید:

https://www.usatoday.com/story/opinion/2019/04/12/interview-nicholas-a-christakis-blueprint-evolutionary-origins-good-society-column/3425958002/

 

 
نیکولاس کریستاکیس

  این مقاله را ۲۷ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *