بخشهایی از کتاب «راهنمای رستگاری در جابلقا»
کتاب رستگاری در جابلقا شامل هفت فصل است و در انتها نیز کتابشناسی دارد که منابع خوبی برای مطالعات نظری دراختیار خوانندگان میگذارد. برای آشنایی بیشتر با این کتاب بخشهایی از آن را برایتان انتخاب کردهایم.
کتاب رستگاری در جابلقا شامل هفت فصل است و در انتها نیز کتابشناسی دارد که منابع خوبی برای مطالعات نظری دراختیار خوانندگان میگذارد. برای آشنایی بیشتر با این کتاب بخشهایی از آن را برایتان انتخاب کردهایم.
*کتاب راهنمای رستگاری در جابلقا در جایگاه خود به عنوان کتاب خودیاری مخاطب را برای داشتن حس بهتر و ذهن بسندهتر برای زیستن در خاورمیانه یاری میکند و داعیه تغییر و تحولخواهی ندارد. مخاطبان این کتاب کسانی هستند که مایلاند در خاورمیانه کمی خوشحالتر، کمی راضیتر و اندکی انعطافپذیرتر و امیدوارتر به دنیا زندگی کنند. آنها میتوانند و باید به فجایع انسانی که دوروبرشان روی میدهد، واکنش نشان دهند و با هدف بهتر شدن زندگی خود و اطرافیانشان گام بردارند؛ اما حق آنها برای رضایتمند بودن، شاد بودن و خلاصی از جبر جغرافیایی، حق بدیهی است.
*رنجی که میبریم، چطور تخفیف پیدا میکند؟ ما نمیتوانیم یک شبه، یک ساله، دهساله و حتی شاید در یک دو نسل مانند کشورهای توسعه یافته ثروتمند، پیشرفته، صاحب جامعه مدنی و تولیدکنندهی علم و هنر شویم؛ اما میتوانیم اساس مقایسه را تغییر دهیم. تنها راه پیشرو برای اینکه از این تفاوتها رنج نبریم، این است که زمین مقایسه را عوض کنیم. این رویه پاک کردن صورت مسئله نیست؛ بلکه خلق مسئله جدیدی است. مسئله جدید این است که تمامی کیفیتهای زندگی در خاورمیانه در سده اخیر رشد و بهبودی چشمگیری یافته است. ما تصور میکنیم که اوضاع جهان همیشه در حال بدتر شدن است؛ حتی اگر درباره کل جهان چنین نظری نداشته باشیم، درباره خاورمیانه متفقالقول هستیم که در اینجا همه چیز رو به وخامت است، اما تاریخ نظر دیگری دارد. نمودارها و آمارها نمیتوانند همه چیز را درباره زندگی ما بگویند. نمودارها نمیتوانند رنج بردن ما را در طول تاریخ نشان بدهند؛ اما میتوانند خیلی از تصورات اشتباه ما را تصحیح کنند.
*در غرب بسیاری از مردم به دنبال چیزهایی هستند که لذتبخش و خوشایند است، ولی الزاماً واقعی نیست. گزینههای بیشتری برای لذتبردن از زندگی به سبک غربی، به معنی آزادی بیشتر نیست. آزادی از قضا برعکس آنچه در ذهن ما خاورمیانهایها حک شده است، از نوعی تعهد و سطحی نبودن حاصل میشود. در خاورمیانه ما اگر نه بیشتر از غرب، حداقل به اندازه غرب برای این متعهدانه زیستن و سطحی نبودن فرصت و امکانات داریم. هزینههای بیشتری هم که ما در خاورمیانه ممکن است برای این متعهدانه زیستن پرداخت کنیم، مانند تصادم دامنه این تعهد با منافع حکومتهای خودکامه یا جامعه دگم، اتفاقاً معنادار بودن و واقعی بودن این سبک زندگی را اثبات میکند.
*کسانی که در بالکنها یا پشت پنجره خانهشان گلدان قرار میدهند، عامل تغییرند. کسانی که در امور خیریه مشارکت میکنند، کسانی که در کلامشان از کلیشههای جنسیتی یا نژادی استفاده نمیکنند، کسانی که در جامعهای غمگین و بیتفاوت لباسهای رنگی، شاد و آراسته میپوشند، کسانی که درخت میکارند، کسانی که درباره کتابها با مردم حرف میزنند، کسانی که امید به تغییر را در دیگران زنده نگاه میدارند، اینها نه مصداق تغییر بلکه خود تغییر هستند. برای تغییر دادن دنیایمان باید از خودمان، همسایهمان و نزدیکترین و در دسترسترین موقعیتمان شروع کنیم.