اسماعیل کاداره و شصت سال نویسندگی
اسماعیل کاداره نویسندهای است از آلبانی. از کوچکترین و فقیرترین کشورهای اروپا که سالها زیر سایه دیکتاتوری اداره میشد. اسماعیل کاداره تا سال 1990 در این کشور زندگی کرد و سپس به فرانسه پناهنده شد. آثار او چه آنها که در دوران کمونیسم نوشته شد و چه آنها که در آزادی پدید آورد، همیشه مورد علاقه منتقدین ادبی بوده. کاداره از آن بازماندههاست. بازماندههای دورانی که ادبیات فعالیتی بود علیه جزماندیشی و دوقطبی نویسنده/دیکتاتور خطکشیهای ادبی را مشخص میکرد. در این پرونده سعی داریم با این نویسنده بیشتر آشنا شویم.
اسماعیل کاداره نویسندهای است از آلبانی. از کوچکترین و فقیرترین کشورهای اروپا که سالها زیر سایه دیکتاتوری اداره میشد. اسماعیل کاداره تا سال 1990 در این کشور زندگی کرد و سپس به فرانسه پناهنده شد. آثار او چه آنها که در دوران کمونیسم نوشته شد و چه آنها که در آزادی پدید آورد، همیشه مورد علاقه منتقدین ادبی بوده. کاداره از آن بازماندههاست. بازماندههای دورانی که ادبیات فعالیتی بود علیه جزماندیشی و دوقطبی نویسنده/دیکتاتور خطکشیهای ادبی را مشخص میکرد. در این پرونده سعی داریم با این نویسنده بیشتر آشنا شویم.
هرسال در فصل گمانهزنی برای جوایز نوبل، اسماعیل کاداره یکی از نامهایی است که تکرار میشود. او حالا 85 ساله است. سه دهه است که در فرانسه و بیرون از وطنش زندگی میکند. در سختترین سالهای دیکتاتوری کمونیستی انور خوجه در آلبانی زندگی کرد و نوشت و نویسنده ماند.
البته بابت همین مساله انتقادات زیادی به او وارد است. خیلیها کاداره را نویسندهای میدانند که هم با حکومت دیکتاتوری کشور منزویاش ساخت و هم در خارج از کشور خودش را به عنوان یک نویسنده ناراضی از اروپای شرقی معرفی کرد. در مقابل کاداره همواره گفته که آثارش حی و حاضرند و هرکسی میتواند با خواندن آثارش او را بشناسد، نه از روی انتقادات مخالفینش.
این پرونده را به این نویسنده کهنهکار و مطرح که البته چندان در کشورمان زیر نورها نیست اختصاص دادهایم. ابتدا در مطلبی او را معرفی کردهایم. مهمترین اتفاقات زندگی اسماعیل کاداره را اینجا میتوانید بخوانید.
اسماعیل کاداره کیست؟شاعر و نویسنده و روزنامهنگاری که در آلبانی به دنیا آمد. فقیرترین کشور اروپایی که زیرسلطه انور خوجه یک حکومت کمونیستی را تجربه میکرد اما حتی از بلوک شرق هم منفک شده بود. در اوایل دههی 1990 میلادی، به خاطر فشارهای رژیم انور خوجه، مجبور به ترک وطن شد. در فرانسه پناهندگی سیاسی گرفت، به عضویت دائم فرهنگستان فرانسه درآمد و کمی بعد، نشان لژیون دونور گرفت. او، نخستین برندهی جایزهی منبوکر بینالمللی نیز هست: اسماعیل کاداره! اما او واقعاً کیست؟ |
سه تا از کتابهای او را که به فارسی هم ترجمه شدهاند معرفی کردهایم. اول «زمستان سخت» که پرورقترین آنهاست و مهستی بحرینی به فارسی برگردانده. کتاب «زمستان سخت» روایتگر روزهای سخت آلبانی در اوایل دههی 1960 میلادی است. یعنی دورانی که انور خوجه، دیکتاتور این کشور در مقابل نیکیتا خروشچف ایستاد.
اسماعیل کاداره تلاش میکند که در این کتاب، فروپاشی اتحاد بین آلبانی و شوروی را هم از دیدگاه سیاسی و هم از منظر شهروندان سادهی آلبانی بررسی کند. زمستان سخت با حضور هیئت آلبانی (به رهبری انور خوجه) در کنفرانس کشورهای کمونیستی آغاز میشود و داستان را از زبان مرد جوانی به نام بسنیک، یک روزنامهنگار و مترجم زبان روسی روایت میکند.
زمستان سخت ؛ روایتی از سقوط یک بنای باشکوهاسماعیل کاداره، نویسندهی نامدار آلبانیایی را با اورول و کافکا مقایسه کردهاند. او خود میگوید که در سالهای جوانی و در خلال سفرهایش به خارج از کشور، آثار اورول و کافکا را خوانده است. کاداره، کافکا را نویسندهی مهمتری میداند و میگوید: از مزرعهی حیوانات خوشم نیامد. آنچه در کشورهای استبدادی اتفاق میافتد به مراتب بدتر از تمام تراژدیهاییست که ادبیات خلق کرده است. کاداره میگوید اگر واتسلاف هاول در آلبانی بود، حتماً و فوراً تیربارانش میکردند. درست به همان دلیلی که در روسیهی زمان استالین هیچ مخالفی وجود نداشت. کتاب زمستان سخت میخواهد به شما نشان دهد که گاهی از هیچکس کاری ساخته نیست. |
«عقاب» داستان بلندی است که کاداره در سال 1995 در پاریس نوشت و محمود گودرزی آن را به فارسی ترجمه کرده است. «مکس» قهرمان داستان در راه خریدن یک پاکت سیگار زمین میخورد و سقوط میکند و بعد به صورتی سوررئال از بالا (پایتخت) به پایین (شهرستانی دورافتاده و منزوی) تنزل پیدا میکند: عاقبت کسی که در بوروکراسی نظامهای توتالیتری مثل نظام استالینیستی انور خوجه در آلبانی (و مشابهینش در رومانی و لهستان و چکسلواکی و چی و چی) از هنجار مقبول نظام خارج شده باشد.
کشور عقابها«عقاب» داستان بلندی است که همزمان هم کافکا و ماخولیای کارهای او را به یاد میآورد و هم نوشتههای نویسندگان مقاوم اروپای شرقی در دوران جنگ سرد. این داستان بلند اسماعیل کاداره که در سال 1995 در پاریس نوشته شده است نه آنقدر پردهپوشانه است که در دوران کمونیسم و زیر پرده آهنین امکان چاپ و نشر میداشت و نه آنقدر صریح که در فرانسه آزاد و اروپای شرقی پساکمونیسم انتظار آن میرفت. داستانی است بازمانده از دوران خفقان. |
«مهتاب» هم رمانی کوچک است که آن را هم محمود گودرزی ترجمه کرده. رمانی که درست در سال مرگ انور خوجه نوشته شده است. در رمان کوتاهِ مهتاب با جهان و شخصیتهایی طرفیم که به شدت تحت تأثیرِ نظام فکری کمونیسم و سوسیالیسم قرار دارند و بهجز این نظام فکری و حفظ آن موضوعی دیگر برایشان اهمیت ندارد؛ نه آبروی دختری جوان که ممکن است زندگیاش برای همیشه از هم فروبپاشد، نه ارزشهای اخلاقی، و نه روابط انسانی. در جهانِ داستانیِ کاداره با تعداد زیادی قاضی طرفیم که همه به خود اجازهی قضاوت کردنِ حرف یا رفتاری را میدهند.
علیه قضاوتاسماعیل کاداره نویسندهای است از آلبانی. کشوری که در دوران جنگ سرد در بلوک شرق بود اما نه تنها از دنیا که حتی در درون بلوک شرق هم کشوری منزوی بود و به میل شخصی انور خوجه دیکتاتور منحصر به فردش اداره میشد. بستهترین کشور اروپا لقب گرفته بود. کاداره که به واسطه توجه فرانسویها به شهرت رسید تنها صدایی بود که از آلبانی بلند میشد. او همشهری دیکتاتور بود و به خاطر شهرتش شاید صلاح نمیدیدند با او همان برخوردی را کنند که با هزاران ناراضی آلبانیایی میشد. «مهتاب» رمان کوچکی است از این نویسندهی برآمده از دوران جنگ سرد. |
مقالهای داریم از پیتر کنستانتین که در نشریهی جهان ادبیات امروز به چاپ رسیده است؛ این منتقد ادبی در مقالهاش از اسماعیل کاداره، دوران بعد از خروجش از کشور و تاثیراتی که زندگی و کار در آلبانیِ انور خوجه بر قلم او گذاشتند، مینویسد.
ناگفتههایی از زندگی ادبی اسماعیل کادارهاسماعیل کاداره در طول چند دهه در زمرهی نویسندگانی بود که هنر خود را تحت محدودیتهای شدید سیاسی و اجتماعی به پیش میبردند. دورانی تاریک و سیاه، در یکی از کوچکترین کشورهای کمونیستی شرق اروپا. اما کاداره تا جایی پیش رفت که پیتر کنستانتین، مترجم ادبی صاحبنام، به عنوان نگارندهی تاریخ بالکان از او یاد میکند. پیتر کنستانتین در این مقاله که در نشریهی جهان ادبیات امروز به چاپ رسیده است؛ از اسماعیل کاداره، دوران بعد از خروجش از کشور و تاثیراتی که زندگی و کار در آلبانیِ انور خوجه بر قلم او گذاشتند، مینویسد. |
و در پایان مصاحبهای با او که در نشریهای اسکاتلندی انجام گرفته است. اگر تا اینجای پرونده ما پیش آمدهاید این مصاحبه و سوالات و جوابهای صریح آن را از دست ندهید. مصاحبه عمدتاً در مورد رمان او «جانشین» است اما در ادامه کاداره مانیفست فکری خود را به تفصیل در آن باز میکند.
دنبال ادبیات عادی در یک کشور غیرعادی بودماسماعیل کاداره در سالهای آغازین دههی 1990 از آلبانی تحت حاکمیت انور خوجه فرار کرد و به فرانسه پناهنده شد. او تصمیم گرفته بود که زندگی جدیدی را آغاز کند. نخستین ثمرهی این آغازِ دوباره را هم در سال 2005 و با دریافت اولین جایزهی بوکر بینالمللی چشید. در سال 2009 میلادی، کالین واترز، خبرنگار نشریهی Scottish Review of Books پای صحبتهای اسماعیل کاداره نشست. این گفتگو با همکاری دیوید بلوز (مترجم رسمی آثار کاداره) انجام شد و محورهای اصلی آن، بحث بر سر رمان جانشین و مهمترین جنبههای زندگی نویسنده است. |