در یک ماه گذشته خبر تعطیلی چند کتابفروشی مستقل را شنیدهایم. منظور از کتابفروشی مستقل همان کتابفروشیهای شخصی و محلی هستند که به طور معمول در هر محلهای پیدا میشوند. ماجرای وضعیت بحرانی کتابفروشیها البته ماجرای تازهای نیست و در یک دهه اخیر به دلایل مختلف مطرح شده. مثلا عدهای عقیده داشتند برگزاری نمایشگاه کتاب به ضرر کتابفروشیها است و بخاطرهمین در نمایشگاه کتاب شرکت نمیکردند تا از کتابفروشیها حمایت کنند. بعضیها هم راه اندازی مکانهایی مثل شهرکتاب یا باغ کتاب را به ضرر کتابفروشیها میدانستند، این افراد عقیده داشتند این مراکز که اغلب با حمایتهای دولتی برپا و تجهیز میشوند باعث ایجاد رقابتی ناعادلانه بین خودشان و کتابفروشیها میشوند.
در این میان برخی کتابفروشیها هم بیکار ننشستند و سعی کردند به نوعی با ایجاد جذابیتهایی مشتریها را به داخل کتابفروشیهای خودشان بکشانند. این نوع آوریها شکلهای مختلفی داشت، برخی با گذر از موانعی شبیه هفت خوان رستم موفق به دریافت مجوز کافه تریا یا عرضه نوشیدنی در داخل فضای کتابفروشی شدند؛ گروهی با عرضه کردن محصولات مختلفی که رنگ و بوی فرهنگی هم میتوانست داشته باشد از قبیل لیوان یا کیف یا تابلوهایی که روی آنها کلمات ادبی یا تصاویر چهرههای فرهنگی بود رنگ و روی دیگری به مغازهشان دادند و گروه دیگری با برگزاری مراسم مختلفی از جشن امضا و رونمایی گرفته تا جلسات نقد و بررسی پیوند مخاطبان و کتابفروشی را مستحکمتر کردند. تعیین روزهایی خاص برای دیدار با مخاطبان، خیریه کتاب یا حتی اختصاص دادن قفسهای برای امانت یا مطالعه کتاب هم از نمونههای نوآورانه دیگر بود، اقداماتی که نشان میداد کتابفروشها با درک تغییرات زمانه و مخاطبان و نیازها و مسائل روز به شکلهای جدیدی در کارشان فکر میکنند.
اما مشکلات دیگری هم بود که کتابفروشیها با آن مواجه بودند، مهمترینش اینکه تعداد عناوین منتشره هرروز افزایش پیدا میکرد و مگر ویترین یک کتابفروشی کوچک محلی چقدر وسعت برای به نمایش گذاشتن آنها و چقدر فضا در داخلش حتی برای نگهداری یک جلد از هرکتاب دارد؟
اما آمدن کرونا یکبار دیگر چالش جدیدی برای کتابفروشیها ساخت. حالا برای نرفتن به کتابفروشی دلیل بسیار موجهی وجود دارد: حفظ سلامتی. یعنی وقتی میتوانید یک کتاب را به شکل اینترنتی سفارش بدهید و در خانه تحویل بگیرید و با پیروی از دستورالعملهای بهداشتی بگذارید چندروزی باد بخورد و بعد از عملیات ویروسکشی اتوماتیک سراغش بروید، برای چی باید سلامتی خود را به خطر بیندازید و داخل فضای بسته یک کتابفروشی بشوید و کتابهایی را لمس کنید که هرکدام چه بسا حامل یک ویروس کشنده باشند؟ طبیعی است که مردم کتاب مورد نیاز خود را اینترنتی سفارش میدهند. از کجا؟ از هرجایی که آن را عرضه کند، خواه ناشر باشد، خواه یک کتابفروشی آنلاین. اما چند کتابفروشی میشناسید که به امکانات فروش آنلاین توجه کرده باشند؟ دراکثر موارد کتابفروشیها اگر حضوری هم در شبکه های اجتماعی داشته باشند، برای دریافت سفارش و ارسال کتاب به روشهای سنتی رو میآورند، یعنی سفارش تلفنی، دریافت کپی وجه واریزی و ارسال پستی. البته حساب ناشرانی که کتابفروشی هم دارند از این ماجرا جداست.
می دانم که الان بحثهای متعددی مطرح میشود، مثل این که یک کتابفروشی چقدر درآمد دارد که هزینه راه اندازی و پشتیبانی یک سایت فروش اینترنتی را هم بدهد، یا ناشران با فروش مستقیم کتابهای خودشان و با کسر مبلغی که به کتابفروش و پخش می دادند به عنوان تخفیف به خریدار باعث جذب مشتری میشوند یا سایتهای ریز و درشتی که با فروش نسخههای کپی وضع بازار را بهم میزنند. از همه مهمتر اینکه ملک اغلب کتابفروشیها استیجاری است و طبیعیست که با وضعیت به وجود آمده صاحب ملک ترجیح بدهد که ملکش را بفروشد یا به کسب و کار پرسودتری واگذار کند. اما با وجود همه اینها خوب است به این وجه ماجرا هم توجه کنیم که کتابفروشیها چقدر به شغل خود با توجه به تغییرات جهان توجه کردهاند؟ اگر بپذیریم که کتاب یک کالاست (حداقل برای یک کتابفروش باید این حکم را داشته باشد) به چه اندازه به مختصات، تغییرات و آیندهای که همه کسب و کارها را در دنیا متحول کرده یا خواهد کرد، دقت میکنند؟
من جزو نسلی هستم که لذت چرخ زدن میان کتابها در کتابفروشیها را چشیدهام و برایم بسیار مطلوب است. به گمانم همان طور که آمدن کتاب دیجیتال باعث ورافتادن نسل کتاب کاغذی نشد، فروش اینترنتی کتاب هم باعث حذف کتابفروشی و میل به حضور در آن نخواهد شد. اما حتی اگر به ظاهر کتابها هم نگاه کنیم خواهیم دید که سلیقه و خواست مخاطب و تغییرات زمانه چقدر روی شکل، گرافیک و نوع کاغذ کتابها تاثیرگذار بوده.