یادداشت نویسنده
علی مرسلی نویسنده جوان کتاب رستگاری در جابلقا متولد سال 1365 در اهر است. او در رشته دندانپزشکی تحصیل کرده و اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تاریخ هم هست. کار نوشتن را با مطبوعات آغاز کرد و در نشریات مختلفی مثل همشهری، گلآقا، سپید، شهروند، گزارش و نگین دندانپزشکی مطالبش به چاپ رسیده است. مرسلی همچنین پادکستی به نام آدمیزاد را تولید میکند که اولین پادکست پزشکی فارسی با نگاه از زاویه علوم انسانی است. او یادداشتی درباره کتابی که تألیف کرده نوشته است که در زیر میخوانید.
علی مرسلی نویسنده جوان کتاب رستگاری در جابلقا متولد سال 1365 در اهر است. او در رشته دندانپزشکی تحصیل کرده و اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تاریخ هم هست. کار نوشتن را با مطبوعات آغاز کرد و در نشریات مختلفی مثل همشهری، گلآقا، سپید، شهروند، گزارش و نگین دندانپزشکی مطالبش به چاپ رسیده است. مرسلی همچنین پادکستی به نام آدمیزاد را تولید میکند که اولین پادکست پزشکی فارسی با نگاه از زاویه علوم انسانی است. او یادداشتی درباره کتابی که تألیف کرده نوشته است که در زیر میخوانید.
جابلقا، شهری است بر حد مشرق از پس وی هیچ آبادانی نیست. گرما بود سخت و مردم در سردابها باشند، در وقت شروق آفتاب دریا بجوش آید و آوازهای هول از آن حاصل شود کی دلها بشکافد…
عجایبالمخلوقات و غرایبالموجودات، محمد بن محمود بن احمد طوسی، ۱۱۶۰ میلادی
طالبان دوباره در افغانستان قدرت بلامنازع شده است، سوریه بعد از سالها جنگ داخلی به کشوری جنگزده و چندپاره تبدیلشده که بشار اسد در آن هنوز بر سرکار است، لبنان در آستانهی فروپاشی است، ایران کشوری تحت تحریمهای جهانی و جدا افتاده از اقتصاد جهانی است… هرچند که در فرهنگعامه خاورمیانه گاهی فراتر از تعاریف کلاسیک آن استفاده میشود (مثلاً افغانستان، خاورمیانه نیست) اما برای ما ساکنین این منطقه خاورمیانه یک مفهوم ذهنی جاافتاده دارد: جغرافیایی که امید چندانی به رستگاری در آن نیست و اوضاع امروز آن میتواند همیشه بدتر از دیروز باشد.
راهنمای رستگاری در جابلقا، یک کتاب به سبک کتابهای خودیاری است که اختصاصاً برای کسانی که در فرهنگ عمومی خودشان را خاورمیانهای میدانند نوشتهشدهاند. خیلی از ماها حتی اگر ندانیم که مرزهای خاورمیانه دقیقاً کجاست و چرا به این نام اطلاق میشود، بسیاری از مشکلات و ناگواریهای زندگی خود را بدون هیچ تردیدی به زندگی در این محدوده نسبت میدهیم؛ و البته تا حدود زیادی حق هم داریم. بسیاری از رنجهای ما به خاطر جایی است که در آن متولد شدهایم.
جغرافیایی که ما به آن تعلق داریم حتی بعد از مهاجرت، باز سبب رنج ما خواهد بود این را پناهندگان سوری در خیابانهای آتن و برلین، پزشک متخصص ایرانی مهاجر ساکن لسآنجلس و حتی دختر دبیرستانی متولد پاریس که نسل دوم یک خانواده مهاجر لبنانی است هم میدانند. خاورمیانه، با خاورمیانهایها به همهجا مهاجرت میکند. حتی میتواند از یک نسل به نسلی بعد به ارث برسد.
راهنمای رستگاری در جابلقا با یک پیشفرض ناامیدکننده و احتمالاً انتقاد برانگیز شروع میشود. پیشفرض کتاب این است که خاورمیانه هرگز و هرگز حداقل در نسل ما رستگار نخواهد شد. بهعبارتدیگر ما هرگز نمیتوانیم مثل مردم کشورهای توسعهیافته در خاورمیانه زندگی کنیم. اگر این فرض مصیبتبار و ناامیدکننده را بپذیریم (که حقداریم نپذیریم) ما محکومبه خاورمیانهای با وضعیت فعلی و حتی شاید بدتر هستیم، با چه امید و آرزویی میتوانیم در این جغرافیا یا با امید به این جغرافیا زندگی کنیم؟ کتاب خودیاری راهنمایی رستگاری در جابلقا، به طرح پرسش و پاسخهایی از مبدأ این پیشفرض میپردازد.
چه طور میتوان در خاورمیانه، خوشدل و سعادتمند زندگی کرد؟ آیا از اساس چنین امکانی وجود دارد؟ آیا اصلاً ما اجازه طرح چنین پرسشی را داریم یا اینکه صرفاً رسالت ما پرسش در مورد تغییرات بنیادین و تحولخواهی است؟
بخشی از راهحلهایی که زیست ما را در خاورمیانه ممکن میکند، همان راهحلهایی است که قرنها زیست اجداد ما را در اینجا ممکن کرده است. روزمرگی، درویشی، رندی، مرگاندیشی و جبراندیشی، عشق و شوخطبعی و … قرنها رنج زیستن در بیابانهای خاورمیانه را تلطیف کردهاند؛ اما در دوران مدرن و در عصری که امکان مقایسهی بدبختیها و خوشبختیهایمان با سایر مردم جهان از دریچه رسانهها وجود دارد هم شاید با رویکردی جدید هنوز بتوان از اینها برای یک زندگی رضایتبخشتر و خوشدلانه تر کمک گرفت.
ما در خاورمیانه به یک قابلیت بسیار مهم نیازمندیم تا از پس رنجهای روحی زندگیمان برآییم. این قابلیت بسیار مهم این است که بتوانیم رنجهای زیستن را از رنجهای در کجا زیستن تفکیک کنیم…تفکیک این رنجها برای ما که درید قدرت رسانههای آرزو فروش غربی اسیر میشویم گاهی ممکن نیست…اما فقط وقتی از پس این تفکیک بربیاییم، متوجه خواهیم شد که حیات در همه جای این پهنهی گیتی رنج و محنت دارد و البته رنجهای جغرافیایی ما مزید بر این رنجهای زمینهای حیات میشوند…اما زندگی بدون رنج بردن نهتنها ممکن نیست بلکه معنایش را هم ممکن است ببازد.
یکی از مهمترین دلایل رنج بردن ما در خاورمیانه، دیدن خودمان از نگاه دنیای توسعهیافته و رسانههای غربی است. ما خودمان را در موقعیتی حقیقی در مقایسه با گذشته و آینده خودمان نمیبینیم. خودمان را در مقایسه با مردم کشورهای دیگر میبینیم. درحالیکه نه الزاماً نگاه آنها به ما مبتنی بر واقعیت است، نه نگاه ما به آنها بدون اغراق است و نه حتی نگاه آنها به خودشان و فاصلهشان با ما واقعبینانه و بدون خودبزرگبینی است!
رستگاری در جابلقا یک نگاه انتقادی به فرهنگ بهبود گرا و غیرواقعبین لیبرال غربی دارد و از طرف دیگر یک نگاه بسیار انتقادیتر به تفکر و نگرش چپ و نقش مخرب و جایگاه کاذب آن بر روی جوامع خاورمیانه دارد و مهمتر از آن نگاهی انتقادی به خود ما در دو گروه بسیار متضاد است که گروه اول با خوشخیالی، بهشتی در ذهنشان برای خاورمیانه به انتظار میکشند و گروه دوم تصور میکنند که خاورمیانه جهنمی است که هرگز در آن نمیتوان رضایتمندانه و بااحساس خوشبختی زندگی کرد.
در سفر آفرینش داستان برج بابل در مورد انسانهایی ذکرشده که برجی بلند در بابل ساختند تا با آن به بهشت برسند اما مورد غضب الهی قرار گرفتند. به نظر میرسد که برنامههای تدوینشدهی صناعی خروج و سعادت برای خاورمیانه چه انقلاب، اصلاحات، بهارهای رنگارنگ یا حمله نظامی یا دموکراسی وارداتی باشد، سرنوشتی مثل برج بابل خواهد داشت.
کتاب راهنمای رستگاری در جابلقا بهعنوان یک راهنمای خودیاری برای تغییر نگاه به مقوله رنج زندگی در خاورمیانه نوشتهشده است. بالطبع این رنج صرفاً مربوط به آدمهای زنده است و مطرح کردن خوشدلی و رضایت توأمان باوجود رنج هم برای درصد زیادی از جوامع خاورمیانه که رنجهایشان بر ابتداییترین پایههای زیستیشان چربیده است، یک شوخی تلخ است.
بنابراین داعیهی این کتاب نهتنها مخاطب قرار دادن اکثریت خاورمیانهایهایی که قربانی جبر جغرافیا شدهاند یا در منجلاب رنجهای منبعث از جغرافیا در حال فرورفتناند نیست، بلکه با پوزشخواهی از این عده کثیر (که مخاطبان کتاب نخواهند بود) متواضعانه و واقعبینانه در همان تعداد شمارگان ناچیز چاپ کتاب برای گسترهی مخاطبین خود داعیهی اثر دارد و نه بیشتر… ازاینرو کتاب با پوزشخواهی به ری را و دنیا، دو کودکی که قربانی جبر تلخ خاورمیانهای بودن شدهاند تقدیم شده است.
کتابهای خودیاری در دنیای امروز داعیه توسعهی فردی انسانها را دارند و از محبوبیت بالایی برخوردارند؛ اما یک کتاب خودیاری لزومی ندارد که ما را خوشبین کند، به ما امید بدهد یا نویدبخش تغییر و تحول باشد، شاید در خاورمیانه کتاب خودیاری به دید ما میخورد که به ما کمک میکند رنجهایمان را بشناسیم، شادیها و رنجهایمان را معنادار کنیم و در کنار رنجهایمان با رضایت بیشتری زندگی کنیم. این نوع کتاب خودیاری احتمالاً برای خاورمیانهایها نسبت به آنچه غربیها مینویسند و ترجمههای آن را میخوانیم، با حقیقت زیستن در این جغرافیا تناسب بیشتری خواهد داشت.