نویسنده: سمانه حافظی نیا
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
ازخاک بیشتر نه، که از خاک کمتریم
«سی غلام با حلقههای آهنی بزرگ که از لالههای گوشمان گذرانده بودیم و بازوبندهای سیاه چرکی که برگرد بازوهایمان داشتیم.
ما سی غلام بودیم که بنا بود ثروتمند شویم، ثروتمندترین مردان مرو . قرار بود هر کدام ده کیسه طلا پاداش بگیریم با ده پارچه آبادی از خاک حاصلخیز خراسان. ما سی غلام بودیم که قرار بود کمی بعد، هر کدام حداقل سی غلام داشته باشیم.»
حمیدرضا شاه آبادی از آن دست نویسندگانی است که به دل تاریخ نقب میزند و سوژههای داستانیاش را از دل آن بیرون میکشد و با تکنیکهای داستانی و بهرهگیری از زاویه دید متفاوت به روایت دست میزند .
این بار برخلاف عمده آثارش که در حوزه تاریخ معاصر ایران است شاه آبادی به روایت قصهای در حوزه تاریخ اسلام میپردازد و ماجرای ولیعهدی امام رضا (ع) را از منظر شش غلام که در خدمت مامون عباسی هستند بیان میکند. نویسنده در فصل اول از زاویه دید اول شخص جمع و از زبان یکی از غلامان به روایت داستان میپردازد. راوی یک تن از غلامانی است که در شهادت حضرت رضا (ع) نقش داشته است. او گویی نماینده جمعی سی نفری است. استفاده از این شیوه روایت موجب ایجاد حس همدلی در مخاطب میشود . داستان با این جملات آغاز میشود:
«سی غلام با حلقههای آهنی بزرگ که از لالههای گوشمان گذرانده بودیم و بازوبندهای سیاه چرکی که برگرد بازوهایمان داشتیم.»
در فصل اول در قالب چند پاراگراف وضعیت معلق و سرگردان غلامان از زبان نماینده شان به خوبی بیان میشود . گویی در سه پاراگراف اول فصل اول نویسنده برآن است سه گانه طمع (دنیا پرستی)، عذاب وجدان و سپس پشیمانی را از زبان غلامان بیان کند حالتی که آدمی را در فضایی معلق میگذارد و پریشانش میکند. شیوه نگارش و زبان همدلانه روایت، یکی از نقاط عطف و قوت اثر است. در فصل دوم تا فصل نهم ما با غلامان آشنا میشویم که هر یک مسئولیت متفاوتی را در دربار خلیفه عباسی دارند و بخشی از روایت ورود امام به خراسان تا لحظه شهادت برعهده آنهاست .
وجود همین شخصیتهای مختلف که هر یک نمایندهای از یک جمع هستند و شرح ورودشان به دربار مامون به جذابیت اثر میافزاید: غلام جنگی، غلام کاتب (نگارنده شرح ورود و وقایع دوران ولیعهدی)، غلام درباری قصر ، غلام مامور مخفی و مامور قتل.
داستان در یک عدم قطعیت شما را رها میکند. نویسنده فضایی را میسازد تا مخاطب به این نقطه برسد که تصمیمات غلامان ریشه در ترسهای نسل گذشته دارد. نقش جبر و اختیار در این رمان بسیار پررنگ است و نویسنده سعی کرده وزن زیادی به هیچ یک از مفاهیم ندهد و به نظر موفق بوده است.
#داستان-مذهبی