گذر خان
نویسنده: سید محمدعلی ابطحی
مترجم: 9786226662345
ناشر: هیلا
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۲۵۴
شابک: ۹۷۸۶۲۲۶۶۶۲۳۴۵
گذر خان
گذر خان نام بازارچهای در قم است. کتاب گذر خان هم داستانش در قم میگذرد اما داستانش مربوط به بازارچه نیست، مربوط به آن محله است و بیش از همه به فضای حوزه علمیه و مناسبات چهرههای مذهبی آن توجه دارد.
ممدسن پسر یک شیخ نابینا در قم است. شیخ ابراهیم نابینا است اما روضه خوب میخواند و با سوز صدایی که دارد به مجالس علمای بزرگ قم دعوت میشود. ممدسن هم دوست دارد طلبه شود، گرچه در مشایعت پدر برای بردنش به مجالس روضهخوانی دل به دختر یکی از آیت اللهها سپرده. حالا هم شور عشق دارد و هم شور طلبه شدن.
از خلال ماجراهای خانواده شیخ ابراهیم به درون فضای مناسبات مذهبی-سیاسی قم میرویم، حوزه و روحیات و زندگی طلبهها را میشناسیم و با دستهبندیهای آن آشنا میشویم.
شخصیتهای خانواده شیخ ابراهیم جذاب هستند، از خودش که با وجود نابینایی راهکارهایی برای پیش بردن کارش ساخته تا زنش ایوان که برای خود شور زنانه و رابطه شیرینی با شیخ دارد، تا ممدسن که چهره اصلی کتاب است. ممدسن در این مسیر طلبه میشود و به فعالیتهای سیاسی و انقلابی رو میآورد.
داستان گذرخان در دوران پیش از انقلاب میگذرد. در زمانی که علمای قم به دو گروه وابسته به دربار و مخالفان آنان تقسیم میشدند. طلبههایی که دل در گرو تغییرات داشتند و شیوخی که تلاش میکردند نام امام خمینی را در منابرشان ذکر کنند.
کتاب گذر خان کتابی چند وجهی است. درعین حال که تصویری از فضای اجتماعی و سیاسی قم در دوران پیش از انقلاب میدهد، داستان زندگی نوجوانی را هم حکایت میکند که پا در مسیر طلبگی میگذارد. در توصیف این مسیر به فضای داخل حوزه و مجالس روحانیون آن دوره میرویم و با مناسک و عادات و آداب این گروه از جامعه آشنا میشویم.
کمتر کتاب داستانی در ایران است که به فضای حوزه علمیه و مراودات و زندگی روزمره طلاب و مراجع پرداخته باشد و از این جهت گذر خان اثری ارزشمند است که قطعا بخش مهمی از اطلاعات آن به نویسنده کتاب برمیگردد.
ابطحی، نویسنده کتاب که خود روحانی است میگوید خواندن نمونه داستانهای خارجی که درباره کشیشها یا شخصیتهای مذهبی است الهام بخش او برای نوشتن این کتاب بوده. ابطحی عقیده دارد که در این کتاب سعی کرده واقعیت زندگی روحانیت شیعه را در قبل از انقلاب نشان دهد.
سیدمحمدعلی ابطحی سال 1338 در مشهد متولد شد. خانواده او همگی روحانی بودند و خودش نیز بعد از دوران ابتدایی به تحصیل علوم دینی رو آورد. بعداز پیروزی انقلاب مناصب سیاسی و فرهنگی مختلفی داشت و بعداز انتخابات سال 1388 نیز مدتی زندانی شد.
ابطحی پیش از این آثاری چون الاحقر فداتون، ما باختیم، هاله هستهای و از کرونا و دیگر شیاطین را منتشر کرده است اما گذرخان اولین تجربه رمان نویسی اوست.
بخشی از کتاب
پدر روی درگاهی نشسته بود و باباطاهر زمزمه میکرد. یکباره زد به چهچه. ممدسن نشست نزدیک درگاهی و گوش و چشم سپرد به پدر. وقتی چهچهه پدرش تمام شد، صلوات بلندی فرستاد. شیخ ابراهیم خندهای کرد و پرسید: «خوب بود؟»
«عالی بود بابا. چرا میری روضه اینجوری نمیخونی که مردم حظ ببرن از صدات؟»
«خا تو روضهها نمیشه چهچهه زد. روضههای سنگین خونه علما یا مجالس ختم برای خودش قوانین داره.»
«واقعا؟»
«آره. اولا که باید به مناسبت روضه بخونی. یه بار تو ختم یه پیرمرد منبر رفته بودم، روضه علیاصغر شیشماهه خوندم، هنوز که هنوزه علما سربهسرم میذارن. دهه محرم هم که از شب اول تا شب تاسوعا هر شب قانون خودش رو داره که روضه کدوم یکی از اصحاب رو بخونی. و تو دهههای سالانه شب آخر روضه بیبی فاطمه رو بخونی. مشهدیها البته رسم دارن شب آخر روضه امام رضا بخونن. هر کدومش رو جابهجا بخونی برات دست میگیرن.»
ممدسن دستش زیر چانهاش بود و گوش میداد.
«عجب کار سختیه.»
«آره بابا. یه بار آیتالله کمالی میخواست برای پدرزنش ختم بگیره. تازگیها نه ها، ده سال پیش رو میگم…»
«خب …»
«قبل منبر من رو صدا زد گفت ختم پدرزنمه ها. هرچند شبی که بگی تا صبح از محضرش استفاده کردهای مانعی نداره.»
ممدسن گفت: «منظورش چی بود؟»
«هیچی. اون وقتا کمالی برای آیتالله بیجاری مضمون ساخته بود. یه سری منبریهای خاص مراسم ختم هستن که فقط میپرسن طرف زن بوده یا مرد! بعد شروع میکنن تعریف کردن از مرده که چنین بوده و چنان، من از نزدیک میشناختمش و از این حرفها.»
«خب!»
«کمالی میگفت تو ختم مادرزن بیجاری یکی رفته منبر فکر کرده ختم پدرزنشه. گفته من این مرحوم رو از نزدیک میشناختم، چه شبها که تا صبح از محضرشون استفاده نکردیم.»