کومیتاس؛ سکوت پس از فاجعه نسلکشی ارامنه
اگر یک نام نماد موسیقی ارمنی باشد، آن نام بیتردید کومیتاس است. زندگی کومیتاس از تراژیکترین سرگذشتهای انسانی است. او در عمری نه چندان طولانی، محرومیت از پدر و مادر، بیخانمانی و زندگی در یتیمخانه را تجربه کرد. در کودکی به کلیسا پیوست و تا پایان دوران فعالیت هنریاش در آن جا ماند، در حالی که چارچوب آن را برای خلاقیت هنری خود تنگ مییافت. در سال ۱۹۱۵ در اوج شهرت و خلاقیت هنری توسط دولت عثمانی دستگیر و تبعید شد. بر خلاف بسیاری از دوستان روشنفکرش از مرگ نجات یافت، امّا دیگر نتوانست به زندگی عادی بازگردد و تا پایان عمرش در آسایشگاه روانی در پاریس زیست. کدام انسان این همه مصیبت را تاب میآورد؟
اگر یک نام نماد موسیقی ارمنی باشد، آن نام بیتردید کومیتاس است. زندگی کومیتاس از تراژیکترین سرگذشتهای انسانی است. او در عمری نه چندان طولانی، محرومیت از پدر و مادر، بیخانمانی و زندگی در یتیمخانه را تجربه کرد. در کودکی به کلیسا پیوست و تا پایان دوران فعالیت هنریاش در آن جا ماند، در حالی که چارچوب آن را برای خلاقیت هنری خود تنگ مییافت. در سال ۱۹۱۵ در اوج شهرت و خلاقیت هنری توسط دولت عثمانی دستگیر و تبعید شد. بر خلاف بسیاری از دوستان روشنفکرش از مرگ نجات یافت، امّا دیگر نتوانست به زندگی عادی بازگردد و تا پایان عمرش در آسایشگاه روانی در پاریس زیست. کدام انسان این همه مصیبت را تاب میآورد؟
کومیتاس نامی بود که در کلیسا به او دادند. نام واقعی او سوقومون سوقومونیان بود. در شهر کوتاهیا (یا کوتینا) نزدیک استانبول به دنیا آمد. در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و در یازدهسالگی خود را در یتیمخانه شهر یافت.
تا این زمان تنها به ترکی صحبت میکرد و به ارمنی تنها بلد بود بخواند. صدای خوشی داشت و در یتیمخانه بچه ها را سرگرم میکرد. از اجمیادزین، مرکز کلیسای ارمنی در نزدیکی ایروان، به سرپرست یتیمخانه گفتند که به کودکی با صدای خوب احتیاج دارند.
این کودک کسی نمیتوانست باشد جز سوقون کوچک. به این ترتیب او وارد کلیسا شد، در مدرسه دینی درس خواند و در جوانی به کسوت روحانیت در آمد. او به سبب صدای خوش و استعداد موسیقاییاش وارد کلیسا شد و بلافاصله به تشکیل گروه کُر کلیسا و جمعآوری ترانههای روستایی مشغول شد. دو کاری که تا پایان زندگی هنریاش رهاشان نکرد.
در سال ۱۸۹۵ در تفلیس نزد آهنگساز ارمنی، ماکار یکمالیان، درس موسیقی خواند. یکمالیان موسیقی را در اروپا آموخته بود و #کومیتاس نزد او نخستین بار با اصول موسیقی اروپایی آشنا شد. یک سال بعد با خرج ثروتمند مشهور ارمنی، مانتاشیان (که در تولید نفت در باکو فعالیت داشت)، برای ادامه تحصیلاتش در رشته موسیقی به برلین رفت و سه سال در کنسرواتوار آنجا نزد استادان مشهور زمان موسیقی آموخت. در سال ۱۸۹۹ به اجمیادزین بازگشت.
کومیتاس در سه زمینه کارهایی ارزشمند انجام داده است. او را بیش از همه به عنوان کسی که موسیقی مردمی مناطق روستایی ارمنستان گردآوری کرده و از نابودی نجات داده است میشناسند. گفته میشود شعر و موسیقیِ بیش از چهارهزار ترانه را جمعآوری کرد که بخشی از آن باقی مانده و منتشر شده است. گفتنی است که او با تمرکز کمتر، کار جمعآوری موسیقی مردمی کُردی را هم آغاز کرده بود.

کومیتاس نظریهپرداز موسیقی هم بود. توانست شیوه نتنویسی مخصوص ارامنه را که به «خاز» مشهور است کشف کند و بخواند.
مقالههایی در زمینه اصالت موسیقی فولکلور و خودویژگی موسیقی ارمنی دارد. نوشتههای او درباره واگنر، لیست و وِردی نشان از تأثیرپذیری او از رمانتیکهای اروپایی دارد.
سرانجام باید از کار آهنگسازی او یاد کرد. آثار او بیشتر متأثر از موسیقی محلی هستند، امّا در عین حال کار شخصی او و بیانگر احساسات او هستند. او خود میخواند، ارکستر را رهبری میکرد و پیانو و فلوت می زد. کارهای او برای کوارتت زهی بسیار مشهورند و در ایران نیز بارها اجرا شدهاند.
کومیتاس در سالهای ۱۹۰۰ زمانی دراز در اروپا زندگی کرد. او کنسرتهایی در شهرهای مختلف اروپا، مخصوصاً برلین و پاریس اجرا میکرد و همهجا با استقبال تماشاگران و تحسین موسیقیدانان روبهرو میشد. علاوه بر این در مراکز فرهنگی ارامنه مانند تفلیس، باکو و قاهره نیز کنسرتهایی داشت که انعکاس موفقیت آنها را در مطبوعات آن دوره میتوان دید.
در سال ۱۹۰۹ در نامهای به اسقف اجمیادزین خواهان استعفا از خدمت کلیسا شد، چرا که به نوشته خودش دیگر تاب تحمل فشارها و افتراها را نداشت. او را متهم میکردند که چون ترانههای عاشقانه روستایی را جمعآوری میکند ممکن است باعث فساد اخلاق شاگردانش شود.
میگفتند که اجرای موسیقی کلیسایی بر صحنه تالارهای موسیقی درست نیست و تنظیم موسیقی تکصدایی کلیسا برای گروههای کر چندصدایی با اصول وحدانیت خداوند مغایرت دارد.
او پاسخی دریافت نکرد امّا به هر رو از سال ۱۹۱۱ در استانبول مستقر شد تا شاید در محیط آنجا بتواند آزادانهتر به کارش ادامه دهد. او در میان روشنفکران و هنرمندان تُرک نیز شناخته شده و محبوب بود. چند هفته پیش از تبعید او در روز ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ در مراسمی رسمی کومیتاس هم قطعهای نواخت و یکی از مقامات فرهنگی دولت ترکهای جوان با ستایشآمیزترین صفتها درباره او سخن گفت.
تبعید کومیتاس جزئی از برنامه نابودی بیش از ۲۰۰ تن از نویسندگان و روشنفکران ارمنی استانبول بود که برخی از آنها روابط حسنهای با دولت وقت ترکیه داشتند. کومیتاس شاهد مرگ و نابودی دوستان و مردمش بود و هرچند خود از این کشتار ددمنشانه جان سالم به در برد، امّا جراحات روحی عمیق این تجربه هولناک هرگز التیام نیافت. سلامت روانیاش را از دست داد و در آسایشگاه بستری شد. برخیها معتقدند او بیمار روانی نبود امّا باورش را به انسانیت از دست داده بود، برایش همه چیز بیمعنا مینمود و داوطلبانه از شرکت در زندگی اجتماعی و هنری سر باز میزد.