کلنجار دائمی نقدفیلم ایرانی با «فیلمفارسی»
نقد فیلم در ایران، اصلاً با حملات کوبنده به سینمای فارسیِ دوران و روزگار خودش آغاز شد. طغرل افشار، پرویز نوری، هژیر داریوش و از همه مشهورتر دکتر هوشنگ کاووسی این سینما را پایینتر از حد نقد و بررسی ارزیابی میکردند و زیر سوال میبردند. بیش از نیم قرن از آن زمان گذشته و حالا سینمای عامهپسند آن روزها یا به تعبیر دکتر کاووسی «فیلمفارسی» تبدیل به یک موضوع پژوهشی برای شناخت فرهنگ عامهپسند شده است. کتاب «فیلمفارسی چیست؟» را نشر قطره درست دو دهه قبل منتشر کرد و مورد مناسبی است برای شناخت ادبیات این بحث و برای مرور نگاه بیست سال قبل به پدیده فیلمفارسی.
نقد فیلم در ایران، اصلاً با حملات کوبنده به سینمای فارسیِ دوران و روزگار خودش آغاز شد. طغرل افشار، پرویز نوری، هژیر داریوش و از همه مشهورتر دکتر هوشنگ کاووسی این سینما را پایینتر از حد نقد و بررسی ارزیابی میکردند و زیر سوال میبردند. بیش از نیم قرن از آن زمان گذشته و حالا سینمای عامهپسند آن روزها یا به تعبیر دکتر کاووسی «فیلمفارسی» تبدیل به یک موضوع پژوهشی برای شناخت فرهنگ عامهپسند شده است. کتاب «فیلمفارسی چیست؟» را نشر قطره درست دو دهه قبل منتشر کرد و مورد مناسبی است برای شناخت ادبیات این بحث و برای مرور نگاه بیست سال قبل به پدیده فیلمفارسی.
کلنجار دائمی نقدفیلم ایرانی با «فیلمفارسی»
فیلمفارسی با آن شکل خاص سرهم نوشته شدنش یکی از معدود لغتهایی است که نقد فیلم ایرانی ساخته است. واژهای که هرچند در تعیین مصداقهایش اختلاف داریم اما به طور حدودی میدانیم که در توصیف سینمای عامهپسند و ارزان پیش از انقلاب به کار میرود و چهرههای شاخص آن را میشناسیم.
اتفاقاً در همین کتاب «فیلمفارسی چیست» است که در گفتگو با گردآورندهی کتاب، هوشنگ کاووسی جمله مشهورش در وصف کلمهای که ساخته را به زبان میآورد: «اصولا مرکبنویسی همیشه معنای ثالثی را به وجود میآورد. مثلاً وقتی میگوییم «گلاب» این کلمه هم «گل» است و هم «آب» ولی در عین حال نه گل است و نه آب. فیلمفارسی هم چنین ترکیبی است: فیلمفارسی هم فیلم بود و هم فارسی. اما در عین حال نه فیلم بود و نه فارسی»
واقعا فیلمفارسی چه چیزی بود؟
کتاب «فیلمفارسی چیست؟» یک کتاب ترکیبی و گردآوری شده است که به همت حسین معززینیا سال ۱۳۷۸ یعنی دقیقاً بیست سال پیش منتشر شده است. بنابراین مرورِ آن میتواند مُشتی باشد نمونه خروار از نگاه دو دهه قبل نقد فیلم ایرانی به پدیده سینمای عامهپسند در ایران.
در مورد کتاب «فیلمفارسی چیست؟» نمیتوان از یک کل یکپارچه به عنوان موضع کتاب صحبت کرد.
چون آدمهای متعددی در کتاب نوشتهاند یا حرف زدهاند و گاه شاهد مقالاتی هستیم در تفاوت و حتی تضاد با یکدیگر (هرچند سلیقه گردآورنده از انتخابهایی که کرده تا مقالاتی که خودش نوشته قابل ردگیری است) کتاب با یک گفتگو با واضع کلمه فیلمفارسی دکتر کاووسی شروع میشود و در ادامه بریدههایی از گفتگوهای نشریات پیش از انقلاب با چهرههای آن سینما آورده شده و این بخش با میزگردی در مجله «فیلم و هنر» بسته شده که فیلمسازان جوان و درسِ سینما خوانده به دعوت این مجله گردهم آمدهاند و به سوال مجله جواب میدهند که چرا در مقابل سینمای بازاری روز موفق نبودهاند.
حسین معززینیا گفتگویی داشته با علیرضا داودنژاد و مهدی فخیمزاده درباره ریشههای شکلگیری فیلمفارسی. این دو نفر و سیروس الوند در دهه پنجاه از سنین خیلی پایین به عنوان سناریست و بازیگر و منتقد و نیروهای جوان وارد کار سینما شده بودند و سعی میکردند به دل سینمای تجاری نفوذ کنند و در همان سینما فیلمهای بهتر و مقبولی بسازند.
اگر برای بار اول است که خواننده مصاحبهای از داودنژاد (یا الوند یا فخیمزاده) هستید نگاه این گروه به ریشههای اقتصادی سینمای فارسی بسیار برایتان جذاب خواهد بود. اما در این بیست سال این سه نفر مشابه این تحلیل را (که البته تحلیلهای دقیقی از چیستی فیلمفارسی هستند) بارها در مصاحبههای مختلف گفتهاند و حالا دیگر تکراری شده. بدنه اصلی کتاب را اما مقالات تحلیلی (و البته کوتاه) آن تشکیل میدهند که چهرههای متفاوتی مثل خسرو دهقان، بهروز تورانی، جمشید ارجمند، مریم امینی، روبرت صافاریان، مهرداد فرید، فریدون جیرانی، اصغر عبداللهی، صابره محمدکاشی، نغمه ثمینی، محمد عبدی و حسین معززینیا نویسندگان آن هستند. هرکدام هم از منظری متفاوت.
خسرو دهقان اشاره درستی به حال و هوای زمان وضع شدن این واژه (با یک فاصله چهل ساله با زمان نوشته شدن مقاله و یک فاصله شصت ساله با ما) میکند و این لغت را تیری توصیف میکند که در جنگِ آن روزها، دکتر کاووسی به سپاه دشمن انداخت و در ادامه مینویسد «اما خوشبختانه دکتر در جنگ پیروز شد» ولی ادامه میدهد که فیلمفارسی سختجانتر از آن است که در هیاتهای متفاوت بازنگردد.
عنوانهای نوشتههای بهروز تورانی «سهلانگاری در ساخت، واقعیتگریزی در مضمون» و روبرت صافاریان «فیلمفارسی و مفهوم هنر تودهای یا پاپ آرت» به خوبی بیانگر زاویه ورود آنها به مساله است. جیرانی به عادت همیشه اوضاع اجتماعی زمان ساخت فیلمها را به سینمای آن پیوند میزند و نغمه ثمینی خیلی کوتاه و گذرا پاورقینویسی آن دوران را با سینمای فارسی مقایسه میکند.
در مطلب به نسبت مفصلتر صابره محمدکاشی (که در ابتدا قرار بوده درباره نقش زن در آن سینما باشد اما بعد دیده این موضوع مفصلتر از یک مقاله است) اما اشاره معناداری وجود دارد: « من و نسل من نوجوانی خود را در جنگ گذرانده است. در جامعهای قناعتپیشه و صرفهجو. ما نسلی جدی بودیم یا یاد گرفته بودیم جدی باشیم. هرنوع شوخی و سرگرمی جلفی تلقی میشد» در ادامه مینویسد وقتی «قیصر» را دیده فیلم به کل بیربط و کسلکننده به نظرش آمده و کاراکتر قیصر را دوست نداشته چون ابله و غیرمنطقی بوده.
در همان زمان اما نوجوانهای زیادی سینما را اساساً با تماشای نسخههای رنگورورفته فیلمهای «بیک» و «فردین» و ایرج قادری و امثالهم کشف میکردند و این اشاره (اگرچه فقط در یک یا به عبارتی سه مقاله از کتاب نمونه دارد) اما به خوبی نشان میدهد که گردآورندگان کتاب چه فاصله زیادی از موضوع مورد پژوهش داشتهاند. آخرین و مفصلترین مقاله به حسین معززینیا اختصاص دارد که در زمان نوشتن مقاله و تدوین کتاب کمتر از سی سال داشته است و شاید امروز طور دیگری (فارغ از ارزشگذاری) به همین موضوع بپردازد.
کتاب با دو میزگرد کامل میشود که مثل سایر نمونههای ژورنالیستی این گفتگوهای جمعی پر از بحثهای تمامنشدنی و فاصله گرفتن از موضوعات اصلی هستند.
نگاه امروز ، نگاه بیست سال پیش
فیلمفارسی از در که بیرون میشود، از پنجره میآید. هر از چندگاهی این هشدار داده میشود که فیلمهای مبتذلی به بازار آمدهاند که فیلمفارسیهایی جدید هستند یا حتی بعضاً میگویند از فیلمفارسیهای قدیم بدترند. منتقدین فیلم در ایران در نهایت مجبورند درباره فلمفارسی اظهارنظر کنند.
مدعای اول «فیلمفارسی چیست؟» این است که بیست سال از دوران آن نوع از سینما گذشته و حالا دیگر میتوان دور از حب و بغض این سینما را تشریح کرد. بعد از خواندن کتاب اما اولین برداشت این است که بیست سال برای فاصله گرفتن از چنین پدیدهای ناکافی است.
با یک فاصله دو دههای به این تلاش نقدفیلم ایرانی برای کاویدن فیلمفارسی نگاه میکنیم و میبینیم امروز چقدر لحنها نسبت به فیلمفارسی مهربانتر از دو دهه قبل شده است. پژوهشگران بیشتری به آن فیلمها میپردازند، پایاننامههایی درباره فیلمفارسیها و نسبت آن با اوضاع سیاسی اجتماعی زمانه منتشر میشوند و از منظر مطالعات فرهنگی پدیدههای گسترده و عامهپسند بهترین کلیدها برای فهم فرهنگ هستند.
گاهی به نظر میرسد حتی تند میرویم. ماهنامه فیلم در شماره ویژه بهار سال ۹۴ پروندهای درباره پنجاه ساله شدن دو فیلم «خشت و آینه» (از شاخه سینمای هنری که در زمان خود قدر ندید) و «گنج قارون» داشت و دومی گاه حتی بیشتر از اولی ستاره گرفته بود.
2 دیدگاه در “کلنجار دائمی نقدفیلم ایرانی با «فیلمفارسی»”
سلام و ارادت. کتاب را نشر ساقی منتشر کرده نه قطره (:
ممنون از تذکرتون آقای معززینیا