سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

کتاب‌های زمان کودکی ما دهه هفتادی‌ها!

کتاب‌های زمان کودکی ما دهه هفتادی‌ها!

 

حالا نوبت دهه هفتادی‌ها رسیده تا بیایند و بنویسند: «دوره زمونه ما این‌طور بود که…»! متولدین دهه هفتاد که حالا بین 21 تا 31 سال سن دارند با نگاه به گذشته‌شان، چه کتاب‌های کودک (و نوجوان) تاثیرگذاری را به یاد می‌آورند؟ این کتاب‌ها چقدر با تجربه‌ نسل‌های قبلی متفاوت یا منطبق است و چقدر با تلقی رایج نسل‌های دیگر از آن‌ها، منطبق یا متفاوت؟ از نویسندگان دهه هفتادی‌مان خواستیم تا در متن کوتاهی از کتاب‌های تاثیرگذار کودکی‌شان بگویند.

حالا نوبت دهه هفتادی‌ها رسیده تا بیایند و بنویسند: «دوره زمونه ما این‌طور بود که…»! متولدین دهه هفتاد که حالا بین 21 تا 31 سال سن دارند با نگاه به گذشته‌شان، چه کتاب‌های کودک (و نوجوان) تاثیرگذاری را به یاد می‌آورند؟ این کتاب‌ها چقدر با تجربه‌ نسل‌های قبلی متفاوت یا منطبق است و چقدر با تلقی رایج نسل‌های دیگر از آن‌ها، منطبق یا متفاوت؟ از نویسندگان دهه هفتادی‌مان خواستیم تا در متن کوتاهی از کتاب‌های تاثیرگذار کودکی‌شان بگویند.

 

 

خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند / نادیا کریمی

 

وقتی صحبت از خاطره‌انگیزترین کتاب دوران کودکی به میان آمد، اولین کتابی که به خاطر آوردم، «خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند» بود. این قصه‌ی کودکانه، همزمان، یک افسانه‌ی مدرن هم هست؛ پس مثل هر افسانه‌ی مدرن دیگری، پای مسائل محیط‌زیستی به آن باز شده است. اما، داستانی که یورگ اشنایدر نوشت و یورگ مولر تصویرگری‌اش را بر عهده گرفت، یک روی دیگر هم دارد. در این کتاب، به زبان طنز و با تکیه بر تخیل، تلاش شده است که مسائلی مثل هویت و فردیت، برای کودکان 7 تا 9 ساله معنی شوند.  

نقطه‌ی شروع داستان خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند، بیدارشدن یک خرس قهوه‌ای از خواب زمستانی است. خرس قصه‌ی ما، در کمال تعجب و ناباوری درمی‌یابد که در میانه‌ی جنگلی که زمستان پیش ترکش کرد، یک کارخانه ساخته شده است. همانطور که با سردرگمی و حیرت در اطراف کارخانه پرسه می‌زد، با یکی از نگهبانان سمج مواجه شد. او که خرس را با کارگری که مدتهاست اصلاح نکرده، اشتباه می‌گیرد، خرسِ تازه از خواب بیدار شده را وارد مخمصه‌ی بدی می‌کند.

خلاصه که، خرس مجبور می‌شود چند صباحی، هویت فردی خود را رها کند و به قامت یک کارگر سختکوش، با اراده و در خدمت هدفی بزرگتر در بیاید. اما خبر خوب اینکه، این داستان، پایانی شاد دارد. در نهایت، خرس قهوه‌ای ما به فعالیت اصلی‌اش که همان خرس بودن باشد، برگشت! اما اینکه آیا آدم‌ها هم می‌توانند مثل این خرس، به ذات و جایگاه واقعی خودشان برگردند یا نه را، من هم نمی‌دانم! برخلاف قصه‌های کودکانه، داستان زندگی آدم‌ها را هاله‌ای از مهِ آمیخته با اندوه پوشانده است و برای دانستن پایانشان به صبری زیاد و عمری طولانی نیاز داریم.

 

خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند

 

 

۱۱ ساله‌ی غرب‌زده / پردیس جلالی

 

نمی‌دانم این که دلم بخواهد من هم یکی از آن کمدهای شخصی در مدرسه داشته باشم، از اینجا می‌آمد یا نه، اما مجموعه کتاب‌های «تالار وحشت» نوشته‌ی «آر.ال. استاین»، به جای اینکه خواب ۱۱ ساله‌ام را آشفته کنند، غرب‌زدگی‌ام را به شدت ارضا می‌کردند.

عاشق این بودم که پشت در اتاقم بنشینم، وانمود کنم دارم درس می‌خوانم و در دنیای بچه‌ مدرسه‌ای‌های آن‌سوی آب‌ها غرق شوم. «دروغگو، دروغگو»، «دفتر خاطرات، من مرده‌ام»، «کمد شماره‌ی سیزده»، «جانور خبیث» و … هر کدام تکه‌ای به عادت‌های نوجوانی من اضافه کردند که تنها حالا که دارم فکر می‌کنم، می‌توانم ردشان را بگیرم. مثلا عادت نوشتن روزانه و مخاطب قراردادن دفتر خاطرات!

با اینترنت‌های دایال آپی و لاکپشت‌وار، سی‌دی‌های خش‌دار فیلم‌های بریده شده و زیرنویس‌های غلط زردرنگشان و تصاویر سیاه و سفید بازیگران خارجی در مجلات انگشت‌شمار سینمایی، «تالار وحشت»، یک پنجره‌ی کوچک بود به بیرون. قرار بود قصه‌هایی ترسناک روایت شوند، قرار بود مثل الانِ ۳۱ ساله‌ام، با یادآوری این اسم‌ها،‌ مو به تنم سیخ شود، هدف اصلاً ماجراجویی بود اما من فقط زرق و برق ماجرا را می‌دیدم.

مدام منتظر بودم دوست متمولم و خانواده‌ی فرهنگی‌اش به تهران بروند و با انبوهی از کتاب‌های نوجوان – که در شهر کوچک ما و در آن زمان، تقریبا معنایی نداشتند – برگردند تا شاید آر.ال. استاین عزیزم، کتاب تازه‌ای نوشته باشد که دست مرا بگیرد و  با خودش به جهانی ببرد که در آن زمین‌ بسکتبال هست، مدرسه‌ها بهداری و سالن غذاخوری دارند،‌ دخترها و پسرها با هم پشت میز مدرسه می‌نشینند و شاید هم با هم به مهمانی نوجوانانه‌ی آخر هفته‌شان بروند!

 

تالار وحشت

 

 

دیزنی، مارتین و بابالنگ‌دراز / ساناز تولائيان

 

من متولد ۱۳۷۰ هستم و مثل خیلی از هم‌سالانم آن کتاب‌های معروف «دزده و مرغ فلفی»، «حسنی نگو یه دسته گل» و «حسنی میای بریم حموم» را خوب به‌خاطر دارم.

بچه‌ی بد غذایی بودم و مامان به قول خودش با کلک آن قصه‌های آهنگین غذا به خوردم می‌داد. اما بهترین کتاب‌های بچگی‌ام کتاب‌های دهه پنجاهی‌ خاله و دایی کوچکم بود، مجموعه‌ای از کتاب‌های جلد سخت و رنگی با تصویرسازی‌های جالب که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قبل از انقلاب براساس کارتون‌های دیزنی منتشر کرده بود. قصه‌ی سیندرلا، سفیدبرفی، پری دریایی، پینوکیو، زیبای خفته، تارزان و غیره را من در این کتاب‌ها خواندم و بعد نوارهای ویدیویی‌شان را تماشا کردم.

از آن جالب‌تر خاله مجموعه‌ای داشت به اسم قصه‌های مارتین، نوشته‌ی گلبرت دلاهیه و با تصویرسازی مارسل مالیه. چاپ کتاب‌ها مربوط به سال‌های اول دهه‌ی ۱۳۵۰ بود و داستان‌های دختری به نام مارتین را شرح می‌داد که در موقعیت‌های مختلف قرار می‌گرفت. ماجراهای مارتین در مدرسه، در سفر، همراه با خانواده یا دوستانش با واقعیت کودکی ما در ایران متفاوت بود و همین قصه‌ها و تصویرسازی‌هایشان را جذاب‌تر می‌کرد.

 

دلم می‌خواست مدرسه‌ی من هم از آن کتاب‌خانه‌های جالب داشت یا برای تعطیلات با دوستانم به اسکی می‌رفتیم. مارتین و دوستش نیکِل آن قدر برای من دوست‌داشتنی بودند که اسم‌شان روی عروسک‌های محبوبم ماند.

اولین رمان را در هشت سالگی خواندم و آن هم چیزی نبود جز «بابا لنگ دراز». هنوز کلاس اول را تمام نکرده بودم که خاله نسخه‌ی کامل «بابا لنگ دراز» را از کتابخانه امانت گرفت و من سماجت به خرج دادم که برای من هم بخوانید. مامان که فکر کنم از دستم کلافه شده بود گفت «خودت بخون» و خودم خواندم.

راستش دفعه‌ی‌ اول سخت بود و تا نیمه هم بیشتر دوام نیاوردم. یک سال بعد، وقتی کارنامه‌ی کلاس دومم آمد، مادربزرگم یک نسخه‌ی کامل و درست از رمان بابالنگ دراز را برایم خرید و گفت «حالا که این همه کارتنش رو می‌بینی، کتابش رو هم بخون» و این‌بار تا آخر خواندم.

کتابم جلد مقوایی نارنجی رنگی داشت که یک‌بار که برای کاردستی مدرسه عجله داشتم، جلدش را کندم و با آن مکعب ساختم. اوراق پرپر شده و بدون جلد «بابالنگ دراز» را همه‌ی این سال‌ها در کتابخانه‌ام نگه داشته‌ام و هربار با دیدنشان از خودم می‌پرسم چرا فکر کردم باید با جلد کتاب کاردستی درست کنم؟! هنوز هم پاسخی برای این سؤال ندارم.

 

 

 

کتابخوانی به سبک تنوع‌طلبی  / نیلوفر شهسواریان

 

وقتی «قصه‌های تازه از داستان‌های کهن» از مهدی آذریزدی را در کتابفروشی نزدیک خانه‌ی‌مان دیدم، برایم جالب بود کتابی قطور برای سن من به اندازه‌ی کتاب‌های تاریخی پدرم چاپ شده! اصرار کردم مامانم برایم بخرد. پرحجم‌ترین کتابی بود که تا به حال داشتم، توی کتابخانه گذاشتم جلوی دید که همه جلد سخت نارنجی رنگش را ببینند! در تابستان دوبار خواندمش. سعی کردم مثل آن داستان بنویسم.

از کتاب‌های دیگری که هنوز ماجراهایش را به یاد دارم آثار صمد بهرنگی است. یک بار دایی‌ام برایم داستان اولدوز و عروسک سخنگو را خواند. خیلی از داستانش خوشم آمد. بعد مجموعه‌ی قصه‌های بهرنگ را خواندم. برایم تا حد زیادی ماجراهایش غم‌انگیز اما تاثیرگذار بود. وقتی اولدوز و کلاغ‌ها را خواندم از موجود کلاغ که اکثرا از آن بدشان می‌آمد، خوشم آمد.

مجموعه‌ی داستان فسقلی‌ها که که هر جلد شخصیت خاصی داشت مثل دیدی دیرکن، شوشوشکمو و ‌جیجی جیغ جیغو هم خواندنی بودند و در بیشتر کتابفروشی‌های زمان کودکی‌ام پیدا می‌شد.

داستان‌های کلاسیک مثل شنل قرمزی، لباس جدید پادشاه، پیتر پن، گربه‌ی چکمه پوش و دخترک کبریت‌فروش با تصویرگری‌های کارتونی هم جذاب بودند. یادم هست قیمت پشت جلدشان در آن زمان حدود ۲۵۰ تومان بود.

وقتی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدم با داستان‌های دیگری آشنا شدم مثل آثار طنز رولد دال و کتاب‌های رمان نوجوان امروز. گفتگو در کنار مربیان در مورد کتاب‌ها باعث شد با نگاه دقیق‌تر و از زاویه‌های مختلفی در مورد کتاب فکر کنم.

 

قصه‌های تازه از داستان‌های کهن

 

 

با مجیدِ مرادی کرمانی، زودتر از مجیدِ پوراحمد آشنا شدم / جهان‌بخش جهان‌زمین

 

نمی‌دانم چه رازی در کار است که با وجود این‌که خودم هنگام کادو خریدن به سختی می‌توانم به چیزی جز کتاب فکر کنم، تعداد کتاب‌هایی که هدیه گرفته‌ام از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند. از قضا، این کتاب هم قرار بود هدیه تولدم باشد. البته هدیه تولد بود، ولی قرار بود از آن هدیه‌های واقعی باشد که وقتی کاغذ کادو را باز می‌کنی، احوالت میان ذوق‌زدگی و بهت‌زدگی نوسان می‌کند.

کتاب را در شهر کتاب میدان فرهنگ تهران دیدم و با شیطنت آنقدر در تورقش تعلل کردم تا خاله‌ام بالاخره آن را دید. از نگاهش فهمیدم که کار تمام است و چند وقت بعد که در جشن تولد از دور ابعاد بسته کادو را دیدم، مطمئن شدم که خودش است. و خودش بود… قصه‌های مجید!

شاید برخلاف خیلی از هم‌نسل‌هایم، آشنایی‌ام با قصه‌های مجید نه با سریال کیومرث پوراحمد (که به نظرم به گرد پای کتاب هم نمی‌رسد) بلکه با خودِ کتاب مرادی کرمانی رقم خورد. قاعدتاً داستان نوجوان تنگدستی که با مادربزرگش در کرمان دهه پنجاه شمسی زندگی می‌کند، نباید اشتراکی با زندگی یک نوجوان دهه هفتادی در قلب پایتخت داشته باشد؛ اما نحوه‌ی نگارش بی‌واسطه‌ی اول شخص و نثر خاص و تند و تیز مجید، به کتابْ بی‌آلایشی عجیبی بخشیده بود که هر مخاطبی را به راحتی جذب می‌کرد.

آن روزها درکی از مفهوم کمدی سیاه نداشتم؛ اما از دیدگاه امروز، قصه‌های مجید یکی از اعلاترین نمونه‌های کمدی سیاه در قصه‌های فارسی نوجوانان است. به طور خاص، شوخی‌های بی‌نظیر داستان «ناظم» با صادق هدایت و توصیفات عجیب و غریب مجید از فواید مرده‌شورها برای اجتماع، با معیارهای طنز امروز هم رشک‌برانگیز است.

بعد از قصه‌های مجید سراغ آثار دیگر مرادی کرمانی هم رفتم، اما باید اعتراف کنم که روایت خلاقانه و ظرافت نثر شیطنت‌آمیز مجید را در آثار دیگر این نویسنده نیافتم. گویی مجیدِ قصه‌های مجید نه یک راوی محصول ذهن هوشنگ مرادی کرمانی، بلکه صاحب هویتی به کل مستقل از اثر و خالقش بوده‌ است.

 

قصه‌های مجید

 

 

از بین تالیفی‌ها / نیکو کریمی

 

اوایل سال‌های نوجوانی من کتاب‌های ژانر وحشت و فانتزی ترجمه طرفدار زیادی داشت و کمتر کسی پیدا می‌شد که کتاب تالیفی بخواند. اما یکی از مجموعه‌های پرطرفدار تالیفی فانتزی زمان ما، پارسیان و من از آرمان آرین بود و هم‌سن و سال‌های من بعد از خواندنش، باورشان نمی‌شد یک نویسنده‌ی ایرانی بتواند برای نوجوانان رمان فانتزی بنویسد. پارسیان و من یکی از اولین برخوردهای من با اسطوره‌های ایرانی و تلفیق فانتزی و تاریخ بود.

چند سال بعد کانون اقدام به چاپ مجموعه‌ی رمان نوجوان امروز کرد و در سال‌های اول، از اعضای کانون خواسته بودند تا تمام رمان‌های نوجوان را بخوانند و داوری کنند تا از بین آن‌ها کتاب برتر سال انتخاب شود. رمان‌های نوجوانی که بیشتر در مورد جنگ بودند و در بیشتر آن‌‌ها، نویسنده خاطرات دوران نوجوانی خودش را از جنگ و انقلاب تعریف می‌کرد. تابستان‌ آن سال‌ها، مربی‌های کانون دنبال بچه‌ها می‌دویدند تا رمان‌ها را کامل بخوانند و امتیازدهی کنند.

در بین رمان‌های تالیفی کانون که تقریباً شبیه هم بودند اما، چند اثر متفاوت منتشر شد که از بین آن‌ها، دلقک هدی حدادی، عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی جمشید خانیان و هستی فرهاد حسن‌زاده از رمان‌های مورد علاقه‌ی من هم بودند.

 

هستی در زمان انتشارش در کانون، لابه‌لای کتاب‌هایی که شخصیت اصلی تمام آن‌ها پسری نوجوان بودند با رفتارهای مشابه و می‌خواستند قهرمان جنگ باشند، طرفداران زیادی پیدا کرد و دلیل اصلی آن، تفاوتی بود که با کتاب‌های هم‌رده‌اش داشت. شخصیت اصلی آن دختری کنش‌گر بود و روابط واقعی او با پدرش در کتاب نشان داده شده بود. هستی واقعی بود و قرار نبود جنگ را مقدس نشان بدهد.

عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی هم چنین مفهومی داشت و فضای شاعرانه‌ و درون‌مایه‌ی ضدجنگش، آن را از سایر رمان‌ها متفاوت می‌کرد. یادم است هستی آنقدر طرفدار پیدا کرده بود که نسخه‌های آن در کتابخانه‌ی کانون ما گم می‌شدند و حتی جلدی که بچه‌ها نمی‌توانستند امانت بگیرند هم دزدیده شده بود!

دلقک اما یکی از رمان‌های موردعلاقه‌ی من از بین این مجموعه بود. فانتزی بود و با لحن محاوره‌ای نوشته شده بود، چیزی که من اولین بار در بین رمان‌های نوجوان ایرانی می‌دیدم. شخصیت‌های رمان از جنس خودمان بودند و می‌شد به راحتی با آن‌ها ارتباط گرفت. هم‌چنین نویسنده از جریان سیال ذهن کمک گرفته بود و زاویه‌ی دیدی متفاوت داشت و از همین رو، خواندنش برای من در آن سن تجربه‌ای متفاوت بود.

 

 

 

اساطیر ایران، عادت به مطالعه کتاب‌های بلند و آشنایی با الگوهای درست / آرمان زنده‌روح

 

دوران کودکی من تماماً با کتاب‌ها گذشت. هرسال موعد برگزاری نمایشگاه کتاب به تهران می‌آمدیم و من کتاب‌های یک سال را خریداری می‌کردم. از کلاس اول ابتدایی هم در انتخاب کتاب‌هایم کاملاً مختار بودم. خاطره‌انگیزترین کتاب‌هایی که در آن دوران خریدم و مطالعه کردم یکی مجموعه‌ی دوازده جلدی داستان‌های شاهنامه با روایت خانم آتوسا صالحی بود که به واسطهٔ فونت و نقاشی‌های جذاب کتاب، بسیار متفاوت‌تر از بقیه کتب بازار بود. گاهی ساعت‌ها در اتاق می‌نشستم و سعی می‌کردم مثل پدربزرگ‌ها برای عروسک‌هایی که گویی نوه‌هایم بودند شاهنامه بخوانم.

کتاب مورد علاقه‌ام از این مجموعه «داستان سیاوش» بود. این مجموعه و کتاب‌های مشابه، دلبستگی عمیقی به میهن و اساطیر ایران در من به وجود آوردند.

مجموعه‌ی دیگری که در زمان ما محبوبیت پیدا کرده بود، ترجمه کتب هری پاتر اثر جی.کی. رولینگ بود. برای بسیاری از دوستان من، رمان‌های هری پاتر اولین تجربه‌ی مطالعه‌ی رمان بلند بود. و داستان جذاب و قلم و ترجمه‌ی گیرای نویسنده و مترجم، خواندن این اثر را لذت‌بخش‌تر و گاهی حتی اعتیاد‌آور می‌کرد! این رمان‌ها در بسیاری از ما عادت مطالعه‌ی کتاب‌های بلند را تثبیت کرد و همچنین ادبیات فانتزی را به ما معرفی کرد. گمان می‌کنم مطالعه ادبیات فانتزی در سن کودکی و نوجوانی بتواند نقش مهمی در پرورش خلاقیت فرد ایفا کند.

مجموعه‌ی دیگری که هنوز در یادم مانده است مجموعه‌ی زندگی‌نامه‌های مشاهیر بود که اگر اشتباه نکنم شرکت توسعه کتابخانه‌های ایران با عنوان «زندگی و اندیشه‌های …» آن‌ها را منتشر می‌کرد. کتاب‌هایی حدوداً صد تا صدوپنجاه صفحه‌ای بودند که در هر جلد به زندگی و دستاوردهای یکی از افراد برجسته‌ی تاریخ می‌پرداختند.

در دوران کودکی و نوجوانی که فرد به دنبال الگو می‌گردد، این مجموعه الگوهای خوبی را به من شناساند و تجربه‌ی زندگی‌هایی ارزشمند را به من عرضه کرد. از بین زندگی‌نامه‌هایی که در آن دوران خواندم زندگینامه‌ی سقراط، فردوسی، مایکل فارادی، مارک تواین و زکریای رازی در ذهنم برجسته‌ترند.

 

قصه‌های شاهنامه

 

صمد بهرنگی / پرنیان برهانی

 

تجربه معلمی در روستاهای دورافتاده و دیدن شرایط اجتماعی و اقتصادی ضعیف کودکان، به بهرنگی این امکان را داد تا سبک جدیدی از داستان‌های کودکانه بنویسد. او معتقد بود دوران توصیه‌ها و دستورات خشک مثل «دست و پا و بدن خود را بشویید.» سرآمده و باید کودک را از دنیای فانتزی و خیالی بیرون کشیده و واقعیت را به آن‌ها نشان داد.

بر همین اساس سعی داشت، علاوه بر حفظ سبک فولکور رایج در داستان‌های کودکانه، بر برابری اجتماعی به عنوان یک ارزش اخلاقی هم تاکید کند. داستان‌هایش برخلاف تمام داستان‌های کودکانه شروع و پایان شادی ندارد.

مثلاً در شخصیت اولدوز، داستان واقعیات خشن زندگی در دنیای نابرابر را روایت می‌کند؛ «دختر خردسالی که روی صندوقچه انباری نشسته و به عروسک خود التماس می‌کند تا با او حرف بزند وگرنه از غصه می‌ترکد» شروع معمولی برای یک داستان کودکانه نیست اما از واقعیت هم دور نیست. منبع الهام بهرنگی در نگارش داستا‌ن‌هایش، دانش‌آموزان خردسالش در مدارس دورافتاده بودند.

 

روایت در داستان‌های بهرنگی دقیقاً مبتنی بر دنیای کودکانه است. مثلاً در داستان‌های «الدوز و عروسک سخنگو» و «الدوز و کلاغ‌ها» زمان دو داستان معکوس و درهم ریخته است. شخصیت «زن‌بابا» تیپیکال طراحی شده و از «بابا» فقط هاله‌ای تعریف شده  و باقی شخصیت‌ها مثل یاشار و مادرش مثل دنیای واقعی زندگی خودشان را دارند و در طی داستان هم خبری از قهرمان و قهرمان‌سازی نیست. به عبارت دیگر روایات بر مبنای دنیای واقعی از نگاه سیاه و سفید کودکانه‌اند.

بهرنگی برای کودکانی که با دنیای بیرون ارتباط بسیار کمی دارند، دری است به سوی دنیای واقعی. بهرنگی می‌آموزاند که کودکی پاهایش را واکس می‌زند تا در سیاهی شب به دوستانش فخر بفروشد که کفش پوشیده، کودکانی هستند که تمام دارایی‌شان یک هسته هلوست و از بخت بد زمینی ندارند تا آن را بکارند، کودکانی هستند که بی‌دوست و هم‌بازی در صندوقچه می‌نشینند و به عروسک بزرگ‌شان التماس می‌کنند تا صحبت کند.

خوانندگان خردسال بهرنگی می‌آموزند که زودباوری و خشونت برای همه آدم‌هاست و پیرزن‌های مهربان هم می‌توانند حرف‌های یک عنکبوت را باور کنند و با جوجه طلایی‌شان بد رفتار شوند. و بالاخره می‌آموزاند در یک جا نمانند، راکد نباشند و راه خود را بیابند. می‌آموزاند که برای زندگی خود تلاش کنند و تاثیر مثبتی بر زندگی دیگران بگذارند.

بهرنگی آینه تمام‌نمای دنیای واقعی برای کودکانی است که تنها در دنیای فانتزی خودشان زندگی می‌کنند و تصوری از دنیای واقعی ندارند. او در عمر کوتاهش به کودکان کمک کرد تا بهتر با واقعیات آشنا شده و درک درست‌تری از کودکان هم‌نسل خود داشته باشند.

 

صمد بهرنگی و شاگردانش

 

 

هشت نویسنده‌ی دهه هفتادی ما که در تهیه این پرونده به ما یاری کردند و نویسنده‌های این پرونده شدند به ترتیب سن عبارتند از:
نادیا کریمی، پردیس جلالی، ساناز تولائیان، نیلوفر شهسواریان، جهان‌بخش جهان‌زمین، نیکو کریمی، آرمان زنده‌روح و پرنیان برهانی.

 

 

 

در این پرونده از کتاب‌های زیر نام‌ برده شده است:

  • «خرسی که می‌خواست خرس بماند» یورگ اشنایدر

  • مجموعه کتاب‌های «تالار وحشت» نوشته‌ی «آر.ال. استاین»

  • کتاب‌های کانون پرورش فکری براساس کارتون‌های دیزنی، «قصه‌های مارتین» نوشته گیلبرت دلاهیه، «بابا لنگ دراز» اثر جین وبستر

  • «قصه‌های تازه از داستان‌های کهن» از مهدی آذریزدی

  • «اولدوز و عروسک سخنگو» از صمد بهرنگی

  • مجموعه داستان‌های فسقلی‌ها

  • داستان‌های کلاسیک مثل شنل قرمزی، لباس جدید پادشاه، پیتر پن، گربه‌ی چکمه پوش و دخترک کبریت‌فروش

  • آثار طنز رولد دال

  • مجموعه «قصه‌های مجید» از هوشنگ مرادی کرمانی

  • «پارسیان و من» از آرمان آرین

  • «دلقک» هدی حدادی

  • «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» جمشید خانیان

  •  «هستی»فرهاد حسن‌زاده

  • مجموعه کتاب‌های هری پاتر از جی کی رولینگ

  • مجموعه‌ی دوازده جلدی داستان‌های شاهنامه با روایت آتوسا صالحی

  • مجموعه زندگی‌نامه‌های مشاهیر از شرکت توسعه کتابخانه‌های ایران

  • «الدوز و کلاغ‌ها» و مجموعه آثار صمد بهرنگی

 

 

 
کتاب‌های زمان کودکی ما دهه هفتادی‌ها!

  این مقاله را ۱۷ نفر پسندیده اند

2 دیدگاه در “کتاب‌های زمان کودکی ما دهه هفتادی‌ها!

  1. منصور می گوید:

    با سلام
    من دنبال یک کتاب داستان قدیمی هستم. اسمش متاسفانه به خاطرم نمیاد. ولی داستانش تو آمریکای جنوبی بود. یکی از شخصیت‌هاش هم اسمش اورتگا بود. داستان هم از اونجا شروع میشه که یک شخصی باید نامه‌ای رو به کسی برسونه که این نامه رو تو کیفش گذاشته. داشته از جنگل رد می‌شده تصمیم می‌گیره استراحت کنه زیر یک درخت می‌خوابه و کیفش رو بالای سرش داخل سوراخ تنه درخت مذاره. اما یک میمون کیفش رو برمی‌داره و داستان از اینجا شروع میشه.
    نمی‌دونم اسم کتابش چیه. ممنون میشم راهنماییم کنید. مرسی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *