ویراستاری و شکستهنویسی
سوال اصلی این یادداشت این است که شکستهنویسی اصلا خوب است یا بد، و مرز آن تا کجاست؟ اما در ادامه بحث به ویراستاری هم میکشد و اینکه یک ویراستار تا کجا قدرت و اجازه تصرف در متن دارد و آیا ممکن است شیوهنامهای یکدست برای زبان و به همین منوال برای حد و مرز شکستهنویسی تدوین کرد؟ یا هر ناشری بنا به اعتقاد خود نوعی از رسمالخط را در متنهایش اعمال میکند؟ در این میان باید به رواج بیش از پیش نوشتن در وب و شبکههای ارتباطی توجه کرد که همه چیز را تغییر خواهد داد. نویسنده یادداشت اما بر این اعتقاد است که تعادلی ناشی از برهمکنش نیروها در راه خواهد بود.
سوال اصلی این یادداشت این است که شکستهنویسی اصلا خوب است یا بد، و مرز آن تا کجاست؟ اما در ادامه بحث به ویراستاری هم میکشد و اینکه یک ویراستار تا کجا قدرت و اجازه تصرف در متن دارد و آیا ممکن است شیوهنامهای یکدست برای زبان و به همین منوال برای حد و مرز شکستهنویسی تدوین کرد؟ یا هر ناشری بنا به اعتقاد خود نوعی از رسمالخط را در متنهایش اعمال میکند؟ در این میان باید به رواج بیش از پیش نوشتن در وب و شبکههای ارتباطی توجه کرد که همه چیز را تغییر خواهد داد. نویسنده یادداشت اما بر این اعتقاد است که تعادلی ناشی از برهمکنش نیروها در راه خواهد بود.
در جمعی دوستانه گفتوگویی پیش آمد دربارهی شکستهنویسی و اینکه شکستهنویسی خوب است یا بد و تا کجا؟ میدانیم شکستهنویسی سطوح مختلف دارد و معمولاً هر نویسندهای آگاهانه یا ناخودآگاه برای خودش قواعدی دارد و رعایت میکند. بعضیها اصلاً شکسته نمینویسند و مطابق اصل «سالم نوشتن شکسته خواندن» که گمانم ابوالحسن نجفی اگر مبتکرش نبوده باشد از مهمترین مروجانش بوده، اصل را بر این میگذارند که خواننده خودش موقع خواندن شکسته میخواند.
در ادامهی بحث، دوستی که نمونههایی از شکستهنویسی به روشهای مختلف را در انتشارات یک ناشر و حتی یک نویسنده پیدا کرده بود با طرح نمونههایی این پرسش را مطرح کرد که آیا ناشر نباید قواعدی داشته باشد و کتابهای خودش را مطابق آن قواعد ویراستاری کند و شکستهنویسی یکدستی بر دست کم کتابهای خودش اعمال کند؟
و بحث به ویراستاری که رسید، از شکستهنویسی فراتر رفت. ویراستاری چه اندازه؟ تا کجا؟ توسط چه کسی؟ و این آن بحثی است که به کار سایتی مانند «وینش» که کارش با نشر و کتاب است میآید.
ویراستاری و اینکه ناشر و ویراستار تا چه اندازه مجازند متنی را که نویسنده (یا مترجم) به آنها میدهد تغییر دهند و اصولاً این کار تا چه اندازه مفید و ضروری است، پرسشی است که پاسخ قاطع و روشنی ندارد. فقط میتوان به پاسخهای جزئی برای موارد خاص و برای زمان حاضر اکتفا کرد.
شکستهنویسی خودش زیرمجموعهی محاورهنویسی است. وقتی مینویسیم «این ترمزای بدمصبُ هر کاری میکنم صداشون قطع نمیشه.» معلوم است که خواستهایم از زبان محاوره تقلید کنیم. وگرنه مینوشتیم: هر کاری میکنم صدای این ترمزهای خراب قطع نمیشود. تفاوت این دو جمله در سه حوزه است. نخست در انتخاب واژگان. «بدمصب» واژهای است که در گفتار به کار میرود.
خواهید گفت ممکن است در نوشتار هم به کار برود. بله، تعلق واژهها به یکی از دو حوزهی گفتار یا نوشتار مطلق نیست و به مرور زمان تغییر میکند. بخصوص در دوران مدرن شاهد ورود بسیاری از واژگان محاوره به نوشتار بودهایم. اما در هر مقطع تاریخی به طور نسبتی میتوان گفت که فلان واژه بیشتر گفتاری است تا نوشتاری.
دیگر تفاوت دو نوع نگارش بالا، نحوی است. و سرانجام، تفاوت سوم، آوایی. این بخش آوایی همان است که به شکستهنویسی مشهور است. در این نمونه «ترمزا» به جای «ترمزها»، ـُ به جای «را» ، «صداشون» به جای «صدایشان» و «نمیشه» به جای «نمیشود»، تفاوتهای آوایی زبان محاوره و زبان نوشتار هستند و بحث شکستهنویسی دربارهی همینهاست.
بعضیها معتقدند که نویسنده برای ایجاد جلوهی محاوره میتواند به همان تغییرات نحوی و واژگانی اکتفا کند و دیگر لازم نیست واژهها را بشکند، چرا که خواننده موقع خواندن خود به طور خودکار این کار را میکند. به نظر آنها باید نوشت «این ترمزهای بدمصب را هر کاریشان میکنم صدایشان قطع نمیشود.» این به قدر کافی محاورهای هست.
دلیل پرهیز قائلان به این دیدگاه از شکستهنویسی این است که وقتی کلمات را میشکنیم، شکل بصری آنها عوض میشود و چه بسا خواندنشان مشکلتر میشود.
هر نویسندهای آگاهانه یا ناخودآگاه برای خود قواعدی دارد. در دو سوی افراطی طیف، یکی محاورهها را هم کاملاً کتابی مینویسد و دیگری تا آنجا که ممکن است از شکل آوایی واژگان در گفتار تقلید میکند و البته بیشتر نویسندهها یک جایی از این طیف را طبیعیتر مییابند بدون اینکه توجیه نظری دقیقی داشته باشند.
(در این جا تفاوتی هم بین ترجمه و تالیف هست. در ترجمه بیش از اندازه شکسته (و محاورهای) نوشتن نامقبولتر است تا در تالیف. اما فعلاً این بحث را کنار میگذاریم، هرچند در امر ویراستاری نمیشود آن را به راحتی کنار گذاشت) حالا در چنین وضعیتی تکلیف ویراستار و ناشر چیست؟ آیا هر ناشری باید قاعدهای برای خودش اختیار کند که کجای این طیف قرار میگیرد و آن قاعده را به همهی نوشتههایی که به دستش میرسد اعمال کند؟
از آنجا که محاورهنویسی و کموبیش آن جزئی از انتخابهای خلاقه و ذوقی نویسنده است و کموبیش شکستهنویسی هم زیرمجموعهی محاوره نویسی، به نظر نمیرسد این راه حل معقولی باشد.
در حال حاضر بیشتر ناشرها شیوهنامهی رسمالخط خود را دارند یا یکی از شیوهنامههای موجود (مثلاً شیوهنامه نشر دانشگاهی) را مبنای کار خود قرار میدهند. این را بیشتر نویسندهها و مترجمها میپذیرند، چون یک جور مداخلهی فنی یا صوری به حساب میآید.
نمونهاش انتخاب «ی» یا همزه برای انتهای کلمات مختوم به ه ناملفوظ است (نامهی یا نامۀ) که هنوز اتفاق آرایی دربارهاش وجود ندارد و هر ناشر برای خودش یکی از این دو را برمیگزیند. اما به نظر میرسد ناشر و ویراستارهای او در زمینهی حد و اندازهی شکسته نویسی این کار را نمیتوانند بکنند، چون دیگر وارد حوزهی ذوقی و خلق ادبی میشوند.
اما آیا ویراستار حق ندارد وارد این حوزه شود؟ این امر بستگی به عواملی چند دارد.
به طور کلی میتوان برای ویراستاری چند سطح قائل شد. یکی ویراستاری فنی یا صوری که بیشتر ناشرهای معتبر اکنون اعمال میکنند و آن یکدست کردن رسمالخط، تصحیح اشتباهات تایپی و املایی و اشتباهات دستوری آشکار و کمابیش نقطهگذاری است. در سطح بالاتر، ویراستار میتواند در انتخاب واژگان و اشتباهات نحوی نویسنده یا مترجم هم دست ببرد.
و سرانجام میتوان از ویراستاری همهجانبه سخن گفت که در آن ویراستار ترتیب پاراگرافها را هم میتواند عوض کند، بخشهای تکراری نوشته را حذف کند و اشکالات نوشته در زمینهی ارجاع به منابع و تناقضات منطقی و غیره را هم گوشزد و تصحیح کند.
گمانم تا همین جا هم این پرسش پیش آمده باشد که این ویراستار مگر کیست که صلاحیت دارد این کارها را بکند و این نویسنده یا مترجم کیست که میپذیرد متنش دستخوش چنین تغییراتی شود. به عبارت دیگر در ویراستاری جامع (که ویراستاری به معنای واقعی کلمه است) همه چیز در نهایت بستگی به اقتدار فرهنگی و حرفهای نویسنده و ویراستار دارد.
نویسندههایی هستند که به شرطی متنشان را در اختیار ناشر قرار میدهند که به قول معروف یک «واو»ش هم عوض نشود. و برعکس نویسندگان تازهکاری داریم که به هرگونه تغییری از سوی ویراستار تن میدهند.
نظر شخصی من این است نویسنده و مترجم عاقل باید از ویراستاری کتابش توسط ویراستاری قابل و توانا استقبال کند و این گونه ویراستاری همیشه کیفیت کار را بالا میبرد، اما چیزی که اینجا کار را پیچیده میکند همین قید «قابل و توانا» است. به عبارت دیگر یک رابطهی قدرت یا شاید درستتر باشد بگوییم اقتدار (اتوریتهی) فرهنگی و حرفهای و زبانی در این جا عمل میکند و رابطهی ویراستار و ناشر از یک سو و نویسنده از سوی دیگر را معین و تنظیم میکند.
در توضیح وضعیت کنونی، به جرات میتوان گفت که ما هنوز کتابی نداریم که مطلقاً «بیغلط» باشد، حتی در همان سطح صوری و فنی ویراستاری، یعنی فاقد غلط تایپی و غلطهای نگارشی آشکار و جاافتادگی کلمات باشد و این علیرغم تلاش ناشران و ویراستاران معتبر است که در سالهای اخیر در این زمینه تلاش زیادی میکنند و کتابهایشان نزدیک به بیاشکال منتشر میشود و بخصوص نسبت به گذشته پیشرفت شایانی داشته است. حالا در چنین شرایطی وارد حوزهی یکدست کردن شکستهنویسی شدن به گمانم کار بهموقعی نمیآید.
دو عامل دیگر هم هستند که ورود ویراستار به این حوزه را مشکل میکنند.
هواداران شکستهنویسی (اگر با یک جور سادهسازی بخواهیم برخی از زبانشناسان مثل امید طبیبزاده و علی صلحجو را که کتابهایی دربارهی شکستهنویسی نوشتهاند تحت چنین عنوانی طبقهبندی کنیم) به هر رو باور دارند که باید قاعدهای برای شکستهنویسی وجود داشته باشد و قائل به یک فارسی گفتاری معیار هستند که قواعدش هنوز تنظیم نشده است.
اگر قرار بر ویراستاریِ شکستهنویسی در متنهای نویسندگان منفرد باشد، باید مطابق قواعد کمابیش تدوینشدهای صورت پذیرد. در حالی که اکنون چنین قواعدی ندارد که دربارهشان حتی اجماع نسبتی وجود داشته باشد.
دیگر اینکه این روزها با رواج نوشتن در شبکههای مجازی و پیامهای خصوصی آنلاین و پیامکها، ابهام مرز گفتار و نوشتار و از جمله مرز شکلهای سالم و شکسته، روز به روز بیشتر میشود و وبنویسان هر روز مرزها و خطوط قرمز بیشتری را در این حوزه میشکنند که گاه باعث وحشت پاسداران زبان میشود.
به هر رو این بیثباتی (یا اغتشاش) در نهایت خود را تعریف خواهد کرد و شکلهای زبانی میانه و مورد اجماع عام، شکلهای افراطی را از میدان به در میکنند، اما در مقطع کنونی تلاش برای تدوین قاعده و شیوهنامه بعید است در کوتاهمدت اثری داشته باشد. این هم از عواملی است که باعث میشود امر ویراستاری همچنان با احتیاط و با نگاهی نسبیگرا انجام گیرد.
ویراستاری و شکستهنویسی