مسعود مهرابی دار فانی را وداع گفت
مسعود مهرابی را بیش از هر چیز به عنوان مدیر مسئول ماهنامهی سینمایی فیلم میشناسیم. او در اوائل دههی ۱۳۶۰ شمسی به اتفاق دو دوستش هوشنگ گلمکانی و عباس یاری ماهنامهی فیلم را تاسیس کرد و به مدت چهار دهه مدیر مسئول و صاحب امتیاز نشریه بود. مهرابی در روز دوشنبه ۱۰ شهریور در اثر سکتهی قلبی درگذشت. وینش مرگ نابهنگام او را به بازماندگانش تسلیت میگوید و برایشان آرزوی بردباری میکند.
مسعود مهرابی را بیش از هر چیز به عنوان مدیر مسئول ماهنامهی سینمایی فیلم میشناسیم. او در اوائل دههی ۱۳۶۰ شمسی به اتفاق دو دوستش هوشنگ گلمکانی و عباس یاری ماهنامهی فیلم را تاسیس کرد و به مدت چهار دهه مدیر مسئول و صاحب امتیاز نشریه بود. مهرابی در روز دوشنبه ۱۰ شهریور در اثر سکتهی قلبی درگذشت. وینش مرگ نابهنگام او را به بازماندگانش تسلیت میگوید و برایشان آرزوی بردباری میکند.
روز دوشنبه ۱۰ شهریور، مسعود مهرابی، کاریکاتوریست، طراح گرافیک، مدیر مسئول و یکی از بنیانگذاران «ماهنامهی سینمایی فیلم» و نویسندهی کتابهای صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران ، تاریخ سینمای ایران از آغاز تا سال ۱۳۵۷، فرهنگ فیلمهای مستند سینمای ایران از آغاز تا سال ۱۳۷۵ و چند مجموعه کاریکاتور، به علت سکتهی قلبی درگذشت.
مسعود مهرابی در سال ۱۳۳۳ در تهران به دنیا آمده بود و در زمان مرگ ۶۶ سال داشت. او علاوه بر تالیفات سینمایی که نشاندهندهی علاقهی او به کار پژوهشی در حوزههای مختلف سینما از جمله سینمای کودک و نوجوان و سینمای مستند هستند، به عنوان هنرمند هنرهای تجسمی جایگاه ویژهای در عرصه هنر کشورمان داشت.
او را بیش از هر چیز به عنوان مدیر مسئول ماهنامهی سینمایی فیلم میشناسیم. او در اوائل دههی ۱۳۶۰ شمسی به اتفاق دو دوستش هوشنگ گلمکانی و عباس یاری ماهنامهی فیلم را تاسیس کرد و به مدت چهار دهه مدیر مسئول و صاحب امتیاز نشریه بود.
ورودش به دنیای هنر و فرهنگ شبیه بسیاری از همنسلانش بود. در این جا تکهای از نوشتهی خودش را دربارهی کودکی و نوجوانیاش نقل میکنیم:
«. . . در تهران به دنیا آمدم. از نسلی هستم که «سواد» و معلومات را صرفاً سر کلاس و مدرسه نمیآموخت. از همان دوره دبستان که میتوانستیم بخوانیم و بنویسیم، کتابهای قصه و مجله و روزنامه برایمان جذابیت خاصی داشت؛ کشفهایی بود معصومانه.
در کلاس پنجم ابتدایی، با خواندن دو رمان قطورِ ــ چهارصدپانصد صفحهایِ ــ عشق و شمشیر و بهرام گور با رؤیاپردازیهای لذتبخش قلم آشنا شدم ــ گیرم از نوع عامیانه و غیرروشنفکری آن. حوالی همین سالها، نقاشیهای دنبالهدار و طرحهای ساده هفتهنامه کیهان بچهها و کاریکاتورهای طناز هفتهنامه توفیق، هواییام کرد.
با دیدن مجموعهای از طرحهای بسیار ساده در یک نشریه فرنگی، که مضمونهایی غنی و زیبا داشت، پی بردم که میشود با چند خط ساده، چه چیزها که نگفت! دست به کار تقلید شدم. «چیز»هایی کشیدم و برای مجله توفیق پست کردم. از میان خیل آن «چیز»ها، چندتایی در بخش خوانندگان به چاپ رسید. به این ترتیب، سایهروشنی از مسیر زندگی آیندهام شکل گرفت.
با انتشار هفتهنامه کاریکاتور در سال ۱۳۴۸، که بهدلیل حضور بزرگان عرصه طنز (لطیفی، سخاورز، درمبخش، محجوبی، خرسندی و…) «کلاس» بالاتری داشت، طرحها وکاریکاتورهایم را ــ که تازه کشف کرده بودم باید آنها را با قلم ریز و مرکبِ چین کشید، نه خودکار مشکی ــ برای این نشریه فرستادم که چندتاشان چاپ شد. چندی بعد، در ستون پیغام یکی از شمارهها، دعوت شدم تا برای همکاری به آنجا بروم.
اواخر زمستان ۱۳۴۹، یک روز پنجشنبه، بهجای رفتن به دبیرستان و حاضر شدن در کلاس درس، به دفتر نشریه در خیابان سوم اسفند (سابق) رفتم. احساس غریبی داشتم؛ شادی و ترس درهم آمیخته بود. وقتی مستخدم مجله درِ اتاق محسن دولو (مدیر مجله) را باز کرد و گفت داخل شو، او داشت بالای چارچوب در را نگاه میکرد، با دیدن من ــ نه در قد و بالا و سنی که تصور میکرد ــ با حرکت سرش به پایین، عینکش از روی پیشانی افتاد روی بینیاش.
با تعجب پرسید: «مهرابی… تو هستی؟» گفتم «بله… آقا». شانزده سال داشتم. زندهیاد محسن دولو، با تحویل گرفتنم و دادن یک صفحه کامل -که در هر شماره یک موضوع را بهاختیار خودم کار کنم- نقش مهمی در زندگی حرفهایم داشت. از او آموختم که ــ بعدها ــ درِ ماهنامه فیلم همواره بهروی جوانان گشوده باشد. روانش شاد باد!
طی سالهای بعد، با نشریههای بسیاری همکاری کردم. همکاریام با بعضی از آنها چند ماه و بعضی، چند سال طول کشید؛ از جمله: روزنامه مردم(۵۴/۱۳۵۳)، روزنامه رستاخیز (۵۷/۱۳۵۴)، ماهنامه تلاش (۵۷/۱۳۵۵)، هفتهنامه جوانان (۱۳۵۶)، روزنامه آیندگان (۵۸/۱۳۵۷)، هفتهنامه فردوسی (۵۸/۱۳۵۷)، ماهنامه پیروزی (۱۳۵۸)، هفتهنامه زنروز (۵۹/۱۳۵۸)، ماهنامه جهانگرد (۵۹/۱۳۵۸)، ماهنامه طب و دارو (۱۳۵۹)، هفتهنامه فکاهیون (۶۰/۱۳۵۹)، هفتهنامه سروش (۶۰/۱۳۵۸). و، همچنین بهعنوان طراح و کاریکاتوریست گروه اقتصاد شبکه اول سیما از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸.»
مرگ نابهنگام مسعود مهرابی را به بازماندگانش تسلیت میگوییم و برایشان بردباری آرزو میکنیم.