vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

مروری بر آثار لاسلو کراسناهورکای، برنده‌ی نوبل ادبیات 2025

لاسلو کراسناهورکای (زاده‌ی ۵ ژانویه‌ی ۱۹۵۴، جیولا، مجارستان) رمان‌نویس و فیلمنامه‌نویسِ مجارستانی است که به آثارِ پسامدرنیستی‌اش شناخته می‌شود، آثاری که در آن‌ها به کاوش در مضامینِ پوچ‌گرایانه و پادآرمانشهری می‌پردازد و از جملاتِ بلند و پیچ‌درپیچی استفاده می‌کند که گاه صدها صفحه امتداد می‌یابند. او سالِ ۲۰۲۵ برنده‌ی جایزه‌ی نوبلِ ادبیات شد و کمیته‌ی نوبل او را «بابتِ مجموعه آثارِ گیرا و ژرفش که، در میانه‌ی وحشتِ آخرالزمانی، قدرتِ هنر را بازتأیید می‌کنند» ستود.

 

 

  این مقاله را ۷ نفر پسندیده اند

 


مروری بر آثار لاسلو کراسناهورکای، برنده‌ی نوبل ادبیات 2025

 

نویسنده: رنه اوستبرگ

 

لاسلو کراسناهورکای (زاده‌ی ۵ ژانویه‌ی ۱۹۵۴، جیولا، مجارستان) رمان‌نویس و فیلمنامه‌نویسِ مجارستانی است که به آثارِ پسامدرنیستی‌اش شناخته می‌شود، آثاری که در آن‌ها به کاوش در مضامینِ پوچ‌گرایانه و پادآرمانشهری می‌پردازد و از جملاتِ بلند و پیچ‌درپیچی استفاده می‌کند که گاه صدها صفحه امتداد می‌یابند. او سالِ ۲۰۲۵ برنده‌ی جایزه‌ی نوبلِ ادبیات شد و کمیته‌ی نوبل او را «بابتِ مجموعه آثارِ گیرا و ژرفش که، در میانه‌ی وحشتِ آخرالزمانی، قدرتِ هنر را بازتأیید می‌کنند» ستود. از بسیاری از آثارِ کراسناهورکای، به‌ویژه به‌دستِ بلا تار، تهیه‌کننده و کارگردانِ مجارستانی، اقتباسِ سینمایی شده است.

 

طیِ مصاحبه‌ای در سالِ ۲۰۱۵ با روزنامه‌ی گاردین، از کراسناهورکای خواستند آثارش را وصف کند: «حروف؛ سپس از دلِ حروف، واژه‌ها؛ بعد، از دلِ این واژه‌ها، جملاتی کوتاه؛ سپس جملاتی بیشتر که طولانی‌ترند، و عمدتاً جملاتی بسیار بلند، برای مدّتِ ۳۵ سال. زیبایی در زبان. عیش در دوزخ.»

 

 

لاسلو کراسناهورکا

 

کراسناهورکای در خانواده‌ای از طبقه‌ی متوسّط در جیولای مجارستان، شهری کوچک نزدیکِ مرزِ رومانی، به دنیا آمد. پدرش، جیورجی کراسناهورکای، وکیل بود و مادرش، یولیا پالینکاش، کارمندِ دولت. کراسناهورکای تا یازده‌سالگی از رگ‌وریشه‌ی یهودیِ پدرش بی‌اطّلاع بود؛ همان‌طور که در ۲۰۱۸ به پاریس ریویو گفت: «در دورانِ سوسیالیسم [در مجارستان]، اشاره به این موضوع ممنوع بود.»

 

کراسناهورکای در کودکی با آثارِ فرانتس کافکا آشنا شد و یادآور می‌شود همین آشنایی بود که علاقه‌ی او را به نوشتن و مطالعه‌ی حقوق برانگیخت. او به پاریس ریویو گفته است: «می‌خواستم واردِ روان‌شناسیِ جنایی بشوم.»

بااین‌حال، پیش‌از این‌که تحصیل در حقوق را آغاز کند، به خدمتِ سربازیِ اجباری رفت، هرچند سالِ دومِ خدمتِ خود را به تعویق انداخت، تااین‌که به‌دلیلِ داشتنِ فرزند از خدمت معاف شد. سپس، کراسناهورکای تا ۱۹۷۸ در دانشگاهِ یوژف آتیلا (که اکنون دانشگاهِ سِگِد شده است) به تحصیل پرداخت. او پس‌از آن در دانشگاهِ اُتوُش لوراندِ بوداپست متن‌شناسی و ادبیاتِ مجارستان خواند و پایان‌نامه‌اش را درباره‌ی شاندور مارای، نویسنده و شاعرِ مجارستانی، نوشت و در ۱۹۸۳ مدرکِ خود را دریافت کرد.

 

در دهه‌ی ۱۹۸۰، کراسناهورکای سال‌های زیادی را به گشت‌وگذار در مجارستان و آلمان گذراند و به مشاغلِ دورازذهنی، ازجمله کار در معدن و نگهبانیِ شبانه از گاوها، مشغول شد. او همچنین در یک گروهِ موسیقیِ جاز پیانو می‌نواخت و ویراستاری هم می‌کرد. این تجربیاتِ ماجراجویانه به بسیاری از رمان‌های او راه یافتند. بعدها، سفر او را به مغولستان و چین و ژاپن برد، کشورهایی که او در آثارش نیز به کاوش در فرهنگِ آن‌ها پرداخته است.

 

 

لاسلو کراسناهوراکی

 

کراسناهورکای اولین رمانِ خود، تانگوی شیطان، را در ۱۹۸۵ منتشر کرد. این رمان، که در مجارستانِ پیش‌از فروپاشیِ کمونیسم می‌گذرد، تحرّکاتِ نگران‌کننده‌ی انسانی و سیاسی را در یک جامعه‌ی روستاییِ روبه‌زوال به تصویر می‌کشد. او سپس در ۱۹۸۹ مالیخولیای مقاومت را منتشر کرد که در آن شهری کوچک در مجارستان به دلِ هرج‌ومرج فرومی‌رود. از میانِ صحنه‌های غریبِ متعدّدِ رمان می‌توان به ورودِ سیرکی به شهرک اشاره کرد که یکی از جاذبه‌هایش لاشه‌ی عظیمِ یک نهنگ است. این اثر جایزه‌ی بِستِن‌لیسته‌ی آلمان برای بهترین کتابِ سال را از آنِ خود کرد، و همچنین باعث شد سوزان سانتاگ، نویسنده‌ی آمریکایی، کراسناهورکای را «استادِ آخرالزمان» بنامد.

 

کراسناهورکای در سالِ ۱۹۹۹ رمانِ جنگ و جنگ را منتشر کرد که حولِ محورِ یک کارمندِ بایگانی به‌نامِ کورین (نامِ خانوادگیِ اصلیِ پدرِ کراسناهورکای) می‌گردد که پس‌از سال‌ها زندگی در نیویورک به بوداپست بازمی‌گردد و دست‌نوشته‌ای مرموز را کشف می‌کند. کراسناهورکای، هنگام پژوهش برای این رمان، در نیویورک نزدِ شاعرِ آمریکایی، آلن گینزبرگ، زندگی می‌کرد و بابتِ کمک به خلقِ «یک نیویورکِ به‌شدّت خنثی» در این کتاب قدردانِ اوست.

او در سالِ ۲۰۱۲ به گِرنیکا گفت: «قهرمانِ داستان بسیار نامتعارف است و داستانش نیز همین‌طور است، بنابراین به شهری خنثی نیاز داشتم، نه شهرِ واقعی؛ به نیویورکی نیاز داشتم بدونِ رنگ، بدونِ امورِ غیرِمنتظره، بدونِ حرکت.»

 

تجربیاتِ کراسناهورکای در شرقِ آسیا الهام‌بخشِ چند اثرِ بعدیِ او بود. کوهی در شمال، دریاچه‌ای در جنوب، راه‌هایی در غرب، رودی در شرق (۲۰۰۳) در ژاپن، نزدیکِ کیوتو، می‌گذرد، و مجموعه‌ی داستان‌های کوتاهش با عنوانِ آنک سِیوبو، آن پایین (۲۰۰۸) از اساطیرِ ژاپنی، ازجمله اسطوره‌ی ایزدبانو سِیوبو، الهام گرفته است.

 

در رمانِ هِرشت ۰۷۷۶۹ (۲۰۲۱)، کراسناهورکای بارِ دیگر به مضمونِ آشوبِ اجتماعی بازمی‌گردد؛ داستان درباره‌ی فردی به‌نامِ هِرشت است که کارش پاک‌کردنِ دیوارنگاری‌هاست و تلاش می‌کند به آنگلا مرکل، صدراعظمِ آلمان، درباره‌ی رستاخیزی قریب‌الوقوع هشدار دهد. به گزارشِ تایمزِ نیویورک، این رمانِ چهارصدصفحه‌ای تنها یک نقطه دارد.

 

در ۱۹۹۴، بلا تار فیلمی هفت‌ساعته بر اساسِ تانگوی شیطان ساخت که کراسناهورکای در نگارشِ فیلمنامه‌اش با او همکاری کرد. آن‌ها در اقتباس از مالیخولیای مقاومت و تبدیلِ آن به فیلمی با عنوانِ هارمونی‌های وِرکمایستِر (۲۰۰۰) نیز به همکاری با یکدیگر پرداختند که تار و آگنِش هرانیتسکی کارگردانی‌اش کردند. از دیگر فعالیت‌های کراسناهورکای در زمینه‌ی فیلمنامه‌نویسی می‌توان به فیلم‌های زیر به کارگردانیِ تار اشاره کرد: لعنت (۱۹۸۸)، مردِ لندنی (۲۰۰۷) ، و اسبِ تورین (۲۰۱۱)؛ دو فیلمِ آخر را تار مشترکاً با هرانیتسکی کارگردانی کرده است.

 

کراسناهورکای جوایزِ دیگری نیز دریافت کرده است، ازجمله جایزه‌ی بین‌المللیِ مَن بوکِرِ سالِ ۲۰۱۵ که نه برای اثری خاص، بلکه برای مجموعه‌ی آثارش به او اعطا شد.

 

 

 

پیشنهاد مطالعه: چگونه لوییز گلیک، شاعر ما، برنده جایزه نوبل شد؟

 

نوشته‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *