طاهر بن جلون، نویسندهای مراکشی
طاهر بن جلون نویسنده و شاعری است مراکشی که آثارش را به زبان فرانسوی آفریده است. جلون به دنبال محرومیتهای سیاسی در کشورش به فرانسه مهاجرت کرد اما مهاجری بود که به واسطه زندگی و تحصیل در یکی از مستعمرات سابق فرانسه به زبان و فرهنگ این کشور تسلط داشت. در فرانسه دکترای روانشناسی اجتماعی گرفت و داستان نوشت. داستانهایی که جایزه گنکور، نشان لژیون دونور را برای او به ارمغان آوردند و نامش برای نوبل ادبیات مطرح شد. در این پرونده سراغ سه کتاب او رفتیم که اخیراً به فارسی ترجمه شدهاند.
طاهر بن جلون نویسنده و شاعری است مراکشی که آثارش را به زبان فرانسوی آفریده است. جلون به دنبال محرومیتهای سیاسی در کشورش به فرانسه مهاجرت کرد اما مهاجری بود که به واسطه زندگی و تحصیل در یکی از مستعمرات سابق فرانسه به زبان و فرهنگ این کشور تسلط داشت. در فرانسه دکترای روانشناسی اجتماعی گرفت و داستان نوشت. داستانهایی که جایزه گنکور، نشان لژیون دونور را برای او به ارمغان آوردند و نامش برای نوبل ادبیات مطرح شد. در این پرونده سراغ سه کتاب او رفتیم که اخیراً به فارسی ترجمه شدهاند.
طاهر بن جلون سال 1947 در شهر فاس کشور مراکش به دنیا آمد. کشوری که خودشان آن را مغرب مینامند. غربیترین کشور عربی. در مدارس دوزبانه درس خواند و به ادبیات فرانسه علاقمند و بعدها مسلط شد. به دانشگاه رفت و فلسفه میخواند که اسیر گرفتاریهای سیاست در کشورهای جهان سوم شد و برای تادیب به پادگانی در شرق کشور فرستادندش که شرح آن را نیم قرن بعد در کتاب «تادیب، روایت یک تحقیر» نوشت.
بعد از 19 ماه اسارت در پادگان نظامی به شهرش برگشت و معلمی ساده و شاعری آیندهدار شد. اما با تلاطمات بعدی سیاسی در مراکش برای اجتناب از دستگیریهای بعدی به فرانسه رفت. در آنجا دکترای روانشناسی اجتماعی گرفت و اولین داستانهایش را نوشت. کمتر از ده سال بعد برای یکی از رمانهایش برنده جایزه گنکور مهمترین جایزه ادبی دنیای فرانسهزبان شد و از
برای اطلاع بیشتر از زندگی طاهر بن جلون دعوتتان میکنیم به خواندن این بیوگرافی او که از نشریه گاردین ترجمه شده است.
صدای مراکشاکثر آثار طاهر بن جلون در مراکش میگذرد. جایی که او به دنیا آمده، بزرگ شده، زندان رفته، طعم محرومیتهای سیاسی را چشیده و سرانجام به همین دلایل از آن کوچ کرده و به فرانسه پناه برده است. فرانسهای که به زبان آن مدرسه رفته، به ادبیاتش مسلط بوده و آثارش را به این زبان نوشته است. بن جلون شاعر و نویسنده است و نشریه گاردین بیوگرافیای از او نوشته است که به رغم آنکه فعالیتهای سالهای اخیر جلون را در خود ندارد اما برای شروع آشنایی با این نویسنده مراکشی-فرانسوی بد ندیدیم ترجمه آن را به شما عرضه کنیم. |
«دربارهی مادرم»، توصیف کوتاه و روان «طاهر بن جلون»، نویسنده مراکشی، از آخرین ماههای زندگی مادرش است. کتاب در سال ۲۰۰۸ تمام شده و به تازگی به فارسی ترجمه شده است.
از عنوان کتاب تا طرح جلد و بعد هم تورق چند صفحهی اول، همگی خواننده را برای مواجههای دردناک با قصهای آماده میکنند که از خود فراتر میرود و به زندگی شخصی او، عزیزانش و ازدسترفتگانش چنگ میاندازد. مادری عزیز و در احتضار، احتمالاً کمتر کسی را درگیر خود نکند.
عجب، مُرده و به من نگفتهاند!مادری عرب، مسلمان، سادهدل، زحمتکش و آبرومند؛ زنی که در نوجوانی ازدواج میکند، برایش انتخابی در کار نیست، باید ارزشمندی خود را به هر شکلی که میتواند – دستپختش، خانهداریاش، پسر زاییدنش – ثابت کند، غمخوار شوهر نهچندان مطلوبش است، برای بچههایش دعا میخواند تا از شر حسودان و بدخواهان در امان بمانند و تمام مدت در معامله و بیمی همیشگی نسبت به خداوند است و تا آخرین لحظهای که هوش و حواسش سر جایش باشد، نگران آن است که خانه و زندگیاش به قدر کافی تمیز هست؟ مردم دربارهاش به نیکی قضاوت خواهند کرد؟ |
طاهر بن جلون سالها بعد شرح مجازات شکنجهواری که در پادگان نظامی بر او و نود و سه تادیبی دیگر رفته بود در قالب کتابی به نام «تادیب، روایت یک تحقیر» نوشت. درمورد این کتاب هم ریویویی داریم.
تادیب؛ برای خواستن کمی دموکراسیسال 1965، در دوران سلطنت شاه حسن دوم در مراکش، حکومت پلیسی حاکم بر کشور، 94 دانشجوی سیاسی را به پادگانی در منطقهای متروک و دورافتاده در شرق آن کشور میفرستد. آنها قرار است آنجا تنبیه شوند. تنبیهاتی همراه با تحقیر فراوان و درهم شکستنشان از لحاظ روحی و جسمی. نوعی مجازات بدل از زندان، و البته عملاً بدتر از زندان. در زندان، هرچقدر هم بد، زندانی میتواند چشمهایش را ببندد و گوشهای بنشیند یا بخوابد. اما در پادگان الحاجب قرار است هرلحظه «سیاسیها» روحاً مورد تحقیر از طرف درجهداران جزء و خشن قرار بگیرند و جسماً تن به کارهای سخت و بیهودهای مثل ساختن یک دیوار و بعد خراب کردنش بدهند تا «آدم بشوند» و بشکنند. |
«عسل و حنظل» داستانی است درهم آمیخته از شیرینی و تلخی. اگرچه در داستان بیشتر شاهد تلخی هستیم تا شیرینی. منظور نویسنده از عسل سالهای دور شهر طنجه است در روزگاری که شهری بینالمللی بوده و همه جا پر بوده از شوق و ذوق زندگی. حنظل همان هندوانه ابوجهل است با طعمی تلخ که بیشتر در صنعت داروهای گیاهی مصرف دارد و مرهم و مسکنی است بر دردهای گوناگون. زنان عرب سنتی مراکش با هدف سقط جنین از روغن حنظل استفاده میکنند. و اینجا اشارهای است به تلخی مصیبت از منظر دختران و زنان جامعه سنتی.
به شیرینی عسل و به تلخی حنظل«عسل و حنظل» داستانی است درهم آمیخته از شیرینی و تلخی. اگرچه در داستان بیشتر شاهد تلخی هستیم تا شیرینی. منظور نویسنده از عسل سالهای دور شهر طنجه است در روزگاری که شهری بینالمللی بوده و همه جا پر بوده از شوق و ذوق زندگی. حنظل همان هندوانه ابوجهل است با طعمی تلخ که بیشتر در صنعت داروهای گیاهی مصرف دارد و مرهم و مسکنی است بر دردهای گوناگون. زنان عرب سنتی مراکش با هدف سقط جنین از روغن حنظل استفاده میکنند. و اینجا اشارهای است به تلخی مصیبت از منظر دختران و زنان جامعه سنتی. |