مجموعه شعر آوار آفتاب سهراب سپهری سومین کتاب از هشت کتاب سپهری است که سال 40 به چاپ رسید. اشعار آن در دوره زمانی بین سالهای 30 تا 40 سروده شدهاند. اسلام کاظمیه نقد خود را توصیف سپهری به عنوان شاعری پشت کرده به غرب و رو کرده به شرق آغاز میکند. از این نقد که سال 1341 در کتاب ماه منتشر شده نمیتوان به درستی فهمید نظر اسلام کاظمیه نسبت به شعر سهراب چه بوده است. گرچه لحن کنایی اثر میتواند فاصله منتقد با اثر مورد نقد را نشان بدهد.
مجموعه شعر آوار آفتاب سهراب سپهری سومین کتاب از هشت کتاب سپهری است که سال 40 به چاپ رسید. اشعار آن در دوره زمانی بین سالهای 30 تا 40 سروده شدهاند. اسلام کاظمیه نقد خود را توصیف سپهری به عنوان شاعری پشت کرده به غرب و رو کرده به شرق آغاز میکند. از این نقد که سال 1341 در کتاب ماه منتشر شده نمیتوان به درستی فهمید نظر اسلام کاظمیه نسبت به شعر سهراب چه بوده است. گرچه لحن کنایی اثر میتواند فاصله منتقد با اثر مورد نقد را نشان بدهد.
در قرون چهارده و پانزده که بقایای شاخ و برگ درخت تناور فلسفه شرقی لگدکوب میشد. نهال آن در غرب به شاخ و برگ پرداخت و از آن پس همچنان آتشهای افروخته در زمین شرق مجالی برای رستن شاخ و برگی باقی نگذاشت. هرچه شاخ و برگ و بر از غرب سر برداشت دوچندان ریشه در زمین تاریک شرق به دنبال قطره ناپیدا فرو رفت.
امروز که خورشیدی مگر از پشت سایههای غرب به شرق نمیتابد، جوانههایی و گرههایی از ریشه شرق خود را به سطح خاک کشیدهاند و چه دیر _تا چه حادثهای روزن خورشید را بر روی آنها بگشاید یا چه کسی آبیاریشان کند و در چشم خلقشان نمودار آورد؟
سهراب سپهری در مقدمه آوار آفتاب تکلیف خود را روشن کرده و پشت به غرب و رو به شرق ایستاده است.
«آن جا انسان خدا نتواند شد،… این جا اناالحق میزند،… به برهمن میپیوندد، بودا میشود،… و جهانبینی آسیایی از سایه به راه آغاز کرد. و از ناگفتنی رمزها گفت و تهی را نیز به دید آورد.» (از مقدمه کتاب)
نیما که خود را مثل یک سردار دلیر برخی شعر نو کرد، در کلام خود قافیهای و عروضی داشت ولی تعقیدی هم داشت، برای خودش و مخصوص خودش که شاید از گرههای بسته درونش مایه میگرفت؛ برخی از نوپردازان، نبوغ نیما را در عقدههای کلامش یافتند، به تقلید از او گره روی گره افزودند و بعضی از نوپردازان که در امور چاپ و چاپخانه هم سررشتهای به دست آورده بودند، صنعت «جناس چاپی» را جانشین «جناس خطی» عروض قدیم کردند و یکی از وظایف خود این را شمردند که شعر را طوری بسازند که وقتی چاپ شد در چشم بیننده ظاهربین طول و عرض مصراعها با یکدیگر تناسبی داشته باشد و سپیدیهای کاغذ نقش مسلطی بر سیاهیها باشد.
اشعار سهراب سپهری هم گذشته از مفاهیمش، از همه این «صنایع!» برخوردار است و اما در مفاهیم و فکر شعر هر گاه بر پلهای که سهراب سپهری زیر پایمان نهاده بایستیم و سرفرا کنیم، هوشنگ ایرانی را میبینیم. اینان عقدههایی و جوانههاییاند که ریشهای کهنسال زیر خاک دارند و در سطور گذشته گفتیم که: تا چه وقت خورشیدی بر اینان بتابد و شکفته شوند؟
مجموعه شعر حاضر از نظر زمان سرودن، به سه قسمت تقسیم شده است؛ اولی در سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲، دوم از ۳۲ تا ۳۷ و سومین و آخرین قسمت از ۳۷ تا۴۰، که موزون است و قافیهای هم دارد و آن دو قسمت اولین ندارند. اما نفهمیدم در صفحات ۱۰۷ و ۱۰۸ «تراو» را بر سر شعری نوشتن و «وید« را بر سر شعری دیگر و در صفحهای دیگر. منظور از جمع این دو درست کردن کامل «تراوید» است یا دو طلسم مجزا. از این طلسمات در سراسر کتاب به چشم میخورد.
و این هم تکهای از شعر «لولوی شیشهها» از صفحات ۱۸ و ۱۹ آوار آفتاب سهراب سپهری به عنوان حسن ختام:
در این اتاق تهی پیکر (ای) انسان مهآلود!
نگاهت به حلقه کدام درآویخته؟
درها بسته و کلیدشان در تاریکی دور شد
نسیم از دیوارها میتراود
ابرها در افق رنگارنگ پرده پر میزنند
باران ستاره اتاقت را پر کرد
و تو در تاریکی گم شدهای (ای) انسان مه آلود!
Thanks for clicking. That felt good.
Close