روی کتاب و توی کتاب
به تازگی رمان چراغها را من خاموش میکنم نوشتهی زویا پیرزاد به چاپ صدم رسید و این بهانهای شد برای پرداختن به این کتاب. از جمله کانال تلگرامی «احساننامه» تصویری از روی جلدهای ترجمههای کتاب به نُه زبان منتشر کرد که مورد توجه قرار گرفت و در کانالها و صفحات دیگر بازنشر شد.
به تازگی رمان چراغها را من خاموش میکنم نوشتهی زویا پیرزاد به چاپ صدم رسید و این بهانهای شد برای پرداختن به این کتاب. از جمله کانال تلگرامی «احساننامه» تصویری از روی جلدهای ترجمههای کتاب به نُه زبان منتشر کرد که مورد توجه قرار گرفت و در کانالها و صفحات دیگر بازنشر شد.
روی کتاب و توی کتاب
دربارهی روی جلد ترجمههای کتاب چراغها را من خاموش میکنم
نکتهای که در مورد تصاویر روی جلد این ترجمهها توجه را جلب میکند، بیارتباطی بیشتر آنها به موضوع کتاب است. این بیتوجهی البته قابلتحلیل و قابلتفسیر است. پرسش این است که این جلدها خواننده را به خواندن چه چیزی دعوت میکنند؟
این تصویر، روی جلد ترجمهی چینی کتاب، تصویر زنی است محجبه بر زمینهای با نقشونگار فرش ایرانی، در حالی که رویدادهای کتاب در خانوادهای ارمنی در آبادان دههی چهل میگذرند و کلاریس، زنی که در کانون این رویدادهاست، مسلماً محجبه نیست و فضای عمومی رُمان هم کمتر متاثر از فرهنگ سنتی مرتبط با فرش ایرانی است.
روی جلد برخی از ترجمههای دیگر هم در بیربطی دست کمی ندارند. (اما این بیربطی همان طور که گفتم معنادار است). روی جلد ترجمهی یونانی، باز زنی با روبنده است. روی جلد ترجمهی ترکی شما را به خواندن داستانی عاشقانه دعوت میکند فارغ از زمینهی اجتماعی داستان و چیزی در مایههای قصههای عاشقانهی تینایجری. و سرانجام روی جلد ترجمهی انگلیسی (که با نام متفاوتی چاپ شده) نقشونگاری دارد که یادآور شهرزاد و هزارویک شب است.
این دوگانهگی توی کتاب و روی کتاب البته مختص این ترجمهها نیست. اینها تنها نمونههایی هستند. ملاک انتخاب و طراحی جلد کتاب از دید ناشر، جذابیت آن برای خریداری احتمالی کتاب است و در این میان خوانایی آن با محتوای کتاب اهمیت زیادی ندارد. ناشران خارجی کتاب چراغها را من خاموش میکنم را به عنوان نمونهای از وضعیت زن در جامعهی اسلامی ایران دیدهاند و از عناصر بصری مرتبط با همین تم استفاده کردهاند.
این که داستان در یک فضای صنعتی و در آبادان ــ نمونهی شهر مدرن ایرانی ــ میگذرد و یک تم اجتماعی و حتی سیاسی هم دارد، هیچ مورد توجه ناشرانی که ترجمهی کتاب را به زبانهای مختلف ترجمه کردهاند، نبوده است. یکی از تصویریترین فصلهای رمان که همانا حملهی ملخها به شهر باشد هم توجه این ناشران را به خود جلب نکرده است. اینها همه از این سخن میگوید که یک رمان میتواند به دلایلی مورد توجه ناشران خارجی قرار بگیرد که ارتباط اندکی دارند با انگیزههای نویسنده در نگارش کتاب.
زویا پیرزاد