سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

در ستایش چلمن‌های رُب‌دوشامبرپوش

در ستایش چلمن‌های رُب‌دوشامبرپوش

 

روایت محبوبم از این کتاب «قوانین یک اتاق کار متحرک» نام دارد. روایت مردی‌ست که در خیابان به دو عابر می‌رسد. این دو عابر در محیط کارشان به اختلاف نظری رسیده‌اند. همه چیز در خیابان می‌گذرد. گریز راوی به خیابان به مثابه اتاق کار بسیار دیدنی‌ست. خیابان را اتاق کاری می‌بیند که هم جای نشستن دارد هم قهوه‌ای برای نوشیدن هم قصه‌ای برای پی گرفتن و کار کردن. این جستار در ستایش خیابان و ساکنان خیابان است.

نویسنده: اسلون کراوسلی به عنوان

مترجم: کیوان سررشته

ناشر: اطراف

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۱۷۶

روایت محبوبم از این کتاب «قوانین یک اتاق کار متحرک» نام دارد. روایت مردی‌ست که در خیابان به دو عابر می‌رسد. این دو عابر در محیط کارشان به اختلاف نظری رسیده‌اند. همه چیز در خیابان می‌گذرد. گریز راوی به خیابان به مثابه اتاق کار بسیار دیدنی‌ست. خیابان را اتاق کاری می‌بیند که هم جای نشستن دارد هم قهوه‌ای برای نوشیدن هم قصه‌ای برای پی گرفتن و کار کردن. این جستار در ستایش خیابان و ساکنان خیابان است.

نویسنده: اسلون کراوسلی به عنوان

مترجم: کیوان سررشته

ناشر: اطراف

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۱۷۶

 

 

کتاب اتاق کار…، یازده روایت است از نقطه‌ای که در جهان برای کار کردن روی آن قرار می‌گیریم. حتی اگر کار نکنیم و قرار نگیریم. یازده روایت است از عشق، تعلیق و گیره‌های کاغذ. فکر می‌کنم به تعداد آدم‌هایی که از خواب بیدار می‌شوند و جایی را به مقصد جایی ترک می‌کنند برای کار کردن می‌شود روایت گفت از اتاق‌های کار. حتی اگر این جابجایی از نقطه‌ی الف تختخواب به نقطه‌ی ب تختخواب باشد.

کتاب، نه به ترغیب مخاطب در جهت بیشتر یا کمتر کار کردن می‌کوشد نه پیشنهادی در جهت افزایش کیفیت کار، محصول یا فروش دارد. عنوان فرعی کتاب -یازده روایت از عشق، تعلیق و گیره‌های کاغذ- به خوبی این امر را شرح داده. (نسخه صوتی این مقاله را از اینجا می‌توانید بشنوید.)

اولین تکلیف ما با کتاب اتاق کار در مقدمه روشن می‌شود. نویسنده به اتاق کار غارنشینان به نحوی اشاره می‌کند که تیرخلاص آشنایی‌زدایی از مکان‌هایی مانند شرکت، اداره، کارگاه، آتلیه و… را زده باشد. عموم روایت‌های کتاب اتاق کار به شیوه‌ای بین داستان و جستار نوشته شده‌اند. نه انسجام و فرم قطعی داستان را به تمامی دارد و نه بی‌قراری جستار. خود لغت «روایت» معرف دقیق‌تری از شیوه‌ی نگارش این یازده روایت از یازده نویسنده است. این کتاب برخلاف نامش نه به اتاق کار به مثابه «مکان» بلکه به اتاق کار به مثابه «فضا» می‌پردازد.

 

در روایت «حسرت اداره» ما با کارمندی مواجهیم که هم‌زمان عاشق جزئیات کارمندی‌ست و توفیقی هم در آن نداشته‌. یک نویسنده/کارمند که رمان اولش هم در فضای درگیری‌های اداری‌ست. اما حالا دیگر هرهرهای با هم‌اتاقی و قهوه‌های کهنه و وژوژفش وژوژفش دستگاه کپی را رها کرده و در تختخوابش کلمات را به هم می‌بافد و تبدیلشان می‌کند به محتوا.

گری اشتین‌ گارت، نویسنده‌ی این روایت، شجاعانه می‌گوید که «حالا من یک چلمن رُب‌دوشامبرپوشم.» وقتی این جمله را خواندم به این فکر کردم که من وقتی از کارهایی، جاهایی، بیرون آمدم، حتی روزهایی که بی‌کار بودم چه اندازه پذیرفتم که یک چلمن رُ‌ب‌دوشامبرپوشم؟ درباره‌ی خودم می‌گویم که هیچ. همیشه خودم را مشغول کاری نشان داده‌ام تا از حیات ساقط نشوم تا بین آرواره‌های ملال‌انگیز بی‌کاری له نشوم.

فکر می‌کنم همه یک دوره‌ی حتی کوتاه «چلمن رُب‌دوشامبرپوش» بوده‌ایم و نپذیرفته‌ایم. بعد از خواندن این جستار به سرم زد حداقل یک شب رُب‌دوشامبر بپوشم.

از نظر فرم، داستانی‌ترین روایت کتاب اتاق کار «دستگاه چاپی در دل خانه‌» است. روایت زن و‌ مردی که با گرفتن وام، در حال خرید خانه‌ای در نیویورک هستند.

 

راوی این روایت می‌گوید که «وقتی کارگزار ادبی‌ام زنگ زد و خبر پیش‌‌پرداخت قابل ملاحظه‌ای داد با همسرم تصمیم به خرید خانه گرفتیم، یک نوشیدنی باز کردیم و بعد از سال‌ها برای اولین بار، بیشتر از شش ساعت پشت سر هم خوابیدیم.» انگار که رنج سالیان مستأجری، ساعتی تسکین یافته باشد.

در این روایت به خانه‌دار شدن و به تعبیر ویرجینیا وولف «اتاقی از آن خود» پرداخته شده. تلاشی که سختی‌اش وقتی نویسنده و همسرش به جای دوردستی می‌روند چند برابر می‌شود. آن‌ها به اجبار سه ماه به سیسیل می‌روند و مکاتباتشان با بانک وام‌دهنده برای تأمین هزینه‌ی خرید خانه در نیویورک، مشکل اصلی زندگی‌شان می‌شود.

ما شاهد رنج یک نویسنده در مکالمه‌ با بانک وام‌دهنده در ایمیل‌هایشان به هم هستیم. بانک وام دهنده با لحن اداری و خشکش جلوی یک نویسنده‌ قرار می‌گیرد که با همسرش حالا از اتاقی از آن خود هم فراتر رفته‌اند و رویای دستگاه چاپی در دل خانه را با خود در سفر سه‌ماهه‌ای به سیسیل برده‌اند. انگار که از دور، در سیسیل داشتند خانه‌ای را با کلمات، در نیویوک می‌ساختند. دیوارهای خشک و پابرجا را با کلمات ادبیات اداری و پنجره‌ها را با «خیال خانه داشتن.» یکی از روایت‌های محبوب من از این کتاب «دستگاه چاپی در دل خانه» بود.

در روایت «کرکره‌های خاک‌گرفته‌ی دفتر یک معمار» روکسان گی کمی مخالف جهت کتاب از فضایی برای کار فاصله می‌گیرد و به تعاملات انسانی و روابط عشقی در محیط کار، خیانت به همسر و رابطه با یک همکار دیگر می‌پردازد. وجهی کمترپرداخته شده و گریزی هم به این مسئله دارد که آیا بعد از پایان یک رابطه‌ی عاشقانه در محیط کار، جای ماندن هر دو طرف رابطه وجود دارد؟ این روایت اما به نسبت سایر روایت‌های کتاب، کمی کم‌رمق است.

 

روایت دیگری که در کتاب اتاق کار، از بهترین‌هاست «جای خالی یک نفر در کلاس» نام دارد. روایت یک معلم داستان‌نویسی از شاگردی که در خودش فرو رفته. نویسنده ابتدا در مورد هراسش از سؤال کردن می‌گوید. او به عنوان بزرگ‌ترین فرد یک کلاس درس می‌ترسد که از شاگرد اندوهگینش، از شاگردی که نمی‌خندد از ملالش چیزی بپرسد.

در این روایت وقتی به کلاس درس به مثابه اتاق کار نگاه می‌کنیم باز هم جاپای روابط انسانی را عمیق‌تر می‌بینیم. فردی که در اتاق کارش یک آدم‌ اندوهگین دارد اما یک سد بزرگ مانع آن‌هاست: سن. در این روایت هم بحث ابتدای متن دوباره پیش می‌آید. برای این معلم، همه‌جا اتاق کار است. هر جا که او بتواند کلماتی، نگاهی، حضوری به فضا اضافه کند اتاق کار اوست.

راوی می‌گوید «در زندگی معلم، دانش‌آموز چیزی‌ست گذرا.» این‌جاست که نخندیدن آنا باعث می‌شود این اعتراف را انجام دهد. معلم بودن در مبحث اتاق کار یکی از عجیب‌ترین صورت‌ها را دارد. بچه‌ها نه هم‌کارند نه مشتری نه کارفرما. چیزهای گذرایی هستند که بین شلوغی و هیجان‌هایشان تو باید چیزی به آن‌ها بیاموزی با اتاق کاری که یک یا چندین نفر دیگر با همین «چیزهای گذرا» کار شما را می‌کنند. از جهت تنوع فضا هم کتاب، در شرکت‌ها و ادارات، ثابت نمانده و جاهای دیگری هم رفته.

اما روایت محبوبم از این ترجمه‌ی کیوان سررشته «قوانین یک اتاق کار متحرک» نام دارد. روایت مردی‌ست که در خیابان به دو عابر می‌رسد. این دو عابر در محیط کارشان به اختلاف نظری رسیده‌اند. همه چیز در خیابان می‌گذرد. گریز راوی به خیابان به مثابه اتاق کار بسیار دیدنی‌ست. خیابان را اتاق کاری می‌بیند که هم جای نشستن دارد هم قهوه‌ای برای نوشیدن هم قصه‌ای برای پی گرفتن و کار کردن.

این #جستار در ستایش خیابان و ساکنان خیابان است. خیابان اما نه کرکره‌های خاک گرفته دارد نه دستگاه چاپی در دل خودش. خیابان حتی برای چلمن‌های رُب‌دوشامبرپوش عزیز (به تعبیر گری اشتین گارت) هم اتاق کار نیست. خیابان در قرق راوی این روایت است و چه اندازه درخشان است این روایت.

 

  این مقاله را ۱۴ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *