سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

احمد شاملو درباره صمد بهرنگی

احمد شاملو درباره صمد بهرنگی

 

نشر آبان در سال 1357 یادنامه‌ای در قالب کتاب منتشر کرد که در آن نویسندگان و شاعران و روشنفکرانی چون احمد شاملو، محمود دولت‌آبادی، غلامحسین ساعدی، اسد بهرنگی و غیره درباره شخصیت و آثار صمد نوشته‌ بودند. متن شاملو البته طبق امضای آن در سال 51 نوشته شده. در این متن شاملو کار صمد را ارج نهاده که در آن روزگار که می‌شد از فروختن فکر و خلاقیت در شهر به نان و نوا و امنیت و رفاهی رسید، کسی چون صمد از دهی به دهی دیگر کوله‌بار کتاب بر دوش می‌گرفت و خودش را وقف کودکان نیازمند زادگاهش کرده بود. شاملو می‌نویسد در یک جامعه سالم مرگ صمد باید به خاموش شدن شمعی در چلچراغی می‌مانست اما حالا معنای آن درهم شکستن چلچراغ است.

نشر آبان در سال 1357 یادنامه‌ای در قالب کتاب منتشر کرد که در آن نویسندگان و شاعران و روشنفکرانی چون احمد شاملو، محمود دولت‌آبادی، غلامحسین ساعدی، اسد بهرنگی و غیره درباره شخصیت و آثار صمد نوشته‌ بودند. متن شاملو البته طبق امضای آن در سال 51 نوشته شده. در این متن شاملو کار صمد را ارج نهاده که در آن روزگار که می‌شد از فروختن فکر و خلاقیت در شهر به نان و نوا و امنیت و رفاهی رسید، کسی چون صمد از دهی به دهی دیگر کوله‌بار کتاب بر دوش می‌گرفت و خودش را وقف کودکان نیازمند زادگاهش کرده بود. شاملو می‌نویسد در یک جامعه سالم مرگ صمد باید به خاموش شدن شمعی در چلچراغی می‌مانست اما حالا معنای آن درهم شکستن چلچراغ است.

 

 

 

احمد شاملو

 

ای کاش این هیولا هزار سر می‌داشت!

«در عصری زندگی می‌کنیم که دامنه اعمال نفوذ و سیاست‌بازی دول، حتی به حیطه علم و هنر نیز کشیده شده. حقایق قاطع علمی (در فیزیک و نجوم و اقتصاد و فلسفه و…) را تا آن جا افشا می‌کنند و میان مردم رواج می‌دهند که «سیاست روز» جهان می‌خواهد. علم و هنر تا آن جا مجاز شمرده می‌شود که تزلزلی در قالب‌های ذهنی مردم ایجاد نکند. بلکه آن‌ها را در اعتقاد به قالب‌های فکری ساخته و پرداخته «سیاست روز» جهان پابرجاتر کند.

لازم نمی‌بینند دانسته شود که مسافرت‌های فضایی و نشستن بر سطح کره ماه خودبه‌خود بعض قالب‌های ذهنی پیش را در هم می‌ریزد و فکرهای نو نتیجه می‌دهد. به نظرشان همین قدر که دوسطر خبر راست و دروغ در روزنامه‌ها خوانده شود یا نشود کافی است…»

صمد بهرنگی، نقدی بر کتاب «ساختمان خورشید»

 

تجلی چهره صمد، روشن‌فکر آزاده‌ای که مجموعه آثارش از هفت هشت قصه کوتاه و بلند برای کودکان، چند مقاله دراز و کوتاه در زمینه مسائل تربیتی، و چند یادداشت از فلکلور آذربایجان برنمی‌گذرد می‌باید برای جامعه روشن‌‍‌فکری ما همچون کلاه بوقی بلندی تلقی شود که در مکتب‌خانه‌های قدیم بر سر بچه‌های تنبل می‌گذاشتند. می‌پرسید چرا؟

می‌گویم برای این که شعشعه چهره یکی چون صمد، بیش از آن که به خاطر والائی ارزش‌های انکارناپذیر شخص او باشد، معلول بی‌نوری و خاموشی «جامعه روشن‌فکری ما» است. می‌بینیم که چون وجود ارزنده و مغتنمی نظیر صمد بهرنگی از دست می‌رود، نخی از یک طناب نمی‌برد و حلقه‌ای از زنجیر نمی‌گسلد و مبارزی از خیل مبارزان بر خاک نمی‌افتد.

بلکه (به زعم کانون نویسندگان ایران) «فقدان او خلائی جبران‌ناپذیر برای ما به وجود می‌آورد و خسرانی است برای جامعه ما!» چنین است. و هم بدین سبب باید افزود که نیز این اوج رسوایی است برای جامعه ما، که نمی‌تواند خلاء صمد را با صمد دیگر پر کند. اما همچنان از «جامعه ما» دم می‌زند!

این که جامعه هنرمندان و نویسندگان و روشن‌فکران ما از قوم و خویشی با صمد دم می‌زنند مطلبی دیگر است، اما اگر به حقیقت احترام می‌گذاریم، حق این است که صمد از «ما» نیست. حق این است که او را در شمار وارستگان بی‌مرگ بشماریم حتی اگر در گرماگرم جوانی به آب سرد ارس نمی‌رفت، عمر نوح می‌کرد، و به مرگ طبیعی در می‌گذشت.

 

چرا که بی‌گمان در روزگار ما که «دریافتن» و «دم برنیاوردن» همچون سرمایه‌ای عظیم پشتوانه زندگی مادی روشن‌فکران می‌شود و در سراسر جهان، هنر و دانش را چراغی می‌کنند که چون پیش پای غارتگران ماده و معنای خلایق بگیرند، از منافع غارت‌گری‌ها و دستمزدهای عظیم نصیب می‌برند، پذیرفتن زندگی سرشار از محرومیتی همچون زندگی صمد، پذیرفتن ریاضتی است که شهادت شهدایی چون منصور حلاج در برابر آن به حلاوت عروسی با دختر زیبای قارون است.

و آیا به راستی در زمانه‌ای که در شهرهای پرناز و نعمت، فکر و هنر و خلاقیت را به گران‌ترین قیمت‎ها می‌توان فروخت و از رهگذر این چنین کسب پر برکتی به نعمت‌ها و قدرت‌ها و امنیت‌های حسرت‌انگیز می‌توان رسید، عمر و جوانی بی‌بازگشت را بی‌دریغ به کوه و صحرا ریختن و بار تعهدی کمرشکن را بر شانه‌های ضعیف خویش کشیدن و با فریب و ریا درافتادن و یک پا چارق و یک پا گیوه، کولی‌وار، آواره کوه و صحرا شدن و به نان خشکی ساختن و خورجینی از کتاب بر دوش، از کوره‌دهی به کوره‌دهی رفتن و زندگی را وقف تعلیم کودکان ده‌های دورافتاده کردن

و (به قول جلال) وجدان بیدار یک فرهنگ تبعیدی شدن، تن دادن به شکنجه‌ای نیست که از زخم شمشیر و نیزه برداشتن و به خاک هلاک افتادن، حتی اگر به دفاع از حقانیت خویش باشد، بسی تلخ‌تر است؟ و آباد زندگی‌ از این دست، هر چه درازتر بگذرد تلخی بیشتری نمی‌چشاند؟

 

 

پس دم از «جامعه» نمی‌زنیم. یا اگر می‌زنیم سخن از «خلاء جبران‌ناپذیر» به میان نیاوریم. که اگر «جامعه ما»یی وجود می‌داشت مرگ او خلائی ایجاد نمی‌کرد، بلکه تنها حسرتی و دریغی بود به مرگ انسانی خوب و بزرگ از خیل انسان‌های خوب و بزرگ: حسرت به فرو ریختن باورنکردنی بامی بلند در شهری، پرپر شدن گلی جان‌بخش در باغی، خاموش شدن شمعی در چلچراغی، و از پا در آمدن مبارزی در سنگری.

اما (متاسفانه) همه می‌دانیم که چنین نیست. و آنچه مرگ صمد را تلخ‌تر می‌کند، از دست رفتن موجودی یگانه است: مرگی که به راستی ایجاد خلاء می‌کند.

  • شهری است که ویران می‌شود، نه فرو نشستن بامی. باغی است که تاراج می‌شود، نه پرپر شدن گلی. چلچراغی است که درهم می‌شکند، نه فرو مردن شمعی. و سنگری است که تسلیم می‌شود، نه از درافتادن مبارزی!

 

صمد چهره حیرت‌انگیز تعهد بود. تعهدی که به حق می‌باید با مضاف غول و هیولا توصیف شود: غول تعهد! هیولای تعهد!

چرا که هیچ‌چیز در هیچ دور و زمانه‌ای همچون «تعهد روشن‌فکران و هنرمندان جامعه» خوف‌انگیز و آسایش برهم‌زن و خانه خراب کژی‌ها و کاستی‌ها نیست. چرا که تعهد اژدهایی است که گران‌بهاترین گنج عالم را پاس می‌دارد: گنجی که نامش آزادی و حق حیات ملت‌هاست.

و این اژدهای پاسدار، می‌باید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد. می‌باید اژدهایی باشد بی‌مرگ و بی‌آشتی. و بدین سبب می‌باید هزار سردسته باشد و یک سودا. اما اگر یک سرش باشد و هزار سودا، چون مرگ بر او بتازد، گنج، بی‌پاسدار می‌‎ماند. صمد سری از این هیولا بود. و کاش… کاش این هیولا، از آن گونه سر، هزار می‌داشت؛ هزاران می‌داشت!

 

احمد شاملو درباره صمد بهرنگی

02/06/51

 

نشر آبان

 

  این مقاله را ۲ نفر پسندیده اند

یک دیدگاه در “احمد شاملو درباره صمد بهرنگی

  1. نمبیل می گوید:

    جامعه کنونی ایران به روشنفکرهایی مثل صمد بهرنگی و شاملو و آل‌‎احمد نیاز شدید داره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *