احضار روایتهای غایب
این گزارش نگاهی است به کتابهایی که زنان شگفتانگیز و موفق را به دختران جوان معرفی میکنند. همهی این کتابها دارند نام زنان را به یاد میآورند و آنها را قابل روایت شدن میدانند. مثل نقطههایی روشن که به طور پنهانی به هم وصلاند و میتوانند با هم حرکت کنند. آنها الگو هستند برای توانستن، اما دختران امروز، به خصوص در جوامعی که حقوق رسمی و قانونیشان به سادگی نادیده گرفته میشود، بیشتر به جهانی برابرتر و عادلانهتر نیاز ندارند؟ به جای جهانی نابرابر که در آن فقط بعضی از زنان موفق میتوانند بدرخشند و نامی از خود به جا بگذارند؟
این گزارش نگاهی است به کتابهایی که زنان شگفتانگیز و موفق را به دختران جوان معرفی میکنند. همهی این کتابها دارند نام زنان را به یاد میآورند و آنها را قابل روایت شدن میدانند. مثل نقطههایی روشن که به طور پنهانی به هم وصلاند و میتوانند با هم حرکت کنند. آنها الگو هستند برای توانستن، اما دختران امروز، به خصوص در جوامعی که حقوق رسمی و قانونیشان به سادگی نادیده گرفته میشود، بیشتر به جهانی برابرتر و عادلانهتر نیاز ندارند؟ به جای جهانی نابرابر که در آن فقط بعضی از زنان موفق میتوانند بدرخشند و نامی از خود به جا بگذارند؟
سال ۱۳۹۶ کتابی با نام «داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز: قصههایی دربارهی زنان استثنایی» در ایران توسط انتشارات فرهنگ نشر نو ترجمه شد که خبر از ایدهای متفاوت در بازار نشر جهان میداد. کتابی از نویسندهای با اصالت ایتالیایی، النا فاویلی، یک فمینیست که موسس شرکت رسانهای دیجیتالی به نام rebel girls است و در کتابهایش که با همکاری فرانچسکا کاوالو نوشته شدهاند الگوهایی واقعی از زنان موفق را به دختران جوان معرفی کرده است.
فاویلی در امتداد این کتابها پادکستی با همین عنوان دارد که در هر قسمت قصهی یکی از زنان این کتابها با صدای زنان موثر تعریف میشود. این کتابها در زبان اصلی Good Night Stories for Rebel Girls نام دارند. اولین کتاب این مجموعه در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. انتشارات گلآذین ناشر دیگری است که این اثر را به زبان فارسی با نام دختران جسور منتشر کرده است.
تمام کتابهای این مجموعه الگویی یکسان دارند، در هر صفحه زندگی یک زن روایت شده است و در صفحهی مقابل چهرهی او تصویرگری شده و نقل قولهایی تاثیرگذار از او لابهلای متن آمده است. قصهها سرراستاند و بدون پیچیدگی روایتی کوتاه از سختیهای این زنان در مسیر پیشرفت و اثبات تواناییهایشان به جهانِ پر از تبعیض ارایه میدهند. زنانی که در این کتابها معرفی شدهاند دامنهی تقریبا گستردهای از مشاغل، و تا حدی تنوع فرهنگی و نژادی را در برمیگیرد.
همهی تصاویر کتاب حاصل کار زنان تصویرگر است. این ایدهی سرراست مثل چراغی در ذهن نویسندگان و ناشران دیگر روشن شد و خیلی زود کپیهای دیگری از این ایده با نویسندگان و تصویرگران و ناشران دیگر به چاپ رسید که تعدادی از آنها به فارسی هم ترجمه شدند.
کیت پنکهرست نویسنده و تصویرگر انگلیسی، شاید همزمان با این کتابها در حال نوشتن مجموعهی خودش از زنان بزرگ شگفتانگیز بود، او نسبتی دور هم با فعال حق رای زنان امیلین پنکهرست دارد. سال ۲۰۱۶ اولین چاپ «زنانی که جهان را تغییر دادند» منتشر شد.
کتابهای پنکهرست تفاوتی اساسی با کتابهای دو نویسندهی ایتالیاییتبار داشت، او از توانایی تصویرگریاش کمک گرفته و آثاری آفرید که با شیوهی متفاوت روایت، کودکان کمسن و سالتر را خیلی بیشتر درگیر میکند. این کتابها روایتی تنیده از متن و تصویر و کار گرافیکی دارند و برای کودکان سالهای اول دبستان جذاب هستند. زنانی که شگفتی آفریدند از دیگر کتابهای این مجموعه است که توسط نشر ناریا به فارسی منتشر شده است.
«۱۰۱ زن معرکه که جهانمان را تغییر دادند» نوشتهی جولیا آدامز در سال ۲۰۱۹ طبق الگوی کتاب النا فاویلی و فرانچسکا کاوالو نوشته شده اما حجم مطلب در مورد زنان مختلف متفاوت است و نویسنده برای معرفی شخصیتهای موردنظرش آنها را به بخشهای مختلف مثل رهبران، دانشمندان، هنرمندان و ورزشکاران تقسیم کرده است. جولیا آدامز هم این کتابها را به صورت مجموعهای نوشته و جلدهای دیگری مثل زنان دانشمند، زنان ماجراجو و ورزشکار، نویسنده و هنرمند و مخترع را منتشر کرده است که تکمیل شدهی بخشهایی از همین کتاب ۱۰۱ زن است.
از آثار دیگر او میتوان به کتابی در مورد ملکه الیزابت اشاره کرد. در متن اصلی کتاب ۱۰۱ زن که جهانمان را تغییر دادند در بخش رهبران و فعالان اجتماعی اسم شیرین عبادی هم به چشم میخورد که شاید در ترجمهی فارسی با سانسور مواجه شده باشد. دو ناشر ترجمهی فارسی این کتاب را با عنوانهای زنانی که جهان را بهتر کردند و زنان شگفتانگیز منتشر کردهاند.
حتماً نسخههای دیگری هم از این کتابهای پرفروش نوشته و منتشر شدهاند. اولین جلد از سری کتابهای النا فاویلی و فرانچسکا کاوالو تا اکتبر ۲۰۱۸ بیش از سه میلیون نسخه فروش رفته و به ۴۶ زبان ترجمه شده بود.
این مجموعه، کتاب «۱۰۱ زن معرکه که جهانمان را تغییر دادند» و کتابهای کیت پنکهرست و همچنین مجموعه کتابهای «زنان کوچک، رویاهای دور و دراز» با همین موضوع که به فارسی هم ترجمه شدند، شاید خیلی از دستاندرکاران ادبیات کودک را به فکر نوشتن چنین مجموعههایی انداختند. در ایران الهام نظری و گلچهره سهراب با همکاری چند نویسندهی دیگر کتابی با نام «زنان پیشرو، داستانهایی برای دختران ایرانی» منتشر کردند.
آنها در مقدمه گفتهاند که با دیدن کتاب فاویلی و کاوالو تصمیم گرفتند تا قصهی ۵۰ زن توانا و موفق ایران را به چاپ برسانند. فاویلی در گفتوگویی با فوربس گفته که مسیری طولانی برای رسیدن به این کتاب طی کردهاند و قبل از آن ۱۲ اپلیکیشن و ۶ کتاب دیگر هم منتشر کردهاند. فاویلی و کاوالو گفتهاند امیدوارند که زنان قهرمانهای خودشان باشند.
فاویلی گفته است هدف نوشتن این کتابها خلق مجموعه داستانیهایی نه فقط شامل زنان استثنایی بلکه زنان واقعی گذشته و امروز بوده است. «ما میخواستیم به دختران جوان نشان بدهیم که آنها میتوانند همان چیزی باشند که میخواهند و میتوانند آرزوهای بزرگ داشته باشند.» و فرانچسکا گفته است که میخواستند به زنان رُل مدلهایی ارایه بدهند که خودشان این شانس را نداشتهاند با شناخت آنها بزرگ شوند.
داستانهایی که پرنسسی یا شاهزادهای نیستند. نظری و سهراب هم در مقدمهی کتابشان گفتهاند این متنها را اول در شبکههای اجتماعی با عنوان «دخترها تسلیم نمیشوند» منتشر کردهاند و از آنها استقبال شده و اتفاقاً آنها هم اشاره کردهاند که اینها کتابهایی است که باید در کودکی میخواندند.
این کتابها درواقع تلاشی است برای دیدن نقش زنان در مسیر پیشرفت بشر با ارائهی نمونههایی بزرگ و شاید پاسخ به کسانی که میگویند اگر زنها جایی در روایتهای تاریخی پیشرفت علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نداشتهاند، به این دلیل بوده که واقعاً نقش مهمی نداشتند و این فقط بازتاب عینی واقعیت است.
کیت پنکهرست در گفتوگوهایش به مسائل دیگری اشاره کرده است. مثل اهمیت گفتن داستان زنانی که در تاریخ نادیده گرفته شدهاند تا کودکان درک کنند که همه چیز همیشه مثل حالا نبوده و امروز در بسیاری از کشورها به خاطر فداکاری و اراده بعضی از زنانِ پیشگام است که آزادیهای بیشتری داریم. او بیشتر از اینکه روی الگو بودن این زنان تاکید کند میگوید مهم است کودکان با چالشهایی که این زنان با آن روبرو بودهاند آشنا شوند و نسبت به آن بینشی پیدا کنند تا بیشتر بتوانند بیعدالتی و نابرابری را زیر سوال ببرند.
او به گاردین گفته گفتن داستان این زنان فرصتی است برای صحبت کردن دربارهی برابری جنسیتی و اینکه اگرچه ما به سمت برابری بیشتر حرکت میکنیم اما هنوز تفاوتها و چالشهایی برای دختران وجود دارد. او از مخاطبان خود میپرسد که آنها چگونه جهان را تغییر خواهند داد و تاکید کرده که برایش مهم است هم دختران و هم پسران در معرض این الگوها قرار بگیرند، در معرض قصهی زنانی که کلیشههای جنسیتی را کنار گذاشتهاند تا به چیزهای شگفتانگیز دست پیدا کنند.
تمام این کتابها میتوانند نامِ از یاد برده شدهی زنان را دوباره به خاطر بیاورند و سهم آنها را در میراثی که امروز زندگیمان بر آن بنا شده گوشزد کنند. سهمی که همیشه بزرگ بود اما به دلایل مختلف به عمد نادیده گرفته شد. گاهی فرهنگ و سیاست به عمد آن را حذف کرد تا زنها از نقشهای سنتیشان تخطی نکنند و گاهی بیقدرتی آنها در نظم اجتماعی توانایی اثبات نقشهاشان را ازشان گرفت.
حالا تاریخ با نگاهی جدید میتواند دوباره به گذشته نگاهی بیاندازد و جزئیاتی مهم از آن را بیرون بکشد تا نام زنان تاثیرگذار را کشف کند و دست کم برای کودکان و نوجوانان شکل دیگری از نگاه به گذشته و نقشهای جنسیتی را ترویج دهد.
شکل زندگینامهای هم این روایتهای متفاوت را مثل قصهای برای این گروه سنی جذاب میکند که در بعضی از آنها میتوان از طریق نقد جوامع در گذشته اشارهای به لزوم برابری جنسیتی کرد.
اما این فقط ابتدای ماجراست. برای اینکه فهمی از زندگی زنان در گذشته، نابرابریها و بیعدالتیهایی که تجربه کردهاند (و هنوز در بیشتر کشورها، گاهی کمتر و گاهی بیشتر تجربه میکنند) به دست بیاید، برای شکلگیری نگاه انتقادی به کلیشههای جنسیتی و قدرتمند شدن نسل جدید زنان، نمیشود به این سرگذشتنامهها اکتفا کرد. با نگاهی دیگر به این کتابها میتوان مسیرهای بعدی یعنی بیرون کشیدن نقش موثر و گمشدهی زنان و غایبان همین روایت را یادآوری کرد.
مخاطب چه کسی است؟
فرانچسکا کاوالو گفته بود هدف معرفی الگوهایی به دختران است که نسل پیشین آنها را نشناختهاند. این شناخته نشدن بر اثر فرایندهای طولانی در ساختارهای اجتماعی اتفاق افتاده که نقش مردان و دیدگاه آنها در این فرایندها انکارناپذیر است. آن نظمی که زنان موثر را از گذشتهی بشر محو کرده، اگر امروز (در بعضی از کشورها) کمتر به این کار مشغول است برای این است که این نگاه با رویکرد مدرن به زندگی سازگار نیست.
نظمی که در سالیان طولانی اجازهی انتخاب کردن و رشد کردن را در بیشتر عرصهها به زنان نداده، حتی اگر رمقش کم شده باشد، همچنان مشغول است. اما بعضی از این کتابها با عنوانی که آنها را مخصوص دختران میکند، پسران را از دایرهی مخاطب خود به خود خارج میکنند و با این کار نتیجهی کتاب را به خودباوری دختران تقلیل میدهند.
در حالی که آشنایی با زنان موثر جنسیتی نیست و آگاهی زنان آینده به تنهایی نمیتواند در نظمی که همچنان در پی بیقدرت کردن زنان است تغییر ایجاد کند. گسترده کردن مخاطب این کتابها کمک میکند آنها در سبد مطالعهی جنس دیگر هم قرار بگیرند.
بار سنگین شگفتی آفریدن
تاریخ پر از زنان قهرمان است و پر از زنان قهرمان در زندگیهای معمولی. دایرهی این زنان را نمیتوان با اولین بودن، بهترین بودن و استثنایی بودن تنگ کرد. انباشت تلاشهای گروههای مختلفی از زنان که گاهی برای نیازهای روزمرهشان مبارزه کردهاند ما را به حقوقی که امروز به دست آوردهایم رسانده است.
این قهرمانها نه فقط در تاریخنگاری مردانه از علم، هنر، فرهنگ و سیاست غایباند که در روایتهای زنانه مثل این کتابها هم نمیتوانند جایی پیدا کنند. تاکید کردن روی بعضی از زنان که توانستهاند نشانی از خود باقی بگذارند به عنوان الگوهای موفق این نتیجهی ضمنی را هم دارد که زنان برای اینکه قدرتشان نادیده گرفته نشود، باید حتماً با معیارهای مرسوم و اغلب تبلیغاتی، خیلی موفق باشند یا کاری استثنایی کرده باشند.
زنانی قدرتمندند و زندگیهای قابل روایت دارند که با معیارهایی که قابل ارزیابی است بهترین باشند و تلاش بقیهی زنان، آنها که قهرمانهای زندگیهای روزمرهی خود هستند در این روایت جایی ندارند.
به خصوص زنهای بسیاری که فقط دچار تبعیض جنسیتی نیستند و انواع دیگر تبعیضها را به طور همزمان تجربه میکنند و امکانات بالقوهی بسیار کمتری برای رسیدن به نقطهی بهترین بودن و در نتیجه روایت شدن دارند، تجربههاشان بیشتر قابل چشمپوشی میشود. آیا ما میخواهیم همهی دختران را به سمت نتیجه یعنی موفق بودن، بهترین بودن و کارهای استثنایی کردن سوق بدهیم؟
زنان بسیاری در طول زندگی با حقوق نابرابر و قوانین تبعیضآمیز دست و پنجه نرم میکنند و گلیم خود را از آب بیرون میکشند و کمکم مسیر را برای بقیه هموار میکنند اما لزوماً تجربههاشان به کسب شهرت یا امتیاز یا مدالی منتهی نشده و در نتیجه جایی هم در این مجموعهها ندارند. مثل آیندهی خیلی از دخترانی که ممکن است این کتابها را بخوانند. آنها زنان جسور یا موثری نیستند؟
تعریفی که اینجا از زن موفق میشود لزوماً به میزان تلاش آن زنان بستگی ندارد چون روی تفاوت آنها در امکاناتی که برای قدرتمند شدن دارند دست نمیگذارد. همانطور که روایت سخت بودن مسیر این زنان را هم در مقایسه با مردان همدورهی خود در خیلی از موارد نادیده میگیرد. خوشبختانه در این روزگار تعریف زن موفق دیگر لزوماً خانهداری و شوهرداری خوب نیست اما الگوهای امروزی آن هنوز محدودند.
به نظر میرسد در این گروه از کتابها، آنهایی میتوانند بهتر در مسیر شکستن کلیشههای جنسیتی و از بین بردن نابرابری عمل کنند که بیش از قدرت فردی زنان و بهترین بودن هرکدام از آنها، تاکید را بر مبارزه با تبعیضها بگذارند.
اما بخشی از این روایتها از بازگویی زمینه و زمانهی (حتماً پر از تبعیض) این زنان سرسری میگذرند و به انگیزهها و تلاشهای فردی و نهایتاً خانوادگی محدود میشوند. شکل معرفی هر کدام از این زنان در تمام مجموعههای نوشته شده با این موضوع، قدرت انتقال پیچیدگیهای زندگی آنها و دشواریهایی را که در مسیر موفقیت با آنها روبرو شدهاند ندارد. در یک یا دو صفحه تفاوت این زنان و مسیر زندگیشان مشخص نمیشود.
به این ترتیب بیشتر میتوان به آنها به عنوان دایرهالمعارفهایی از زندگی زنان برجسته که انگیزهای برای جستوجوهای بعدی به کودک یا نوجوان بدهند، نگاه کرد.
این شکل دایرهالمعارفی به خصوص در نبود خط و ربطی پیوند دهنده (غیر از زن بودن و استثنایی بودن) در این مجموعهها امکان دریافت پیوستگی تلاشهای این زنان را برای هموار کردن مسیر زنان پس از خود از بین میبرد. با خواندن این مجموعهها نمیتوان به روند تلاش زنان برای اثبات جایگاه خود و پا گذاشتن بر جای پای یکدیگر برای بهتر شدن زندگی بقیهی زنان پی برد.
هرچند لزوماً موفق بودن یک زن در یک عرصه، اگر نگاهی مبتنی بر برابری جنسیتی نداشته باشد راه را برای دیگران هموار نمیکند. به هر حال با وجودی که زمان زندگی این زنان با تاریخ تولد و مرگ ذکر شده، بیشتر انگار مکانمحورند. مثل باز کردن یک نقشهی جهان و نشان کردن زنان موفق در نقاط مختلف دنیا. هرچند نقاط مختلف هم اغراقآمیز است، زنان اروپایی و امریکای شمالی سهم بیشتری دارند چون هم نویسندگان عموماً با آنها آشناترند و هم احتمالاً نام آن زنان بیشتر در تاریخ مانده است.
زنان تاثیرگذار در جهانی نابرابر
وقتی فاویلی و کاوالو کتاب دختران جسور را چاپ کردند، آنگ سان سوچی هم در کتاب معرفی شده بود که مدتی بعد باعث انتقادهایی به نویسندهها شد و آنها اعلام کردند به حذف کردن او در چاپهای بعدی کتاب فکر میکنند. هر کدام از این مجموعهها تلاش کردهاند در عنوان یا مقدمه دلیلی بر انتخاب افرادی که در کتاب معرفی شدهاند، بدهند. اما همچنان میتوان پرسید چرا این زنها؟
چطور آنجلینا جولی و سیمون دوبوار در یک مجموعه کنار هم قرار دارند؟ یا سرگذشت چند ملکه برای چنین کتابی کافی است؟ ملکهای که دستور حمله به کشور دیگری را داده جایش در این کتابهاست؟ چرا نام هیچکدام از اولین زنانی که از حقوق زنان در ایران صحبت کردند در کتاب زنان پیشرو نیامده؟ چه منطقی بر انتخاب این زنان حاکم بوده؟ انتخاب قصهای جذاب یا تاثیرگذاری بیشتر یا شهرت؟
حتماً سهم مهم را سلیقهی نویسندگان داشته و بعضیها گفتهاند قصهی این زنان در جلدهای بعد ادامه خواهد داشت. اما این در کنار هم گذاشتن لزوماً با خوشسلیقگی همراه نبوده.
این کتابها را میتوان در امتداد مسیری در نظر گرفت که مدتی است در ادبیات و سینما شروع شده است. امروز راویان کتابها، فیلمها و انواع هنرها، در محصولاتشان به دنبال پررنگ کردن نقش زناناند. بسیاری از بازآفرینیها از قصههای کهن و افسانهها کلیشههای جنسیتی را (در کنار کلیشههای دیگر) کمرنگ کردهاند و محصولاتی که زنان در آنها پرنسس، ترسو، ضعیف یا فردی که باید نجاتش داد به تصویر کشیده میشوند در قالب محصولاتی زرد و سطحی دستهبندی میشوند.
گفتن از زنانی که از رویاهایشان دست نکشیدند و شگفتی آفریدند هم در همین میدان قابل بررسی است. اما این قدمی است که نباید در همین نقطه رها شود. فاویلی و کاوالو شرکتی به راه انداختهاند تا این الگوها را مدام به دختران یادآوری کنند، پنکهرست تجربهاش را برای کودکان به حوزههای متنوعی مثل نجات زمین و محیط زیست برده و به تلاشهای جمعی زنان اشاره کرده است.
افراد مشهور جنبش زنان در مجموعههای تکی مثل زنان کوچک، رویاهای دور و دراز که توسط انتشارات شهر قلم به فارسی منتشر شده است، معرفی شدهاند. در مورد نمونهی ایرانی بعد از زنان پیشرو هنوز کتاب تازهای منتشر نشده تا نشانهای از ادامهی این مسیر باشد. مسیری برای معرفی زنان بلندپرواز و شگفتیآفرین و بزرگ، یا شاید کمی جسورانهتر و معرفی آنها که برای آگاهی زنان از حقوقشان یا بهبود زندگیشان تلاش کردهاند.
در عین حال اگر هدف این کتابها القای خودباوری به دختران باشد یا گفتن اینکه شما هم میتوانید انتخاب کنید و در هر مسیری که دوست دارید حرکت کنید، بستری برای گسترش این ایده لازم است، ساختن نهادهایی که این ایده را دنبال کنند و رسانههایی که به این ایده بپردازند. نمونههای خارجی از چنین بستری برخوردارند اما در ایران این تجربهها اتفاق نیفتاده و انگار این کتابها به جریانی که از آن حمایت کند وصل نیستند.
همهی این کتابها دارند نام زنان موفق را به یاد میآورند و آنها را قابل روایت شدن میدانند. مثل نقطههایی روشن که به طور پنهانی به هم وصلاند و میتوانند با هم حرکت کنند. آنها الگو هستند برای توانستن، اما دختران امروز، به خصوص در جوامعی که حقوق رسمی و قانونیشان به سادگی نادیده گرفته میشود، بیشتر به جهانی برابرتر و عادلانهتر نیاز ندارند؟ به جای جهانی نابرابر که در آن فقط بعضی از زنان موفق میتوانند بدرخشند و نامی از خود به جا بگذارند؟