شهری چون بهشت
نویسنده: سیمین دانشور
ناشر: خوارزمی
نوبت چاپ: ۸
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۲۱۸
شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۸۷۰۴۷۷
شهری چون بهشت
«نوروز» در متون مکتوب نویسندگان معاصر ما جایگاه ویژه ای دارد . عید و سال تحویل و سفره هفت سین، دید و بازدیدهای آن و … همیشه به شکل متحول کنندهای در داستانها و فیلمهانشان داده شدهاند. این تحویل سال، این آمدن سال جدید، این سفرهای که به افتخار بهار در هر خانهای انداخته میشود، همیشه ماجراهایی را برای خود به همراه داشته است .
چه زن و شوهرهایی که به خاطر عید با یکدیگر آَشتی میکردهاند، چه دیدارهایی که به خاطر سال نو، تازه میشد و چه تصمیمهای مهمی که به خاطر یک آغاز دیگر گرفته میشد، چه بسیار بزرگسالان و کودکانی که در آرزوی لباس و کفش عید، ماهی عید، برنج و غذای عید، ماجراها پشت سر گذراندهاند.
برای ما و داستانهای ما، همیشه این عید، این شنبهای که میآمد فقط جشن و استراحت و دید و بازدید نبود، همانند فلسفه نوروز بیشتر اوقات برای تغییر روحی و فکری بوده است، فرصتی برای تصمیمگیری، فرصتی برای بازسازی، برای دوباره نو شدن، بازنگری و پشت سر گذراندن سختیها و مشکلات روزمره یا عمیق!
در این فرصت کوتاه به چند وجه از آثار نویسندگان معاصر میپردازیم که نوروز را از منظرهای مختلف ماندگار کردهاند. عید نوروز، سال جدید و بهاری که قرار نبوده فقط پر از آرامش و آسایش باشد:
شهری چون بهشت از سیمین دانشور
اولین داستان نویس زن ایرانی معاصر، مجموعه داستانی دارد با عنوان آتش خاموش که در سال 1327 منتشر شده است و در آن 11 داستان کوتاه را که پیش از آن نوشته، گردهم آورده است و اثری دارد به نام شب عیدی که بعدها انگار آنرا به شب عید ایرانیها تغییر داد و در مجموعه شهری چون بهشت منتشر کرد.
اما خود دانشور داستانهای این کتاب را سیاه مشق میداند و میگوید:«من میتوانم آتش خاموش را بردارم و با کمی بازسازی آن را به اثری زیبا تبدیل کنم؛ اما این مجموعه جزو کارنامهی هنری من است و من آن را در آغاز جوانی نوشتم و نخستین اثر همیشه نمیتواند بهترین اثر باشد. من میخواستم اولین زن داستاننویس باشم و شدم».
در مجموعه شهری چون بهشت، به تفاوت فرهنگ میپردازد علی الخصوص در داستان کوتاه عید ایرانیها. این داستان درباره یک خانواده آمریکایی ساکن ایران است که عاشق حاجی فیروز شدهاند و میخواهند کاری برای او بکنند. در یکی از پایان نامههای دانشگاهی درباره این داستان آمده است:«این داستان با نگرشي جامعه شناختی به تبيين و معرفی سيمای افسرده زنان ايرانی و ساير قشرهای درمانده و ضعيف در دورهای خاص از تاريخ گذشته ما میپردازد.
او تحجرگرايی و خرافه پرستی سنتی را عامل عقب ماندگی مردم میداند كه با نفوذ و دخالت استعمارگران غربی، به خصوص آمريكا، قوت بيشتری میيابد. توجه به فرهنگ و تمدن باستاني ايران و اعتقادات اصيل دينی و تكيه بر توانمندیهای ملی در رويارويی با استعمار و رفع تبعيض، عامل موثر و تعيين كنندهای است كه دانشور در مجموعه داستانی شهری چون بهشت، به خصوص در داستان عيد ايرانیها، به آن توجه دارد. لحن بيان و سبك نويسندگی و صحنه پردازی داستانی نويسنده، نمادين است و با القاي معاني و مفاهيم داستان، همخوانی و همسويی دارد.»