سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

شاه لیر

نویسنده: ویلیام شکسپیر

مترجم: م.ا. به آذین

ناشر: اختران

نوبت چاپ: ۷

سال چاپ: ۱۳۹۸

تعداد صفحات: ۱۴۸


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
شاه لیر

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

شاه لیر

 


لیرشاه، پس از سلطنت طولانی‌اش، تصمیم به کناره‌‌گیری از تاج و تخت و تقسیم آن بین سه دخترش می‌گیرد. گانریل و ریگان، دختران چرب‌زبانش موفق می‌شوند هرکدام سهم گزافی دریافت کنند. کوردلیای مهربان و مورد علاقه پدر اما تن به چاپلوسی نمی‌دهد و با نارضایتی پدر از ارث محروم می‌شود.

پادشاه فرانسه که از خواستگاران کوردلیاست، با او ازدواج می‌کند. از طرفی کُنت گلاوستر اشرافزاده، ادگار، پسر پاک‌دلش را با دسیسه برادر متقلبش، ادموند، طرد کرده و ادموند را وارث خود می‌نامد. دو خواهر با هم نقشه‌هایی برای تضعیف و آزار پدر می‌کشند. لیر به همراه دلقکش، از قصر دو دختر رانده و راهی جنگل طوفانی می‌شوند. ارل کنت نجیب‌زاده که به سبب وفاداری به شاه، توسط دخترانش تنبیه شده، به آنها ملحق می‌شود.

 

کم‌کم جنون گریبان شاه را می‌گیرد. گلاوستر، مخفیانه و با سرپیچی از دستور دختران، مبنی بر بی‌اعتنایی به شاه، کلبه‌ای را برای اسکان به وی پیشنهاد می‌دهد.

خبرهایی از حمله فرانسه به انگلستان می‌رسد. گلاوستر، به لیر هشدار می‌دهد تا برای نجات جانش، به بندر دوور بگریزد. مدارکی که ادموند خائن علیه پدر ارائه می‌دهد به حکم کور شدن گلاوستر منجر می‌شود.

ادموند، حالا فرمانده ارتش انگلستان است. کوردلیا که برای کمک به پدر، درخواست این حمله را کرده، او را در بندر می‌یابد. فرانسه در جنگ شکست می‌خورد و لیر و دخترش زندانی می‌شوند. گانریل در پی حسادت به روابط ریگان با ادموند، او را مسموم می‌کند، اما کمی بعد دست به خودکشی می‌زند. ادموند به دست برادرش که تا آخرین لحظه مراقب پدر نابینایشان بوده، زخمی می‌شود. جراحت ادموند، او را از حکم اعدامی که برای کوردلیا و پدرش صادر کرده بود، پشیمان می‌کند؛ اما تا آن زمان، شاه از شدت اندوه اعدام کوردلیا، در کنار پیکر بی جان او درگذشته است.

 

لیرشاه

 


تراژدی شاه لیر، از هر جهت اثری بی‌بدیل و ارزشمند است. هرکدام از شخصیت‌ها، وقایع و تضادها، به تکامل دیگری و ایجاد داستانی هولناک و فیلسوفانه می‌انجامند. کشیده شدن تدریجی لیر شاه و به نوعی دیگر شخصیت‌های داستان به جنونی که خود موجب آغاز آن شده‌اند، مردابی می‌سازد که آنها را تا پرده آخر، درون خود می‌بلعد و نابود می‌کند. قدرت، خیانت و عشق، بزرگترین مسائلی هستند که نویسنده با دید افراد مختلف نمایشنامه، به آنها می‌پردازد.

گریگوری کوزینتسف، شاه لیر را در سال ۱۹۷۱، جلوی دوربین برد. در همان سال، پیتر بروک و در ۱۹۸۳، مایکل الیوت نیز این اثر را کارگردانی کردند.

 

ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر

 

 

درباره نویسنده

ویلیام #شکسپیر نمایشنامه‌نویس و شاعر اهل انگلستان، آوریل ۱۵۶۴ در نزدیکی استراتفورد چشم به جهان گشود. تحصیلاتش به دلیل اوضاع نامناسب مالی خانواده، به درازا نکشید.

علاقه‌اش به ادبیات و دیدن اجراهای هنرپیشگان سیار او را به لندن کشاند تا قدم به دنیای تئاتر گذارد. حضورش در محافل تئاتری، با بازیگری و بعداً با گرفتن سمت دستیاری رئیس نویسندگان گروه ارل پمبروک آغاز شد. از ۱۵۹۴ عضو شرکای شرکت لرد چمبرلین، یکی از بهترین گروه‌های تئاتر لندن بود. همکاری با این جمع، جایگاه شکسپیر را به عنوان یکی از برترین نمایشنامه‌نویسان و بازیگران آن زمان تثبیت کرد. از ۱۵۹۷ با چاپ نمایشنامه‌هایش، تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیخت. در ۱۶۰۹، مجموعه غزل‌هایش نیز منتشر شد. او آوریل ۱۶۱۶، در ۵۲ سالگی درگذشت.


تا امروز، از او به عنوان یکی از بزرگترین نمایشنامه‌نویسان جهان یاد می‌شود؛ گفته‌هایش در مکالمات روزمره به گوش می‌رسد و نمایشنامه‌هایش هر روز خوانده و اجرا می‌شوند.

 

بخشی از کتاب شاه لیر

لیر: هر چه شکم گند‌ه‌ات جا دارد، قار و قور کن، آسمان! ای آتش، زبانه بکش! ای باران، فوارّه بزن! باران، باد، تندر، آتش، هیچ‌ کدام دخترم نیستند؛ من از شما، ای عناصر، به ستم باج نمی‌خواهم؛ قلمرو شاهی‌ام را هرگز به شما نداده‌ام. شما را فرزندان خود نخوانده‌ام، نفقه من هیچ بر عهده شما نیست؛ پس، آنچه دلخواه نامبارکتان است، بگذار بر من فرود آید.

اینجا من ایستاده‌ام، بنده شما، پیری بینوا، شکسته، ناتوان، ناتوان و خوار شمرده. با این همه، شما را من کارگزاران برده‌صفتی می‌نامم که، به دشمنی با سر چنین پیر و سفید من، توان والای ستیزندگی‌تان را به زیانکاری دو دختر شریر پیوند زده‌اید. اوه! اوه! شرم‌آور است.

 

 

شکسپیر

 

 

نویسنده معرفی: مدیا نورخمامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *